کلکسیونر کلمات
از هیجانانگیزترین لحظههای کودکیام انتظار شبانه برای پدرم بود. همیشه از دخل تعمیرگاهش چند سکهی پنجی و دهی و بیستوپنجی برایم میآورد. از سه-چهار سالگی مرض کلکسیون جمعکردن داشتم. قوطی کبریت، تیله، لوبیا، کارت بازی، قاب سیدی از چیزهایی هستند که هر کدام را در دورهیی از کودکی وسواسگونه گردآوردهام. هرگز این عادت از سرم…