در قرنطینه آموختم | درس‌های قرنطینه‌نشینی

در قرنطینه آموختم | درس‌های قرنطینه‌نشینی

اشاره: «با هم بنویسیم» عنوان سلسله تمرین‌هایی است که در آن با هم «آنافورا» می‌نویسیم. لطفاً پیش از نوشتن تمرین حتماً تعریف آنافورا را بخوانید.

و اما تمرین جدید:

در قرنطینه آموختم…

در قرنطینه آموختم با پرداختن به علایق و اولویت‌ها می‌توان هر بحرانی را پشت سر گذاشت.

در قرنطینه آموختم اینترنت یعنی همه چیز.

در قرنطینه آموختم با وجود آثار برخی نویسنده‌ها هر مشقتی قابل تحمل است.

در قرنطینه آموختم نه‌تنها می‌توان به ترک دیوار خندید، بلکه می‌توان با خیره شدن به آن داستان ساخت.

در قرنطینه آموختم می‌توان با تمرین فشرده طی یک مدّت کوتاه، در برخی مهارت‌ها رشد قابل‌توجهی داشت.

در قرنطینه آموختم دوست‌هایم را دوست‌‌هایم را دوست‌تر بدارم.

در قرنطینه آموختم پیاده‌روی یکی از شگفتی‌های زندگی بشری است.

در قرنطینه آموختم انجام بسیاری از کارهای ظاهراً ناممکن ممکن است.

در قرنطینه آموختم برخی از افرادی که تحسین می‌کردم دیگر شایستۀ تحسین نیستند.

در قرنطینه آموختم مهربانی همیشه مهم‌ترین چیزی چیست که باید در خودم پرورش بدهم.

در قرنطینه آموختم آموزش آنلاین با فاصلۀ زیادی از آموزش حضوری برتر است.

در قرنطینه آموختم درخت زیباتر از چیزی است که تصور می‌کردم.

در قرنطینه آموختم گربه اشرف مخلوقات‌تر (!) است.

در قرنطینه آموختم جلسات حضوری زائدترین بخش از فعالیت‌های گذشته‌ام بوده است.

در قرنطینه آموختم با حذف رفت‌وآمدهای اضافه می‌توانم انرژی زیادی ذخیره کنم.

در قرنطینه آموختم که می‌توان بسیاری از خرج‌های بیهوده را کم‌تر کرد.

در قرنطینه آموختم که داشتن نگاه بلندمدت تا چه میزان مهم و حیاتی است؛ چون آنچه‌ در سال‌های دورتر کاشته بودم، در این دوران درو کردم.

در قرنطینه آموختم زبان فارسی زیبایی ژرفی دارد.

در قرنطینه آموختم با افتخار و صدای بلند، مثبت‌اندیشی خودم را اعلام کنم.

در قرنطینه آموختم هیچ قهوۀ خانه‌سازی نمی‌تواند خوشمزه باشد!

در قرنطینه آموختم آموختن گامی در جهت خلق زیبایی است.

 

تمرین شما:

در بخش کامنت‌های این مطلب جملاتی بنویسید که با کلمات زیر شروع بشود:

در قرنطینه آموختم…

 

هر هفته از میان کامنت‌ها، یکی از جملات به عنوان جملۀ برتر انتخاب خواهد شد؛ تا من بتوانم یکی از کتاب‌های محبوبم را از طریق پست، به نویسندۀ جمله تقدیم کنم.

 

من هر چند وقت یکبار برای دوستانم ایمیلی می‌فرستم که در آن جدیدترین جملات الهام‌بخشی را که خوانده‌ام به اشتراک می‌گذارم. اگر به دریافت این نامه‌ها علاقه دارید فرم زیر را پر کنید:

[sibwp_form id=2]

114 پاسخ

  1. .در قرنطینه آموختم زندگی ارزش زیستن را دارد
    . در قرنطینه آموختم از زمان درست استفاده کن
    . در قرنطینه آموختم تا زمان هست به کسانی که دوستشان دارم پیام عشق بدهم
    .در قرنطینه آموختم کلاس‌های آنلاین بهترین گزینه برای یادگیری است
    .در قرنطینه آموختم می‌توانم با نوشتن به خودم کمک کنم
    .در قرنطینه‌آموختم می‌توانم با کمک اینترنت هم می‌توان دوستان ناب یافت

  2. در قرنطینه آموختم ، به روابط مابینمان باید بیشتر اعتماد میکردم .

    1. در قرنطینه فهمیدم گاهی باید در انتخاب های خود تردید داشت باید فهمید کجای نا کجا اباد زندگی ایستاده ایم باید قدر گذشته هایمان را میدانستیم جمله ای کلیشه ای ایست اما من همین حالا با همین جمله اشک بر گونه ام افتاده است من فهمیدم میان این فاصله هایمان باید در اندیشه هایمان درباره تصوراتی که از هم داشتیم هم فاصله بیاندازیم فهمیدم بعضی اشک هایمان خاطره های تلخی می سازند فهمیدم من حتما در برابر این سختی های روزگار تاب و توانی دارم کاش در این روز ها طناب دوستی عشق و مهربانی هایمان را از هم دریغ نکنیم فهمیدم کسی که شب هایی اشک ریخته و فردایش با لبخند پر ارزو ادامه میدهد رو نباید دست کم گرفت ببخشید من ایمیل دارم ولی غیر فعاله عیبی نداره؟

  3. در قرنطینه آموختم زمین باید نفس بکشد
    در قرنطینه آموختم چقدر با هوا قهر بودم
    در قرنطینه آموختم روزهای پر هیاهو و رفت و آمدها هم خوب است
    در قرنطینه آموختم در خانه بودن فقط لم دادن نیست
    در قرنطینه آموختم در خانه بودن فقط لذت بردن از ‌‌‌‌‌‌‌پخت غذاهای جوراوجور و شیرینی پزی هایی که معمولا فرصتشان بسختی پیش آمد نیست
    در قرنطینه آموختم سرگرمی در خانه فقط فیلم دیدن نیست
    در قرنطینه آموختم تعادل در هر نقطه کره زمین باید باشد
    در آسمان ،در زمین ، در خانه ، در انجام دادن ها و ندادن های کارهای روزمره حتی در خانه
    در قرنطینه آموختم در خانه هم میشود ورزش کرد
    در قرنطینه آموختم گلایه نکردن و توجیه نیاوردن فقط دلیل گام برداشتن های کوچک و بزرگ است
    در قرنطینه آموختم رها باید بود از هر وابستگی
    در قرنطینه آموختم برای اجرا نکردن ایده های ذهنم ،زود دیر میشود.

  4. در قرنطینه اموختم که شادی واقعی در دل ادمهاست،
    در قرنطینه اموختم که همدلی فاصله نمیشناسد
    در قرنطینه اموختم که ۹۹ درصد نگرانی هایم بی دلیل هستند،
    در قرنطینه اموختم که صاحب تمام موجودات خداست و خودش حافظ همه چیز خواهد بود،
    در قرنطینه اموختم بدون خواست او برگی از درخت نمیافتد،
    در قرنطینه اموختم گاهی زندگی تغییر شکل می دهد اما به هر ترتیب به شکل خاص خود ادامه دارد،
    در قرنطینه اموختم که هر چقدر خلاق تر باشم بهتر زندگی خواهم کرد،
    در قرنطینه اموختم که انسانهای موفق در حال یافتن راه حل های جدید هستند درست همان موقع که همه ناامید هستند ،
    در قرنطینه اموختم که مدیریت ذهن و احساس مهم ترین استعداد افراد موفق است.
    در قرنطینه اموختم که تفاوت انتخابها،باعث تفاوت عملکردها و درنتیجه تفاوت میزان خوشبختی و سعادت انسان هاست.

  5. در قرنطینه آموختم درجه‌ی بالای اکسیژن خون به تمام دنیا می‌ارزد.
    در قرنطینه آموختم در یک نقطه می‌شود با تمام کشورها مشترک شد.
    در قرنطینه آموختم سبک زندگی را باید تغییر داد و جور دیگر باید دید.
    در قرنطینه آموختم گذشت زیباتر‌از قهر و کینه است.
    در قرنطینه آموختم زندگی بدون دیگران زیبا نیست.
    در قرنطینه آموختم نوشتن دوست‌ترین دوست انسان است.
    در قرنطینه آموختم برای خیلی از کارها تلاش بیهوده کرده‌ام.
    در قرنطینه آموختم آنلاین یعنی زندگی، یعنی حیات، یعنی بودن.

  6. در قرنطينه اموختم به خيلي چيزاي كه ارزش داده بوديم واقعا نبودنشون كاستي در زندگيمون نداشت بلكه باعث ازاد شدن داشتيم ،در قرنطينه اموختم!اينترنت بزرگترين وكارامدترين اختراع يا كشف در دنيا هستش در قرنطينه اموختم:خيلي از كاراي حضوري وقت تلف كردن بوده استفاده بهينه از زمان ولذت بردن از چيز هاي كه قبلا به چشم نميومددر قرنطينه اموختم!خيلي از خرج هاي كه ميكرديم هزينه اضافه به زندگي بوده الان در همه خانواده ها مديريت پول و درامد ديده ميشه و صرفه جويي حرف اول ميزنه در قرنطينه اموختم!سلامتي بالاترين نعمت است تاجي هستش كه ديگران بر سرمون ميبينم در قرنطينه اموختم!پس انداز كار فرق العاده است براي اين روز هاي كه دخلي نداشتيم تا خرجش كنيم در قرنطينه ياد گرفتيم گياه خواري براي برنامه تغذيه گزينه خوبي است در قرنطينه اموختم انسانيت و از خود گذشتگي براي همه معني نميده كادر بيمارستان بالاترين گذشت و دارن در قرنطينه كتاب خواندن بهترين همدم شد در قرنطينه خيلي ها به استعداد هاي كه داشتن ونميشناختن بهشون رسيدن ان لاين نقاشي وموسقي وزبان…در قرنطينه اموختم!خانواده بايد حمايت روحي و رواني وصبوري براي مساءل هم داشته باشن قرنطينه در كنار تمام مشكلات وغم وغصه ها و دوري ها وتنهاي ها خيلي از داشته هارو ياد اوري كرد

  7. باسلام.🖍درقرنطینه آموختم چقدرصبورم درقرنطینه آموختم حرفهای خیلی هافقط یه ادعابود.درقرنطینه آموختم قدرسلامتی روبیشتربدونم .درقرنطینه آموختم بیشترخودموروبشناسم.درقرنطینه آموختم ترس ازمرگ بیشترازخودمرگه.درقرنطینه آموختم قدرهمه فرستهاموبیشتربدونم درقرنطینه آموختم آسودگی خیال چقدرمهمه درقرنطینه آموختم ارزشم بیشترازاینهاس که عمرموبی هدف بگذرونم.درقرنطینه آموختم بیشتربه فکرآدمهای فقیرباشم.درقرنطینه آموختم تنهایی همیشه هم خوب نیست.درقرنطینه آموختم باترس زندگی نکنم.درقرنطینه آموختم وقتم روبرای کارهای الکی تلف نکنم درقرنطینه آموختم خیلی ازرفت وآمدها ضروری نیستن.درقرنطینه آموختم قشنگ ترین سرگرمیم مطالعه کردن ونوشتن.درقرنطینه آموختم بیشترسپاسگزارخداوندباشم.باسپاس بیشترسپاسگزارخداوندباشم.درقرنطینه آموختم

  8. در قرنطینه آموختم میشه ادامه داد
    در قرنطینه آموختم انسان جاری است در قرنطینه آموختم عشق و محبت را
    در قرنطینه آموختم هر کی هرچی هست میتونه تغیر کنه
    در قرنطینه آموختم تغییر خیلی خوبه درقرنطینه آموختم اول خودت بعد دیگران
    در قرنطینه آموختم جهان من درون من است
    در قرنطینه آموختم اندیشیدن و تفکر حل مسئله است
    در قرنطینه آموختم بی قضاوت باش
    در قرنطینه آموختم انسان موجودی اجتماعی است در قرنطینه آموختم قرنطینه هم خوب هم بد است
    در قرنطینه آموختم کتاب دوست خوب یار مهربان وکلا یک غذای لا کچری برای روح و روان من است
    در قرنطینه آموختم کار به اندازه خوب است در قرنطینه آموختم تعادل یعنی چی
    در قرنطینه آموختم عده ایی از بوس کردن هم راضی نبوده اند
    در قرنطینه آموختم جهان درونت را زنده کن

  9. در قرنطینه آموختم .تنبلی هم بدک نیست .و اکنون با یک گوشی فورا می شود در خواست چیپس داد و بیهوده مسافت خانه تا دکان را نروم

  10. درقرنطینه آموختم چقدرپدرومادرم برایم عزیزاند.
    درقرنطینه آموختم که برای فرارازتنهایی بایدخودراجوردیگردید.

  11. در قرنطینه اموختم انسان از جنس خداست، یعنی با تمام وجودش تنهاست
    در قرنطینه اموختم بزرگترین سد پیشرفتم نگاه عاقل اندر سفیه ادمهاست

  12. در قرنطینه آموختم آخرین پناهگاه همه ی ما کنج اتاق است و تنهایی و خدا؛ آموختم که باید بیش از این قدر دان این سه نعمت باشم.

  13. درقرنطینه آموختم زندگی می‌تواند شیرین تر شود وقتی نگران سلامتی یکدیگر باشیم.

  14. در قرنطینه آموختم گاهی رها شدن و رها کردن بهترین کار دنیاست. در قرنطینه آموختم دوستانم اصلا دوست نبودند.
    در قرنطینه آموختم برای برداشتن گام های بزرگ گاهی باید مدتی ایستاد و هیچ گامی برنداشت.

  15. در قرنطینه آموختم همه ی آدم ها پیش از این با غل و زنجیرهایی ک به دور خود کشیده اند،قرنطینه بوده اند…!

  16. در قرنطینه آموختم باید همیشه شکرگذار بود نه اینکه به بودن همیشگی خیلی از چیزها عادت کرد.

  17. در قرنطینه آموختم گران بها ترین نعمت رایگان خدا به من خانواده ام است.

  18. در قرنطینه آموختم، سفر به درون از هر سفری هیجان انگیزتر است‌.

  19. در قرنطینه عمق تنهایی را آموختم
    در قرنطینه آموختم در آغوش گرفتن عزیزانت چه انرژی خوبی داشت، مجانی اما پربها
    در قرنطینه آموختم که دیدارهای کوتاه کافی شاپ با دوستان و قدم زدنهای تنهایی چقدر لذت بخش بود
    در قرنطینه آموختم باید تنهاییم را با کارهایی که ارزش آموختن دارد پر کنم، کتاب بخوانم، بنویسم، فیلم ببینم
    در قرنطینه آموختم که مادر در روزهای پایانی زندگیش، تنهایی را لحظه به لحظه زجر کشیده است

  20. نمیدونم چرا، ولی تنها یه جمله می تونم بگم:
    “در قرنطینه آموختم، همه عمرم را در قرنطینه وجودم گذرانده بودم.”

  21. در قرنطینه اموختم که ارزش دیدن دوست ها را نگه دارم
    در قرنطینه اموختم موسیقی چیز فوق العاده ای است
    در قرنطینه اموختم نمیتوانم بدون دیدن انسان ها و زندگی هایشان بنویسم.
    در قرنطینه یاد گرفتم خلوت با خود چقدر کار قشنگی است…
    در قرنطینه اموختم عکسای از غروب خورشید واقعا حیرت انگیز است.
    در قرنطینه اموختم دنیای ارام و بی حرکت چگونه است.
    در قرنطینه اموختم خانواده ارزش بسی زیادی دارد.
    در قرنطینه اموختم شعر نوشتن راه ارتباطی با احساساتم است..

    💜

  22. در قرنطینه آموختم که عکس‌گرفتن از چیزهایی که برای بقیّه مسخره‌اند، حال مرا خوب می‌کند.
    در قرنطینه آموختم که چهره‌ی مرگ را از پشت آیفون خانه هم میتوان دید.
    در قرنطینه آموختم که زندگی قادر است که از کارهایی به سادگیِ آب‌خوردن، معادلاتی چند مجهولی با درجاتِ بالا بسازد.
    در قرنطینه آموختم که تمدّن عظیم بشر از یک ویروس ریزجثّه هم کوچکتر است.
    در قرنطینه آموختم که زندگی‌‌ام از مدّت‌ها پیش از این هم، رنگ و بوی قرنطینه داشته است.
    در قرنطینه آموختم که دوری از گنبد طلایش چقدر برایم جانکاه است.
    در قرنطینه آموختم که نماز اوّل وقت چقدر میتواند ذهنم را شفاف و آرام کند.
    در قرنطینه آموختم که گاهی نفس کشیدن بدون ماسک، نه ممدّ حیات است و نه مفرّح ذات.

  23. در قرنطینه آموختم سکوت موهبت بزرگی است.
    در قرنطینه آموختم چه قدر باید انعطاف پذیر باشم.ممکن است با این شرایط پیش آمده روابط انسانی برای همیشه تغییر کند.شاید تا چند سال آینده همدیگر را کمتر ببینیم.شاید فرصتی باشد بعد از این همه هیاهو و دورهمی و … بیشتر به درونمان رجوع کنیم.
    در قرنطینه آموختم بالاخره سبک زندگی درونگراها می تواند مد روز باشد.
    در قرنطینه آموختم چه قدر می توان ساده زندگی کرد.
    در قرنطینه آموختم چه قدر خوب می شود علاوه بر رعایت فاصله ی اجتماعی،حواسمان به حریم خصوصی انسان ها هم باید باشد.
    در قرنطینه آموختم مطالعه را بیشتر از پیش دوست دارم.
    در قرنطینه آموخته ام اینترنت چه قدر می تواند زندگی را آسان تر کند.
    در قرنطینه آموختم شغلی نیاز دارم که بتوانم آن را در خانه هم انجام دهم.
    در قرنطینه آموختم عزیزانم را بیش از پیش دوست بدارم و مراقبشان باشم.

  24. در قرنطینه آموختم که چرخ دنیا هر چقدر هم که میخواهد به سمت صنعتی و ماشینی شدن برود برود هنوزم هم بشر در اعماق وجودش نیاز به ارتباط با هم نوع نیاز به محبت دیدن و محبت کردن را حس می کند.
    در قرنطینه آموختم که در 19 سال گذشته از زندگی ام هیچ کاری که واقعا برای خود خودم باشد و من را خوشحال کند نکرده ام. که چقدر لذت نبردم از چیز هایی که کنارم هست و من نمی دیدمشان.
    در قرنطینه آموختم که چگونه در ظهر های تابستان تناسب بین شکر و آبلیمو را در شربت آبلیمو برقرار کنم و در هر لیوان چند تکه یخ بیندازم تا حال آدم جا بیاید.
    در قرنطینه آموختم مهم نیست که چقدر نظرات و عقاید تو با دیگران متفاوت است لازم نیست خودت را تغییر دهی یا به قول معروف همرنگ جماعت شوی فقط خودت باش و لذت ببر
    در قرنطینه آموختم که چگونه می توان از وسط نان های نانوایی بغل خانه امان که همیشه خشک می شود و در هنگام خوردن خطر بارگی لثه را به همراه دارد غذای جدیدی درست کنم
    در قرنطینه آموختم که با میکسر زوار در رفته ی مادرم موهیتوو اسموتی درست کنم چون با توجه به سوابقم دیگر جرعت نمیکند میکسر نوی عزیز دردانه اش را دستم بدهد.

  25. در قرنطینه آموختم سکوت یک موهبت بزرگ است.
    در قرنطینه آموختم چه هیاهوی عجیبی دنیای اطرافم را پر کرده بود و حالا بدون آن همه شلوغی و بریز و بپاش هم آدم ها کم کم یاد می گیرند که می توانند زندگی کنند.
    در قرنطینه آموختم همه ی ما نیاز به یک تلنگر داشتیم(هرچند با تاوان سنگین از دست رفتن آدم های اطرافمان همراه است!):خیلی به خودمان مغرور شده بودیم و فکر می کردیم دیگر چیزی نیست که بتواند ما را از روال عادی زندگی مان و امکاناتی که داریم بتواند جدا کند.
    در قرنطینه آموختم حتی این بار هم فقیر و غنی یکسان نیستند و مثل همیشه قرار است افراد ضعیف آسیب خیلی بیشتری را ببینند.
    در قرنطینه آموختم چه قدر باید انعطاف پذیر باشیم.معلوم نیست دنیای پساکرونایی چه جور جایی باشد.شاید روابط انسانی برای همیشه تغییر کند.خیلی شغل ها از بین بروند و در عوض فرصت های جدید به وجود بیایند که هیچ چیز در موردشان نمیدانیم.شاید زندگی بیشتر شبیه فیلم های علمی-تخیلی که میدیدیم باشد.شاید … .
    در قرنطینه آموختم چیزی مثل رعایت فاصله ی اجتماعی در مورد حریم خصوصی انسانها هم وجود دارد که مرزش به باریکی تار مو هست نه یک و نیم متر و دو متر.حواسمان بیشتر به حرف ها و رفتارهایمان باشد تا ناخواسته (یا شاید هم گاهی اوقات کمی خود خواسته و بی تفاوت!!)کسی را آزار ندهیم.
    در قرنطینه آموختم فقط کرونا خطرناک نیست.ویروس هایی که ما با رفتارهای سمی و گفتار های طعنه آلود به دیگران منتقل می کنیم هم می تواند مرگ آور باشد آن هم نه یک بار که روزی چندبار!این بار اما جسمی در کار نیست که به خاک بیفتد بلکه روحی است که شاید دیگر نتواند به بلندی قبل پرواز کند و اوج بگیرد.
    در قرنطینه آموختم….

  26. در قرنطینه آموختم
    بهترین نقطه زمین خانه است و بهترین دوستان خانواده.
    در قرنطینه آموختم
    من چقدر درگیر حواشی بودم
    در قرنطینه آموختم
    از لحظه به لحظه زندگی لذت ببرم
    در قرنطینه اموختم
    کیک بپزم نان بپزم کوکی بپزم و پختن تمام چیزهای خوشمزه دنیا را در کنار خانواده کوچکم تجربه کنم
    در قرنطینه آموختم
    چقدر پدرم را دوست دارم چقدر مادرم را دوست دارم و چقدر قدرشان را نمیدانستم
    در قرنطینه آموختم
    از چیزهای کوچک لذت ببرم
    در قرنطینه آموختم
    اگر روی خودم کار کنم، اگر خوب خود باشم ،اگر بهترین خود باشم، زمین و زمان دوستدار من خواهند شد.

  27. در قرنطینه آموختم، می‌توانم سر مدیرم فریاد بزنم تا مرا اخراج کند.
    در قرنطینه آموختم، چقدر عمرم را هدر دادم.
    در قرنطینه آموختم، بازنشستگی پدر چقدر سخت است.
    در قرنطینه آموختم، می‌توانم در خانه بمانم.
    در قرنطینه آموختم، دوستانم چه کسانی هستند.
    در قرنطینه آموختم، همه چیز پول نیست.
    در قرنطینه آموختم، ویروس هم حق حیات دارد.
    در قرنطینه آموختم، خدمات آنلاین چقدر محشره.
    در قرنطینه آموختم، نویسندگی را.

  28. در قرنطینه آموختم تنهایی از یک حدی بیشتر می تواند خیلی هولناک باشد.

    در قرنطینه آموختم که حال مادربزرگ مرحومم را که مرتب می گفت خیلی تنها هستم از صبح تا شب، را اکنون خیلی خوب درک می کنم.

    در قرنطینه آموختم ما در برهه ای از تاریخ گرفتار شده ایم که هر صد سال یکبار رخ می دهد.

    در قرنطینه آموختم چقدر زود می شکنم.

    در قرنطینه آموختم که برای کارآفرینی خانوادگی آستینی بالا بزنم.

    در قرنطینه آموختم زن و شوهر زیاد که کنار هم باقی بمانند،کلاهشان در هم می رود.

    در قرنطینه آموختم که باید خیلی مهارت ها را از سالها پیش می آموختم.

    در قرنطینه آموختم که ما قدرت خدا را خیلی دست کم می گرفته ایم.

    در قرنطینه آموختم که باید برای آمدن حضرت منجی و بشارت دهنده از طریق هنر نوشتن کاری انجام دهم.

    در قرنطینه آموختم که تماشای لحظات بزرگ شدن جوجه کبوترها چقدر زیبا است.

    در قرنطینه آموختم که بزرگترین شادی ،می تواند کمک هر چند اندکی به دیگران باشد.

    در قرنطینه آموختم که نویسندگان چقدر در خلوت خود متحمل رنج و سختی شده اند و چقدر تلاش کرده اند و از لذت های دیگرشان گذشته اند.

    در قرنطینه آموختم که آنقدرها هم که فکر می کردم درون گرا نیستم.

    در قرنطینه آموختم که این هنر نیست که بگویی از دل برود هرآنکه از دیده برود.

    در قرنطینه آموختم که برای دل خودم ،به ظاهرم برسم و لذت ببرم.

    در قرنطینه آموختم که چقدر در مراسم های عروسی و ترحیم اسراف و ریخت وپاش غیر قابل وصف صورت می گرفته است.

    در قرنطینه آموختم که دیگر زمانه پز دادن و چشم و هم چشمی گذشته است.

    در قرنطینه آموختم که خدا برای تنبیه انسان کاری کرد که نفس کشیدن هم برایش سخت شود.

    در قرنطینه آموختم که ما دائما بین حالت خوف و رجا (بیم و امید) هستیم.

    در قرنطینه آموختم که ما ایرانی ها چقدر ناشکر و ناسپاس شده بودیم.

    در قرنطینه آموختم که باید یاد گرفتن زبان خارجی را بیش از پیش جدی گرفت.

  29. در قرنطینه آموختم شربت آبلیمو با یخ دلچسب تر است.
    در قرنطینه آموختم نداشتن وقت بهانه ای بیش نیست. چه بسا من در سکوی تنبلان بر کوالاها برتری دارم.
    در قرنطینه آموختم که کلاغ ها برای جمع کردن چیزهای با ارزش به هیچ مکتب خانه‌ای رو نیاوردند،من خود آموزی را آموختم.
    در قرنطینه از سوفوکلوس آموختم تراژدی هنر زیستن را می آموزد و انسان در برابر تقدیر وحشی و بی احساس شاد باشد که انسان است.
    در قرنطینه آموختم که انسان ها برای موفقیت از یک سلاح استفاده میکنند اما کیفیت روح و عشقی که به کار میدهند باعث برتریشان نسبت به هم میشود.
    در قرنطینه آموختم زندگی با اسطوره ها چقدر دلنشین است.
    در قرنطینه آموختم که اشیای اطرافمان هم با تداعی کردن خاطراتمان با ما ارتباط برقرار میکنند.
    در قرنطینه آموختم که صدای پنکه یا قیژ قیژ در هم نشانی از هنر دارد.

  30. در قرنطینه آموختم گاهی اوقات باید با وضعیت کنار آمد .
    در قرنطینه آموختم قدر دیدن یک دوست را باید دانست .
    در قرنطینه آموختم خوشحالی دست سازه .
    در قرنطینه آموختم بیکار ماندن انسان را دیوانه میکند!
    در قرنطینه آموختم درست کردن کاردستی و یاد دادن آن به خانواده یک کار جذاب است.
    در قرنطینه آموختم به صدای دوستان باید قناعت کرد .
    در قرنطینه آموختم اولویت های زندگی باید مشخص باشند .
    در قرنطینه آموختم مادر ها خیلی زحمت میکشند .

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *