وقتی هیچ ایدهای برای نوشتن ندارم، میروم سراغ متون خوب فارسی و نیم ساعتی را به کلمهبرداری میگذرانم.
مثلاً امروز رفتم سراغ کتاب روزها در راه شاهرخ مسکوب؛ با ورق زدن سه چهار صفحه، کلی جمله و عبارت خوب بیرون کشیدم؛ و با واژهها و تعابیر تازهای آشنا شدم که در نوشتههایم از آنها بهرهای نبردهام.
معمولاً بعد از نیم ساعت که نیمصفحهای کلمهبرداری کردم، کارم را آغاز میکنم. سعی میکنم یک تا دو هزار کلمه با استفاده از چیزهایی که صید کردهام بنویسم.
مثلاً امروز از لابهلای خاطرات مسکوب جملات و عبارتهای زیر را بیرون کشیدم:
لغت مثل تگرگ میبارد…
همه چیز خوب و درست و بیفایده!
…تقصیر زبان است که وسیلۀ پیوند و تفاهم نیست و هر حرفی به ضد معنای خود دلالت میکند.
ایبسا آخرش چکش به سندان کوبیدن و باد به انبان کردن است.
…پیکرمند کردن در کلمه…
خیالات خامی در سر پختهام…
خواب نوشین بامداد رحیل
امیدوارم اینبار سرنا را از سر گشادش نزده باشم.
افسردگی لزجِ کشدارِ ناشی از ناتوانی…
پینوشت:
ممکن است نکتۀ عجیبی در چیزهایی که برگزیدهام نباشد، مهم این است که همین چند جمله و عبارت تازه، موتور خلاقیت من را روشن میکنند.
12 پاسخ
مثل هميشه عالي و كاربردي بود… براي مني كه بايد هر روز بنويسم كمك بزرگي است.
چند روز پيش رمان همسايه ها احمد محمود را مي خواندم. منبعي فوق العاده است براي كلمه ها و تركيباتي كه با آن خزانه لغاتت را پر كني.
سلام شاهین جان…
اجازه میخوام تا در محضر استاد جسارت نموده و پیشنهادی عرض نمایم.. هرچند از انجام پیشین این عمل اطلاعی ندارم ولی خواهان بازگو نمودن آن هستم…
من وقتی کتابی رو میخونم… سعی میکنم همزاد پنداری با شخصیت های موجود کتاب داشته باشم.. یا خودم رو توی موقعیت های روایت کتاب یا حتی نویسنده قرار بدم تا ببینم چی شد که این مطلب نگاشته شد…
بعد تمرین بعدی من سخنوری کردن اون مطلب از فهم خودم و فهم کتاب هست.. یعنی اون مطلب رو میام و به عنوان یه سخنران شرح میدم که البته خیلی مطالب بیشتر و مربوط تری بهش اضافه میکنم..
اما تمرین برای نویسندگی هم همینه… فقط جای سخن وری… نویسندگی کنید و سعی کنید اون بخش از کتاب رو اون طور که خودتون فهمیدید بنویسید.. از زبان خودتون با دایره لغات و خلاصه مجموعه مهارت هایی که تا الان با تمرین های زیاد بدست اوردید شروع به باز نویسی کنید
اینطوری شاید نسخه تازه و فارسی شده ای از کتاب قوی سیاه یا اثر مرکب یا حتی سکوت از زبان خودمون برای خودمون یا دوستامون باشه
و اینکه یه حسی بهم میگه شاید محمدرضای شعبانعلی با خودش اینکارو میکنه که انقدر نفیس حرف میزنه و کلامش نافذ هست و درنهایت میشه تفریبا چیزی شبیه بلاگ شخصیش..
ببخشید مثل همیشه زیاده روی کردم
بازم بنویس که نوشتنت قشنگه
حسین جان
آفرین، ایده های خیلی خوبی رو مطرح کردی.
من هم سعی میکنم جدی تر دنبالشون کنم.
مرسی که از تجربیات خوب خودت گفتی تا همگی استفاده کنیم.
با سلام و احترام خدمت همۀ دوستان.
ببخشید که متن بالا را بی هیچ حرف و حدیث اضافه ای گذاشتم. در جایی که سخنی از بزرگی همچون دکتر شفیعی کدکنی نقل می شود، دیگر جای زیاده گویی برای امثال من نیست. فقط چون این متن را با موضوعی که مطرح کردی، شاهین جان، کمی مرتبط دیدم، از کانال تلگرامی که دوستداران و شاگردان استاد مدیریت می کنند برداشتم و به آگاهی رساندم. امید که تلنگری باشد برای همۀ ما و از این نثرها غافل نشویم و در نشر آنها بکوشیم و نگذاریم نثر فارسی امروز از این بیشتر از رمق بیفتد. به نظرم باید جسارت بیشتری به خرج داد در نوشتن. ببخشید که مصدع اوقات شدم.
شاد و تندرست باشید
یکی از امتیازات بزرگ زبان فارسیِ قرن پنجم و ششم بویژه در نثرهای ساده ای از نوع اسرارالتوحید و تاریخ بیهقی ، در وفور پیشوندها و پسوندهایی است که با فعلها ترکیب می شود و از یک مصدر دهها معنی متفاوت را بوجود می آورد ، با سایه روشن های معنایی مختلف که زبان به یک یک آنها نیاز دارد مثلاً با مصدر گرفتن : ” فرا گرفتن ، فرو گرفتن ، در گرفتن ، بر گرفتن ، سر گرفتن ، اندر گرفتن ” و بر این قیاس با یک یک پیشوندها ترکیب می شود و با هر کدام چندین معنی مختلف می سازد .
مثلاً ” درگرفتن ” به معنی آغاز کردن –
از سر گرفتیم یعنی از سر آغاز کردیم
شمع به روز در گرفتن یعنی روشن کردن شمع و چراغ.
این کرباس نیمی میزر کنید و نیمی به دوش ما در گیرید یعنی پوشانیدن و کشیدن به.
و اگر دقت کنیم در همین استعمال افعال
“درگرفتن از ” و ” در گرفتن به ” هر کدام با حرف اضافه ی ” به ” و ” از ” تغییرات معنایی یافته اند .
بر همین قیاس تمام مصادر زبان را با مجموعه ی وسیعی از حروف اضافه و پسوندها و پیشوندها ، در این گونه متونِ مورد استفاده ی نویسندگان می بینیم که از صدها کاربردِ آنها یکی هم امروز باقی نمانده و ما آنها را فراموش کرده ایم .
بی هیچ اغراقی ، زبان ِ این دوره همان زایندگی و خلاقیتی را دارد که زبان انگلیسیِ عصر ما دارد و با یک فعل to get یا to have صدها معنی را ، از طریق پیشوندها و حروف اضافه بوجود می آورند و تمام نیازهای علمی و فلسفی و هنری و ادبی خود را برطرف می کنند .
ما امروز از صرفِ اغلبِ مصادرِ اصلی زبان خودمان عاجز شده ایم . زبان امروز ما مثل دری آهنی است که زنگار گرفته باشد و باز و بسته شدن آن با دشواری انجام می شود در صورتی که در نوشته های نثرنویسان قرن پنجم و ششم مثل دری است که با اشاره ی دست از دور – بی هیچ زحمت و سر و صدایی – باز و بسته می شود .
محمدرضا شفیعی کدکنی
مقدمه اسرارالتوحید
سلام شاهین جان.
خیلی روش خوبی رو پیشنهاد دادی.
خیلی وقتا یک جمله از یه کتاب من رو به وجد آورده و به قول تو موتور من رو روشن کرده.
مثلا از کلیدر محمود دولت آبادی این جمله به یادم مونده:
“در گوشه ای نشسته بود و وهم می تنید. “
سلام شاهین جان
ممنون به خاطر این ایده ی معرکه ات، باعث شد بعد از دو روز بتونم تو وبلاگم بنویسم.
کارم رو آسون کردی.
سلام
چطور مي شود از نوشتن در يك شهرستان كوچك كوچك
درآمد كسب كرد؟
لطفا پاسخ معقولي دهيد
و
در صورت امكان اين پاسخ را بسط و شرح دهيد
درآمدهاي نوشتن يا كار با نوشتن
با تشكر
صید صدف عبارات و جملات زیبا از دل دریای نوشته ها واقعا لذت بخشه . جملات زیر از دو کتاب خلقیات ما ایرانیان از محمدعلی جمالزاده و رمان آنا کارنینا از تولستوی وقتی به تورم افتادن سریع در دفترم یادداشتشون کردم
با جیب خالی تکیه بر اریکه استغنا زده قدم از کنگره عرش پایین تر نمی گذارند ٬ پشیمن کلاه خویش را به صد تاج خسروی نمی فروشند .
عشق مانند مخملک است باید به آن مبتلا شد تا مصونیت پیدا کرد .
بجز نکوهش مزد شستی ندارد …..
پته ی سیئات اعمال آن ها را به روی آب بریزیم…
زبان در گرو دل دگر داشتن ….
هر قدر به عمارتش بکوشی به خرابی ات می کوشد.
گفتگوها …دوباره جان گرفت مانند چراغی که فتیله اش را بالا بکشند .
سلام
درمورد انتخاب این تصویر برای متن توضیح میدهید؟
ایدتون واقعا شدنیه و خیلی خوبه ، این جدایِ از دفترچه استعاره هاتونه؟
سلام
عکش شاهرخ مسکوب هستش.
بله این کار رو جدا انجام میدم.
این کار خیلی هیجان انگیز به نظر میاد 🙂
به محض اینکه برسم خونه امتحانش میکنم …
کلمات وعبارات جدید و دهن پرکن تاثیر کلام آدم رو زیادتر میکنه …
🙂 🙂 ؛)