مقایسهی خود با دیگران دردیست که انگار درمانی هم برای آن وجود ندارد.
اما چرا دست از مقایسه نمیکشیم؟
شاید برای آنکه از جنبهی لذتبخش آن هم بهرهمند میشویم.
درآمد خودت را با حقوق ماهانهی قشری از جامعه مقایسه میکنی میبینی خیلی سرتری، کیفور میشوی و قدردان، اما ممکن است در همان لحظه یاد کسی بیفتی که با زحمت و توانی کمتر دهها برابر تو درمیآورد. ناگهان همه چیز زهرت میشود و هر چه داری از چشمت میفتد.
یا تلخی و شیرینی توأمان مقایسه را بپذیر یا دست از مقایسه بکش.
ولی آیا آدمیزاد را گریزی از مقایسه هست؟
7 پاسخ
انسان را گریزی از مقایسه نیست. اما قیاس باید درست و منطقی باشه. تمامی جنبه های یک چیز را بتونه مد نظر قرار بده و در نهایت یه خروجی مشخص و کاربردی برای زندگی داشته باشه. و در فرد قیاس کننده تولید حرکت و جبران نقصانش را به دنبال داشته باشه. نه انفعال و سرخوردگی.
در متون اسلامی داریم که اولین فردی که خودش را قیاس کرد ابلیس بود و همین امر موجب سقوطش شد. پس تو قیاس خیلی باید مراقب باشیم.
زنده جواد عزیز
به نکتهی درستی اشاره کردید.
گاه مقایسه سبب رشد آدمی می شود و گاهی مقایسه از روی حسادت رنج مداوم به دنبال دارد۔
درود
ولی من اون مقایسهای که باعث رشد میشه رو هم نمیپسندم. چون سستبنیاده. ممکنه ما رو کوچیک نگهداره و از طرفی حرص مقایسه پایانی نداره،
این نوع مقایسه و ارزشگذاری بسیار غیر واقعی و بهدور از حقیقت میباشد. دچار خودفریبی و همچنین خودکمبینی میشود. اما برای شناخت جایگاه فعلی خود بد نیست نگاهی به فرودستان و فرادستان داشته باشیم. تا مبداء و مقصدی برای حرکت و ارزیابی موقعیت خود داشته باشیم. اما به این شرط که احساس غرور و یا درماندگی نکنیم.
من فکر می کنم اگر اون لحظه ای که با سرتر دونستن خودم احساس لذت می کنم، مچم رو بگیرم، می تونم رشته ی مقایسه رو پنبه کنم. با دونستن این نکته و جایگزین کردن یه سری لذت ها به جای لذت از بالای برج میلاد به آدم ها نگاه کردن باعث میشه که کلن رفته رفته دیگه خودم رو با آدما مقایسه نکنم چه از جنبه خوب چه بد. مورد دیگه هم «قضاوت» کردن هست. این که نه خودم رو قضاوت کنم نه آدم دیگه ای رو. به نظرم میشه دم به تله این ویژگی نداد. چون ما از همون لحظه اول که متولد شدیم تا اون زمانی که به یه شناختی از خودمون برسیم، هیچ قضاوت و مقایسه ای رو توی برنامه های کارخونه ای مون نداریم. اما برنامه های کرک شده،خونواده، جمع فامیلی، دوست، مدرسه و جامعه با پاتوژنی به نام مقایسه ما رو ویروسی می کنه.
من فکر میکنم به این مرض مبتلا شدم. فقط سعی دارم بدون تغییر دادن برنامههای خودم آروم باشم، اما قول نمیدم که بتونم.