تعریف نوشتن از نگاه مهشید امیرشاهی

چند سال پیش سعید عقیقی توی صفحۀ فیس‌بوکش چیزی نوشته بود که چند سال گذشت تا بتوانم اهمیت آن را درک کنم:

در پاسخ یک دوست: الان برای عده‌ای کم، به دشواری، و عده‌ای کم‌تر، اصلا. اما چند سال بعد، داستان‌های زویا پیرزاد را دیگر به هیچ بهانه‌ای نمی‌شود برای کسی خواند. نثرش را ابتدا خودش، و سپس دیگران، مصرف کرده‌اند و همه می‌دانند که می‌توانند مثل او بنویسند و با سرهم‌کردن تکه‌هایی از بی‌حوصلگی‌ها،‌ سینما رفتن‌ها، تاکسی سوار شدن‌ها و کارهای دیگرشان، می‌توانند برسند به داستان. بعدش می‌شود تکه‌هایی از داستان‌های مهشید امیر شاهی را با صدای بلند برای دیگران خواند و به آن چه خوانده می‌شود گفت داستان. باقی بقایت.

توجه به اهمیت نثر و زبان برای من از همین چند سطر شروع شد. حتی چند وقت پیش اولین قسمت «برنامه نویسندگی» را در یوتیوب به همین بهانه ضبط کردم.

باری، گمان می‌کنم بخش عمده‌ای از لذت نوشتن در تلاش برای کار با کلمات است؛ وقتی برای پیدا کردن واژۀ مناسب، رگ و ریشۀ یک خروار واژۀ مختلف را می‌شکافی.

بگذارید این یادداشت با تعریف مهشید امیرشاهی از «نویسنده» پایان یابد:

همۀ ما زندگی می‌کنیم، اما یک در هزاران در میان ما زندگی را درک می‌کند و می‌تواند آن را بیان کند، بنویسد و روی کاغذ بیاورد. این به‌تازگی برای من شده تعریف نویسنده. (+)

 

 برای مطالعۀ بیشتر:
مدرسه نویسندگی | نقشه راه نویسندگی | تولید محتوا | کپی رایتینگ | معرفی کتابشعر | ویرایش و ویراستاری |

14 پاسخ

  1. هر کسی آنطور که زندگی را درک کرده می‌نویسد. کسانی معنای واقعی زندگی را درک کرده‌اند، کلامشان موج زندگی و روح زندگی را سالها در خود نگه می‌دارد.

  2. چقدر لذت بردم از این تعریف نویسنده و چقدر هر روز درون خودم کنکاش می کنم تا ببینم با خودم چند چندم. یکی از مشکلاتی که همیشه بهش اعتراف می کنم اینه که برای هزار نفر غریبه راحت می نویسم ولی برای یه آشنا نه. خنده داره. مثل اینکه بتونی تو یه سالن بزرگ برای هزار و یک نفر سخن رانی کنی ولی تو یه پستو از پس سلام و علیک با یه آشنا هم برنیای. نمی دونم مشکلم کجاست. شاید می ترسم از اینکه بقیه منو مثل یه اسب عصاری ببینن که چشماش بسته ست و هی دور خودش می گرده بدون این که به مقصد مشخصی برسه. شاید نوشتن از دید بقیه این باشه، شاید ترس از فهمیده نشدن دارم. نمی دونم!

  3. درود شاهین عزیز
    به نکته ای بجا و حائز اهمیت اشاره کردید . مثل همیشه بهره بردم .
    نویسندگی تنها نوشتن نیست . واژگان حرمتی دارند که باید پاس بداریم . و هریک را در جایگاه خویش بکار بریم . وگرنه اگر بدین راحتی بود الان باید صدها حفظ و مولانا می داشتیم .
    چیدمان واژه ها باید به گونه ای باشد ، که ژرف ترین معانی را در خود جای دهد و مخاطب را به اندیشیدن وادارد . تلنگری به جها نبینی اش بزند . و انگیزه ای در او ایجاد کند به سوی تغییر .

    1. درود به آقا رضای عزیزم
      چقدر خوشحالم این روزها از اینکه شما در توییتر فعال شدید. توییت‌های شما رو میخونم و لذت میبرم.

      1. درود وسپاس از نگاه زیبایتان .
        خرسندم که محیط دلنشین توییتر ، جای فرهیختگانی چون شماست .

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *