۱. میخواهی زندگیات را پیش از مردن خوب تکان بدهی و اقلکم به بعضی رویاهایت برسی.
خب، حالا چه باید بکنی؟ شاید تو هم مثل خیلیها یک، دو یا چند تا کار تازه را شروع کنی، پروژههای تازه بگیری و خلاصه عملیات زندگیتکانی را با بزرگکردن سبد کارها و تنوع دادن به محتویات آن شروع کنی.
اما غالباً بعد از مدتی میبینی کماکان گرفتاری، حتی گرفتاریات بیشتر هم شده؛ نهتنها قدمی به سمت رویاهای بزرگت برنداشتهای، که خودت را از دستیابی به آنها دورتر هم میبینی.
شاید بهتر باشد بهجای آغاز کارهای بیشتر، روی همین کار یا کارهایی که الان داری بیشتر کار کنی.
۲. ترکیب دو کار و علاقۀ مختلف هیچ بد نیست. و اصلاً یکی از راههای تمایز و موفقیت است. مثل ممکن است به یک رشتۀ هنری علاقهمند باشی و در کنار آن دنیای آموزش هم وسوسهات کند.
روی کاغذ همه چیز درست است، هم میتوانی کار هنریات را بکنی، هم معلم خوبی باشی. اما مسئله این است که اغلب اوقات هم از این میمانی و هم آن. باید ببینی چطور میتوانی هم با این بمانی و هم آن!
شاید باید خیلی چیزهای اضافه را سختگیرانه از زندگیات بیرون بریزی.
۳. بفرما، دو دقیقه رفتم ریشم را بزنم بیایم بهتر بنویسم، دوباره عدل زدم همان جای زخم قبلی را بریدم. حواسم بود که اصلاً ژیلت را به آن سمت نبرم، اما یک لحظه ذهنم رفت پیش همین تلگرامات که مثلاً ایده پیدا کنم برای نوشتن، که دوباره تیغ را کشیدم روی زخم قبلی و خون فواره! زد. اصلاً زندگی هم همین است، تصمیم میگیری خیلی اشتباهها را دوباره تکرار نکنی، اما همینکه حواست پرت شد، دوباره میافتی به دور باطل تکرار اشتباهات قبلی.
دیدی؟ خواستم از ریش تراشیدن خودم ایده بیرون بکشم. مگر سامرست موام نگفته بود که در هر بار تراشیدن ریش فلسفهای نهفته است. خب، این هم فلسفیدن من بود دیگر. ارواح مشکم!
۴. ظاهراً نوشتن، از انگشت در بینی گرداندن هم راحتتر است. اما همینکه شروع کنی به روزانهنویسی و بخواهی دو تا جملۀ ساده را به هم بچسبانی و منتشر کنی، میبینی خیر، این انگشت به این راحتیها توی آن بینی نمیچرخد.
خلاصه اگر نوشتن سخت است، نگران نشو، به خاطر این نیست که تو مایه و استعدادش را نداری. مشقت در ذات این کار است. اما مرارت خالی از بهرهای نیست.
۵. امروز دو سه تا دفتر شعر خواندم. که یکیش بیشتر درگیرم کرد. زبانورزی و استعارهبازی نویسنده از سر ذوق و مهارت بود. دستت رسید بخوانش: گیومههای سرگردان از علیرضا عامری.
یکی از شعرها:
همین که هستی خوب است
چرا که تمنای طناب را به تاخیر میاندازد
و صبحانۀ نو پهن میکند
برای توان دوبارۀ سرودن
در تنی تنها.
15 پاسخ
سلااااااام
اولین کامنت من توی این سایت بیست اردیبهشت ۹۹ بود.
بالاخره اردیبهشت ۱۴۰۲ یه محصول که به دردم بخوره توی سایت شما پیدا کردم و کاغذ رسیدش امروز مارک بوکه کتابمه 🙂
و حالا توی قسمت نظرات نوشته ی بیست فروردین ۹۹ شما به خودم بیست می دم 🙂 به خاطر اینکه ممکن بود نخرم و فعلا پست های جذاب بعدی سایت رو بخونم!
بازم اگه ممکنه واسم محصول به درد بخور با قیمت خیلی خیلی مناسب بسازید
بعضی وقت ها وقت گذاشتن واسه تهیه ی محصولات مورد علاقه ی همه ی مشتری های ممکن؛ حتی اگه بدونیم پول و منافعی توش نیست خیلی لذت بخش تره تا کف زدن و هورا کشیدن های آدم های عاقل و زرنگ جامعه.
قبول دارید؟
پس دست به کار بشید 🙂
https://shahin.blog
چرا در فیدخوان قابل دنبال کردن نیست..؟!
مطمئن؟
https://shahin.blog/feed/
کلمه زندگی تکانی به ذهنم چسبید
اتفاقا برنامه امسالم رشد در مسیر نوشتن است.بی اغراق بگویم قدم اول من خواندن هر روزه این سایت است.امید دارم مداوم پیش روم تا به خودم ثابت کنم که میتوانم و شاید واقعا بشود دو کار را با هم پیش برد…ببینیم
سلام محدثه جان
خیلی هم عالی. چرا که نه. قطعاً میتونی
امیدوارم امسال یکی از بهترین سالهای زندگیت باشه.
لذت وافری بردم از این ایدههای دم دستی : )
سلام بر شاهین عزیز و دوست داشتنی
شما بی نهایت بی نظیری
من تازه شروع کردم به نوشتن یعنی خیلی وقت بود که احساس کردم میتونم بنویسم در نوجوانی خیلی خوب می نوشتم اما الان وقتی دست به قلم میبرم احساس میکنم شاید چیزی بنویسم کسی از توی نوشته هام دردم رو بفهمه یا کسی باور نکنه نوشته های منو یا گاهی وقتی میخوام از گذشته ها و عشق بنویسم قلم و چشمانم بهم اجازه نمیدن اما از وقتی با صفحه شما آشنا شدم دلم رو زدم به دریا و راههایی که شما پیشنهاد دادین و آموزش میدین رو پیش گرفتم و روزانه نویسی رو حتما از سال جدید شروع کردم و این روزها یه دوستی دارم که به من روحیه میده و من بهش میگم خدای کوچک روی زمین یا اَبر قهرمان من و اینکه بهش میگم کاش خدا تو رو چند سال زودتر سر راه من قرار میداد اون هم البته از دست روزگار کمی شاکی بوده اما با خوندن کتاب رشد کرده وقتی حرف میزنه انگار دارم به حرف های شما یا یک نویسنده بزرگ حرف میزنم
جناب آقای شاهین جان من به خودم اندازه یک کتابخانه ملی بدهکارم مطالعه کردن را چرا که قبلا فکر میکردم رمان خوندن مختص خانم هاست میدونم فکر احمقانه ای بوده حالا دارم همه این توهمات سالهای دور رو کنار میزنم
میخوام نویسنده خلاقی بشم به کمک شما و تاثیر گذار
لطفا منو راهنمایی کنید
حسین نازنین
ممنونم از مهرت.
چه خوب که اینجا هستی.
من در کنار تو هستم.
سعی کن مدام به اینجا سر بزنی.
برای من بیشتر و بیشتر بنویس از مسیر و دغدغههای خودت.
سلام خیلی متن خوبی بود من هم گرفتار اینم یه عالمه فکر و کار ولی به هیچکدوم نمی رسم
سلام
سپاس
امیدوارم که بتونید به کارهاتون برسید.
منم یه بار حواسم نبود
قابلمه داغ رو بلند کردم
انگشتام سوخت.
خیلی درد داشت.
بعد ازچند دقیقه که سوزشش کم شد دوباره رفتم دستمو
گذاشتم رو قابلمه سریع برداشتم!
خدا می دونه داشتم به کی
فکر می کردم!
راستی همین که هستی خوب است…
با تکیه به کلمه برداری که گفته بودین، فهمیدم شعر سهراب هم بسیار قشنگه. بخصوص آخرای قسمت مرگ رنگ از مجموعه هشت کتابش، خیلی لذت بردم از همه تعابیرش. که البته دارم بصورت هفتگی ازونایی که خوشم میاد رو میذارم تو وبلاگم. واقعا که نحوه نوشتنم با خوندن حس آمیزی های سهراب راحت تر شده و با تعابیر تازه تر
همین که هستی خوب است
بودنت بهانه ای است برای نوشتن
قلمت همانند قلمه ای میل نوشتن را به پیکر خواب رفته ام پیوند می زند
بهار دوباره از راه می رسد
و چشم هایم به تماشای شکفتن شکوفه های اندیشه ات نشسته اند.
سلام بر شاهین جان مهربان و دوست داشتنی.
زبان صمیمی ات در گفتن حرف هایی که برای گفتن انتخاب می کنی و سبک کارهایت نشان از سبک خوب زندگیت دارد .
موضوع ” سبک زندگی ” و تاثیری که بر ” سبک نویسندگی ” دارد ، موضوعی است که چند مدتی ذهن مرا به خود مشغول کرده.
فکر می کنم سبک زندگی هر فردی روی سبک نویسندگی اش تاثیر می گذارد .
جهانگرد سبک نویسندگی اش با اهل تاتر فرق دارد . اهل هنر با اهل کار های اداری نوشتن شان فرق دارد . و اگر فرق نداشته باشد ،و همه اعضای مجموعه نویسندگان جهان بخواهند فقط با تبعیت از یک روش بنویسند همه نوشته ها شبیه هم می شوند . مثل دویست و دوازده کارتن کمپوت آناناس ، که البته خوب و مفید و مقوی است ، ولی نمی شود که همه ایام سال فقط کمپوت مقوی آناناس خورد .
تنوع در نوشته ها هم به نظرم همانطور که شما در پست هایتان رعایت می کنید جذاب است . من هم سعی می کنم یک اصل را رعایت کنم و آن هم این است که :
نوشتن نوشته های متنوع قدرت نویسندگی نویسنده را تقویت می کند ”
این اصل را امروز در روزانه نویسی هایم مورد تجزیه و تحلیل و نقد و بررسی قرار دادم . تجربه نوشتن نوشته هائی همانند:
# نامه های صمیمانه سپاسگزاری برای خداوند بخاطر نعمت هایی که داده .
# نوشتن از رخداد هایی روزانه
# نوشتن قطعه ای موزون و شعر گونه
# نوشتن در مورد یکی از شخصیت های داستانی خودم یا دیگران
# نوشتن پیش نویس متن کامنت برای پست های شما و ویرایش آن
# نوشتن در مورد افعال ؛ ضمایر؛ صفات ؛ قیود و …
# نوشتن در مورد مضرات ننوشتن
# نوشتن در مورد انسان های اولیه و روش های ارتباطی آنها
و ” موضوع روز ”
و تمرین های دیگری که نوشتن ام را تقویت کند .
به نظرم این طوری می توانم سبک خاص خودم در نوشتن را بسازم.
امیدوارم سبک نویسندگی و سبک زندگی نویسنده وار را بتوانم بیاموزم . و در این مسیر از نقشه راه نویسندگی سایت شما بهره می برم .
برایتان زندگی به زیبایی غزل و قصیده بهارانه آرزو دارم .
زنده باد پرویز عزیز
این تنوع بی نهایت مهمه.
ما سبک و صدای خودمون رو دل همین تجربیات متنوع پیدا میکنیم.
به خاطر همین اگر دقت کنی میبینی که تو این وبلاگ دهها شیوۀ مختلف نوشتاری توی مطالب وجود داره.
از نثر ادبی، تا نثر آموزشی، از طنز تا جملات فصار.
یک دلیل این تنوع هم به این برمیگرده که من میخوام دوستان خوانندۀ این وبلاگ ببینم که میشه این بازیها رو انجام داد، و صرفاً نباید خودمون رو به یک نوع خاص از نوشتن محدود کنیم.
خلاصه که دمت گرم به خاطر این ذوق و انرژی تحسینبرانگیزت.