چگونه از اشتباهاتمان درس بگیریم؟

چگونه از اشتباهاتمان درس بگیریم؟

از کلافگی‌های بزرگ ما این است که نمی‌توانیم از اشتباهاتمان درس بگیریم؛ بنابراین در چرخه‌ای از خطاهای تکراری فرسوده می‌شویم.

فراموش‌کار بودن در بسیاری از بخش‌های زندگی به نفع ماست، اما به نظر می‌رسد هزینه‌های زیادی را بابت این ویژگی مغز می‌پردازیم.

دیروز جملۀ میخکوب کننده‌ای را به نقل از پیتر شوارتز در متمم خواندم:

«ارزشمندترین سؤالی که هرروز باید از خودتان بپرسید این است: اشتباه من کجاست؟»

بسیار خب، جمله‌ای زیباست، شاید حین خواندن آن به این نتیجه برسیم که بله این جملۀ چکیدۀ خرد حکیمی فرهیخته است و چه خوب می‌شود که هرروز این سؤال را از خودم بپرسم؛ اما آیا واقعاً می‌پرسیم؟ یا نه این جمله هم در قبرستان ایده‌هایی خوبی که تاکنون آموخته‌ایم دفن می‌شود؟

صفحات صبحگاهی برای من جای عملی‌کردن و همیشگی‌کردن استفاده این ایده‌هاست.

هرروز صبح به‌محض بیدار شدن سه صفحۀ کامل در اختیار دارم تا تمام اشتباهاتم را بریزم روی کاغذ. وقتی اشتباهاتم را روی کاغذ تحلیل می‌کنم، می‌توانم امیدوار باشم که آن‌ها را به منبعی برای آموختن تبدیل کرده‌ام.

غالباً اول هر دفترچه‌ای می‌نویسم که کم‌رنگ‌ترین جوهرها از پررنگ‌ترین حافظه‌ها ماندگارتر هستند.

نوشتن مکانیزمی قدرتمند و اثربخش برای درس گرفتن از اشتباهات است.

برنامه ۱۰ هفته‌ای نویسنده‌شدن در مدرسه ۱۰ (چگونه نویسنده شویم)
دریافت کتاب قدرت نوشتن |کانال مدرسه آنلاین نویسندگی در تلگرام

6 پاسخ

  1. سلام
    استاد من خودم کتاب قهوه سرد آقای نویسنده را نخوندم ولی توی یکی از نظر های شما خوندم که این کتاب هیچ ارزشی ندارد امکانش هست در این باره توضیح بدهید؟
    ممنون از زحمات شما

    1. سلام به روی ماهت آرش جان
      من بیشتر دوست دارم از چیزهایی حرف بزنم که دوست دارم.
      اگر دربارۀ اون کتاب جایی چیزی گفتم اشتباه کردم.
      فدای تو.

  2. سلام
    چقدر این جمله زیبا و تامل برانگیزه
    که کم‌رنگ‌ترین جوهرها از پررنگ‌ترین حافظه‌ها ماندگارتر هستند.
    اگه ما خودمون را با نوشتن بیشتر آشتی بدیم و اجازه بدیم
    اندیشه هامون بیشتر روی کاغذ خودنمایی کنند چه شاهکارهایی که خلق نمیشه

  3. سلام شاهین جان.
    امیدوارم خوب و سلامت باشی.
    واقعاً از خواندن مطالب تان لذت می برم.
    خواستم بابت ایده‌ی صبح گاهی از شما تشکر کنم.
     خیلی اثر بخش و عالیه 👌
    اگر چند پنج دقیقه‌ی اولش یک کم مشکل است ؛)
    من چند صبحی میشه مصروف نوشتن این چند نکته هستم که، ای کاش قبل از دانشگاه اینها کسی به ما میگفت:
    ۱. بیشتر با افراد وقت تانرا بگذرانید که میخواهید مثل او باشید.
    ۲. اگر میخواهی در دانشگاه درس ها را خوب یاد بگیری باید همیشه در صندلی های جلو بنشینی.
    ۳. به اندازه کافی وقتت را بالای پروژه‌ای خودتان صرف کنید.
    در ارتباط به نکته سوم:
    من لیسانس برنامه ریزی شهری دارم.
    در دانشگاه اکثریت پروژه های صنفی ما بشکل گروپی بود. یعنی اکثراً بیشتر از دو نفر در یک گروه بودیم. در صنف گروه ما از جمله گروه های بود که در آخرین مرحله پروژه های مانرا تحویل میدادیم.
    در پروژه‌ی دفاع پایانامه‌ی مان، من و دو تا از هم تیمی ام پریزنتشن پایان نامه مانرا در شبی که فردایش دفاع داشتیم تهیه کردیم.
    من فعلا که یادم می آید پشتم می لرزد. 😊

    1. علی فکور نازنین
      چقدر خوشحالم که ایده شگفت انگیز صفحات صبحگاهی رو اجرا میکنی.
      کامنت خوبت بی نظیر بود.
      دوستی با تو باعث افتخاره.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *