در پاسخ توصیه‌ای از سر حماقت

در پاسخ توصیه‌ای از سر حماقت

یکی توی اینستاگرام برایم کامنت گذاشته بود:

اگر مطالب را به‌مرور و هر روز بگذارید، هم ما مطالب همه مطالب را می‌بینیم و هم شما بیشتر دیده می‌شود.

 

و این یعنی اشتباه محض.

اصولاً هر کسی که ما را به کار کم‌تر توصیه کند یا خائن است یا نادان. همین‌قدر قطعی و رادیکال می‌گویم که اهمیت عمل‌گرایی و تلاش بیشتر را نشان بدهم.

من با روزی 10 پست آموزشی در اینستاگرام هنوز حس کم‌کاری دارم.

آندره ژید می‌گوید:

انسان‌های پرکار همیشه حس می‌کنند می‌توانند باز هم بیش از این کار کنند.

روزی یکی دو تا پست؟ خنده‌دار است. اصلاً اگر می‌خواهی این‌جوری کار کنی سراغ رسانه‌های جدید نیا.

جایی برای حلزون‌ها نیست.

اگر حرفی برای گفتن داری، باید با قدرت و با بهره‌گیری از تمام امکانات بزنی.

دوره‌ای که هفته‌ای یک پست وبلاگی کافی بود گذشته. دورۀ جماعت شل و ولی که دنبال آب‌باریکه می‌گشتند.

حالا وقت رگباری کار کردن است. قطره کفایت نمی‌کند.

بیزارم از آدم‌های نابخردی که کیفیت را بهانۀ کمبود کمیت می‌کنند.

حالا تو هر طور می‌خواهی خودت را گول بزن.

اصلاً جایی که ما هستیم، هر حرفی راجع به استراتژی و راهبردهای تازه پرت به نظر می‌رسد.

ما در مرحلۀ عمل مانده‌ایم.

در بدیهیات بهره‌وری می‌لنگیم. آن‌وقت دنبال روش‌های تازه و نوی جهانی باشیم؟

توسعۀ فردی و موفقیت جای سوسول‌بازی و حرف‌های شیک و دهان‌پرکن نیست.

موضوع رشد و پیشرفت گره‌خورده با عمل.

مدیران میان‌مایه و لجن‌ساز، ما را به مرحله‌ای رسانده‌اند که دیگر چاره‌ای جز عمل‌گرایی افراطی نمانده.

این زیباست، باشکوه است.

باشکوه نیست؟ روی طلا نشسته باشی، کشورت پر نفت باشد؛ و عده‌ای با به یغما بردن همه‌چیز، دست تو را از هر آنچه هست کوتاه کرده باشند؟

یعنی دلت را خوش نکن به آنچه زیر زمین است. دزدها به ما فهمانده‌اند که هر چه بوده به غارت رفته؛ و این یعنی فقط باید کار کنی.

کار نکنی، پر کار نباشی. له می‌شوی. محو می‌شوی.

هیچ‌کس ذره‌بین به دست دنبال تو نمی‌گردد. باید درشت باشی و به چشم بیایی.

دهه پنجاهی و شصتی و هفتادی و هشتادی نداریم. همۀ ما در یک کشتی هستیم.

راز حرکت کشتی، عمل ماست، پر کاری ما.

باید مثل اسب، خر، گاو یا هر جانوری که بیشتر به دلمان می‌نشیند کار کنیم. (خودم را هرگز جدا از حیوان‌ها نمی‌دانم.)

لوس‌بازی بس. فراخ بودن را باید چاره کرد.

بله کسی که تو را به کار کم‌تر توصیه می‌کنند نادان و احمق است. دوست خوب و سالم از تو بیشتر کار می‌کشد، تو را دائماً به عمل وامی‌دارد.

ما وقتی برای بازی‌های بیهوده نداریم.

جواب افراط را با افراط بده. با افراط در یادگیری، فهمیدن، عمل کردن، بزرگ شدن، پیش رفتن و فتح کردن.

ما آیندگانیم.

 

وبینار آموزش نویسندگی شاهین کلانتری (کلاس آنلاین نوشتن و تولید محتوا)

دانلود رایگان کتاب چگونه به یک نویسنده آنلاین تبدیل شویم؟

اینستاگرام آموزشی شاهین کلانتری

24 پاسخ

  1. اصلا واسه همینه که من تابستونا رو بیشتر از زمستونا دوس دارم چونکه طول روز بیشتر از شبه و روز هم که وقت کاره.
    کاش میشد بدن آدمو یه جوری دستکاری کرد که بیشتر از یه ساعت در شبانه روز نیاز به خواب نداشته باشه. دوس ندارم زیاد بخوابم.
    کار کردن خییییلی عشقه😊

  2. سلام شاهین عزیز.به لطف جناب آقای حسین قربانی به این پست خوب و آموزنده رسیدم.هم از شما ممنونم هم از ایشون.به قول این دوست مون حرف های قشنگ و باید قاب کرد زد به دیوار.تا یادمون نره.سپاس.

    1. به به بهاره عزیز و خوب
      خوشحال شدم اسمتو دیدم.
      مرسی از کامنت قشنگت.

    1. من زیاد اهل ستون و اینا نیستم!
      خودم رو هم با جملات رتوریک عقب نمیندازم.

  3. و کار واقعی دقیقا از جایی شروع میشود که مدام به ساعت نگاه نمیکنی که کی تمام بشود و بقیه روز در رویای زندگی دیگری باشی. کار واقعی از جایی شروع میشود که گاهی به ساعت نگاه کنی و آرزو کنی کاش یک شبانه روز بیشتر از بیست و چهار ساعت بود تا بیشتر از این وقت داشتی و کاش آدم مجبور نبود بخوابد تا به همه ی کار واقعی اش برسد و این کار تا همیشه باشد.به قول بزرگی که گفت:برای خوابیدن بعد از مردن وقت هست تا زنده هستی باید بیدار باشی. برای این جور زندگی باید افراط کرد….ممنون از نوشته ی محکم شما.

    1. توحید عزیز
      کیف کردم از خوندن کامنتت.
      خوشحالم که دوست پرتلاشی مثل تو دارم.

    1. به به معصومه عزیز
      چه خوب که اینجایی.
      کوهنورد بودن تو نشان از امواج خروشان درونته.

  4. بی نظیر بود این پست…
    چندین بار خوندم، اما فکر می کنم خوندن کافی نیست، باید اون ها رو روی برگه ای بنویسم و روی دیوار بزنم تا همیشه جلوی چشمم باشه، تا فراموش نکنم راز موفقیت در این روزها هیچ چیز به جز تلاش و پشتکار و جدیدت در عمل نیست.
    واقعا سپاسگزارم شاهین عزیز…

    1. لیلا جان
      من خیلی خیلی خوشحالم که دوست خوش قلب و عزیزی چون شما نوشته های من رو میخونه.

  5. سلام
    خوب پاسخی به آن شخص داده اید..
    این جواب نشان داد حتی از سر دلسوزی (نه حماقت) نباید توصیه ای به افراد پرکار داشت
    به افراد پرکار فقط باید گفت بیشتر کار کن. عملگرا باش تا روزگار بنزین ات را آنطور که میخواهد بسوزارند نه آنطور که دوست داری

  6. یک پست استثنایی از شاهین کلانتری بزرگ.
    کِیف کردیم شاهین.
    واقعا همنینطوره؛ چند روز پیش که خیلی اتفاقی همدیگه رو دیدیم، از جلسه ای برمی گشتم که قرار بود مشکلاتی که یک مشت “جلّاسِ گردگو” طی 20 سال سر یک ساختمان دولتی آورده بودن رو حل کنیم. اون ها هم ما رو به جای اصلاح اساسی (که خیلی کار می بره و پر زحمته) به “ماست مالی” دعوت می کردن.
    امروز نهایی شد که کار اساسی رو انجام بدیم.
    خدا قوت

    1. فدات بشم شاهد عزیز
      ماشاالله انقدر خوش تیپ و خوش سیمایی که اونروز توی پیاده‌رو میدرخشیدی.
      جلّاسِ گردگو خیلی خوب بود.
      بهت افتخار میکنم.

  7. شاهین جان، من به تو خیلی امید دارم.
    فکر می کنم حرفت رو می فهمم. به نظر منم هر آدمی باید راهی رو که باید توش افراط کنه پیدا کنه و گوش هاشو کیپ کنه و بره جلو.
    اتفاقاً تمایز هم همینطوری به وجود میاد و کم کم نمود پیدا می کنه.
    طبیعتاً راهی که تو باید توش افراط کنی(که شاید راهِ نوشتن باشه) با راهِ من یا هر کس دیگه ای که باید توش افراط کنیم، ممکنه متفاوت باشه.
    تصور کن هزاران هزار نفر، هر کدوم توی یه زمینه ای که با روح اونها سازگاره(و راه مختص خودشونه) دارن افراط می کنن. به نظرم اون روز مملکت و جامعه ای خواهیم داشت به مراتب بهتر از امروز و دیروز.
    ضمناً منم علاقه ی شدیدی به خر دارم:) -البته نه به خریّت، به خر کاری

    1. زنده باد سامان عزیزی عزیزم
      خوشحالم که اینجایی.
      چقدر خوب نوشتی.
      این جمله‌ت رو هم عشق است:
      ضمناً منم علاقه ی شدیدی به خر دارم:) -البته نه به خریّت، به خر کاری

  8. سلام شاهین خان
    نمی دانم حس می کنم دیگر صفت عزیز برایت کهنه شده و با خان باید توصیفت کنم. عجیب است کسی در این دهکده جهانی باشد، این قدر نظراتش، نظرم باشد. همیشه به نزدیکترین دوستم گفته ام که دوست دارم سر قبر من این جمله نوشته شود:
    زین همرهان سست عناصر دلم گرفت شیر خدا و رستم دستانم آرزو است
    آری! کاملاً موافقم! دوره تنبلی خیلی وقتهاست که گذشته است. از حدود 500 تا 600 سال پیش که گالیله در ایتالیا شروع کرد به جستجو گری و عملگری و آزمایشگری و نظرات فیلسوفان بسیار اندیشه کن یونانی ارسطو و افلاطون را با آزمایش کردن، تجربه کردن به زیر سوال برد، متاسفانه کلیسا خیلی عقب مانده بود و گالیله آنها را با عملگرایی و تجربه محوری خود به چالش کشید. بس است فکر بی عمل! فکر بی عمل، نتیجه اش دادگاه تفتیش عقاید می شود که گالیله این دانشمند و پدر علم جدید را محکوم به مرگ میکند. چرا؟ چون با تجربه و تلاش از زمان و زمانه خود پیش می افتد! و آنها که هنوز غرق در بی عملی هستند و به افکار به جامانده از گذشته دل خوش داشته اند، در برابرش قد علم می کنند.
    در کشور ما موفق شدن هم خیلی ساده (بخاطر نرخ بالای تنبلی و کم کاری ) و هم خیلی سخت (بخاطر اصطحکاک با جامعه بی رمق) است. یعنی تو داری مسیرت را با جامعه جهانی که نه با خودت تراز می کنی و تلاش می کنی و عده ای مسلماً خواهند گرفت سر و صدا باعث سلب آسایش و خواب ما می شود.
    ما برای رسیدن به فرهنگی جدید مبتنی بر تلاش، راهی بجز تلاش نداریم. و زمز این حرکت،تجربه و کار و تلاش خودش معیار ما برای درستی باشد نه افکار دیگران. کار خودش می گوید که تو چه کار کنی! معیار درستی و نادرستی این است، نه قضاوت دیگران که خوابشان می آید!

    1. علی عزیز
      کامنتت خیلی به دلم نشست.
      من خیلی خوشحالم که دوست خلاق و روشنی مثل تو دارم.
      راجه به این جمله عالی از کامنتت کاش چند تا پست خوب بنویسی رو وبلاگت:
      در کشور ما موفق شدن هم خیلی ساده (بخاطر نرخ بالای تنبلی و کم کاری ) و هم خیلی سخت (بخاطر اصطحکاک با جامعه بی رمق) است.

  9. راستش من هم خیلی دلم می‌خواهد روزی حداقل یک مطلب در سایتم منتشر کنم اما مانده‌ام که چه بنویسم. از طرفی دوست ندارم مطالب پرت و پلا تحویل مخاطب بدهم. روزی هزار کلمه می‌نویسم که ده کلمه از تویش به دردبخور بیرون نمی‌آید. کمال‌طلب هم نیستم. مطلبی به درد بخور باشد هر چند ابتدایی اما عیر تکراری هم قبول دارم. مانده‌ام در گِل آقای کلانتری

    1. دقیقاً دستاورد وبلاگ نویسی همینه که ما ثابت میکنه هیچ حرفی برای گفتن نداریم.
      حالا وحشیانه بخون، وحشیانه ببین و وحشیانه بنویس.
      بگذار بهت فشار بیاد، نگران نباش. همین بزرگت میکنه.
      تا میتونی سرچ کن. تا میتونی کتاب های مختلف رو ورق بزن. تا میتونی مصاحبه ها رو بخون.

  10. سلام جناب کلانتری وقتتون بخیر
    میخواستم ببینم چرا لینک که برای مصاحبه فرستادن باز نمیشه … 😔 باید از چه طریق اقدام کرد ؟؟

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *