به چه می‌‌مانید؟

تا به‌حال خودتان را به چیزی تشبیه کرده‌اید؟ 

حتا اگر آگاهانه هم چنین نکنیم، بسیاری از ما به طور ناخودآگاه استعاره‌یی از خود در ذهن داریم. برخی خود را تانکی می‌‌پندارند در میدان جنگ، برخی خود را درختی بارور می‌دانند، همیشه در حال میوه‌دادن، و برخی هم ممکن است خود را بیابانی خشک بینگارند.

بگذارید چند مثال هم از ترانه‌های فارسی بزنیم:

«من بی تو اندوه سرد زمستونم پرنده‌یی زخمی اسیر بارونم»

«من یه پرنده‌م آرزو دارم تو باغم باشم»

«تو مثل قله‌های مه گرفته منم اون ابر دلتنگ زمستون»

«اون درخت سربلند پرغرور كه سرش داره به خورشيد می‌رسه منم منم، اون درخت تن سپرده به تبر كه واسه پرنده‌ها دلواپسه منم منم»

شما خودتان به چه چیزی تشبیه می‌کنید؟ 

(بهتر است چیزی عینی و ملموس را در نظر بگیرید تا مفهومی ذهنی و انتزاعی.)

این تمرین هم می‌تواند گام کوچکی برای خودشناسی باشد.

2 پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *