یکی از دوستان هنرمندم از اینکه او را «تازهکار» بنامند آزردهخاطر میشود.
اما من از واژه تازهکار لذت میبرم و دوست دارم همیشه تازهکار باشم.
تازهکار بودن یعنی کسی که کارهای تازه میکند، حرفهای تازه میزند و مرزهای قلمرویی که وارد آن شده گسترش میدهد.
تازهکار یعنی کسی که با کهنهها آشناست، آنها را میفهمد و از دل همین کهنهها حرفهای تازه بیرون میکشد.
شما در چه زمینهای تازهکار هستید؟
18 پاسخ
سلام شاهین عزیز
این ۱۰۰۰ کلمه ای که مینویسم و در حال تجزیه و تحلیل هستم به این نتیجه رسیده بودم من تنبل نیستم تعهدی در انجام کارهام ندارم یا اتفاقا شروع میکنم و بعد رها میکنم
برنامه روزانه دارم ولی وقت کم مییارم بیشتر وقتم درگیر فکر کردن میشم در حالی که اون کاری که انجام میدم مثل درس خوندن که باید تمرکز داشته باشم .
در ذهنم خیلی چیزا مرتب نیست و در کارامم خیلی تعلل دارم
سلام شاهین عزیز
تجربیات خودت رو در مورد نظم شخصی و به خصوص نظم فکری درسایت خوبت قرار میدی
چطور میتونم نظم فکری رو در تودم تقویت کنم
مریم عزیز
لطف کن و یه مقدار مفصل تر مصادیق مشکلاتی رو در این زمینه داری بنویس. تا اگر شد برات بک پست اختصاصی بنویسم.
شما به واژه تازه كار، جان تازه اي داده ايد، و به تازه كاران انگيزه اي بارها بيشتر از پيش، و نشان داديد كه اين ديدگاه ماست به زندگي كه حيات را بسي زيباتر مينمايد.
دیدن کامنت شما حوشحالم کرد.
خیلی خوب روی دیگر تازه کاری رو نشون دادین.
بنظرم یکی از وجهه های یک نویسنده میتونه همین باشه، بعدهای دیگر یک اصطلاح عام رو بشکافه و مفاهیم نو ازش دربیاره.
دیگه از اینکه بگم یه نویسنده آنلاین یا یه ناولیست تازه کارم؛ خجالت نمیکشم 🙂
زنده باد سمانه عزیز
سمانه عزیز سایت یا وبلاگ هم داری؟
من همیشه از گفتن کلمه ” تازه کار” خجالت می کشیدم.چون خودم یه” تازه کارم”. مثلا هر وقت یکی ازم میپرسید:
_چند وقته که مینویسی ؟
و من با خجالت میگفتم:
_مدت زیادی نیست… “تازه کارم ”
بعد از خوندن این پست دیدم کاملا نسبت به ” تازه کار ” بودن عوض شد.چند باری کلمه ی “تازه کار ” رو زیر لب زمزمه کردم و الان با گفتن این کلمه یه حس ذوق دارم.
ممنون از این پست خوبت. عالی بود.
سلام سهیلا جان
چقدر عالی
خیلی دوست دارم یه روزی نوشته هات رو بخونم.
سلام
خیلی تعبیر جالبی بود همه ما ممکنه علیرغم کهنه کاری در شاخه هایی در کار و زندگی ، در شاخه هایی تازه کار باشیم و این عین زندگی است عین پویایی و مبارزه با سکون ، هر روز نوشدن با امید وانگیزه های جدید .
اگر روزی این حس تازه کاری رو نداشتخ باشیم ربطی هم به سن وسال نداره اون زمان که باید منظر حس پیری و افسردگی بود .در یک کلام زندگی ما تشکیل شده از یک عامه ماکرو اکشن تعبییر زیبایی از اقای شعبانعلی و هر مرحله از زندگی ما تشکیل می شود از کلی life cycle که پس از گذراندن آنها یه طوری کهنه کار میشیم و این ذنجره برای رسیدن به اهداف ما ضروری است پس من امیدوارم همیشه یک کهنه کار ، تازه کار باقی بمونم .
سلام
کیوان عزیز
زیبا نوشتید، لذت بردم.
این یک تعریف دوست داشتنی هست، مطمئنم حتی اون دوستتون هم که خوشش نمیاد از تازه کار بودن ، این معنا رو دوست داره..
و من دوست دارم چندتا معنای دیگه بزای تازه کار بودن بگم :
تازه کار بودن به معنای عام یعنی کسی که اول کارهست و اصولا ناوارد!!
نگاه جامعه به فرد تازه هم مثبت هست و هم منفی! مثبت از این جهت که فرصت خطا و اشتباه دارد ، خطا و اشتباه از فرد باتجربه دور از انتظار هست و مورد بازخواست قرار میگیرد! بنابراین انسان تا وقتی که تازه کار شناخته شود زمینه برای یادگیری مستعدتر است.
نگاه منفی از این جهت که اعتماد و اطمینان به کسی که تازه کار هست کمتر از فرد با تجربه می باشد، من گاهی مجبور هستم طوری وانمود کنم که به نظر باتجربه بیایم!! مثلا مدتی که به عنوان کارآموز در قسمت نمونه گیری آزمایشگاه کار می کردم اگر بیمار میفهمید من کارآموز هستم، هرگز اجازه نمیداد که کارش را انجام دهم! و یا میترسید و رگش پیدا نمی شد!
به نظرم در موارد مشابه دیگر نیز اینگونه باشد !
یک نمونه را در استخدامی برخی شغل ها می توان مشاهده کرد که میزان سابقه کاری یکی از مولفه های مهم محسوب می شود!
و اما کسی که تازه کارهست بر فرض اینکه خیلی هم مستعد و باسواد باشد! کجای این دایره هست؟
( البته بماند که معتقدم آدم های خلاق و باهوش کمتر به دنبال استخدام شدن میروند! آدم های خلاق دوست دادند خلقت کنند، آدم تازه کار خلاق سرشار از امید و پویایی است)
تازه کار بودن بعضی وقتها شور و هیجان دارد !! مثل وقتی که دانشجوی ترم ۱ کارشناسی باشی!! پر از شور هیجان و انگیزه و گاهی اوقات ،کلی طرح و برنامه ریخته میشود برای ایجاد تغییرات اساسی در جهان!!
تازه کار بودن یک قصه ی ماجراجویانه هستツ
مثل تازه کار بودن در نویسندگی
به دنبال کشف نقطه های ناشناخته خود، جامعه، جهان و..
من با همه این معانی در نوشتن تازه کارم !
و با تعریف شما از تازه کار بودن و تعریف آخر خودم دوست دارم برای همیشه تازه کار بمانم.
تازه کار بودن یک قصه ی ماجراجویانه هست.
زنده باد
تیرا جان نوشته های تو رو واقعاً دوست دارم.
سلام،
من هم تازه کار بودن با تعریفی که شما داشتید را بسیار دوست دارم و هر روز صبح به شوق تازه کار بودن و به امید تازه کار موندن چشم باز می کنم.
اما بگذارید من هم یک تعریف جدید و متفاوتی از تازه کار بودن داشته باشم.
من از تازه کار بودن رنج میبرم!
مدت هاست دارم سعی می کنم حس و اشتیاق وافری که به تازه کاری دارم رو کنار بگذارم و کمی کهنه کار تر شوم.
میل من برای شروع یک کار تازه، تا حد بسیار زیادی بازدهی کاری من رو پایین آورده، به این صورت که در حین خواندن یک مقاله کاملا علمی، وسوسه شروع یک کار تازه و هیجان انگیزتر – برای مثال، خواندن یک پست از وب سایت هایی که دوستشون دارم- ذهنم رو کاملا به خودش مشغول می کند.
دوست دارم تا زمانی که زنده ام، تازه کار باقی بمانم اما با درک عمیق مفهوم کهنه کاری!
پایدار باشید
زنده باد.
همین درسته سارا جان.
شما معنای این اصطلاح را تغییر دادید و این کار بسیار عالی است که انسان بتواند با دید مثبت به اطراف خود بنگرد در این حد که بتواند تغییر معنا بدهد و زندگی را به کام خود تغییر دهد …. به این روحیه شما حسرت میخورم و با دنبال کردن مطالب وب شما به دنبال این روحیه میگردم
سلام دوست گلم
نظر لطف شماست.
بهترین روجیۀ ممکن رو برای شما آرزو میکنم.
البته در واژه نامه ها، تازه کار معنایی غیر از این دارد. چیزی که شما گفتی بیشتر به معنای جستجوگر و امثال آن نزدیک است.