جنازهای که همیشه با خودمان حمل میکنیم
تصور کنید جنازهای هست که مجبوریم هر روز با خودمان حمل کنیم؛ از پلهها بالا ببریم، کنار خودمان بخوابانیم، کنار میز صبحانه، بغل دست خودمان بنشانیم و حتی توی مترو و اتوبوس هم او را روی دوش خودمان بکشانیم…
تصور کنید جنازهای هست که مجبوریم هر روز با خودمان حمل کنیم؛ از پلهها بالا ببریم، کنار خودمان بخوابانیم، کنار میز صبحانه، بغل دست خودمان بنشانیم و حتی توی مترو و اتوبوس هم او را روی دوش خودمان بکشانیم…
به محض اینکه موضوعی در زندگی ما جدی شد، باید برنامۀ قابلاندازهگیری و منظمی را برای آن طراحی کنیم. این بهترین روش برای رسیدن به نتایج مطلوب است.
مثلاً اگر میخواهیم در زمینۀ خاصی مطالعه کنیم، باید دقیقاً مشخص بشود که «روزی چند صفحه، چقدر و به چه شکل؟»
فرد حرفهای کسی است که محوریت زیست هنری و زیست غیر هنریاش؛ نوشتن باشد و لاغیر. نه که تمام هفته بنشیند و بنویسد، بلکه روزها فکرش این باشد و همه شب سخنش!
اگر بخواهیم به محتوایی متمایز فکر کنیم راهی جز تولید محتوای مفیدتر نداریم. محتوایی که رابطۀ خلق محتوا و مخاطب را به لایههای عمیقتری میبرد…
در جامعۀ رو به انحطاط، فرهنگ و هنرِ اصیل نهتنها نادیده گرفته میشود بلکه پس از مرحلهای به مایۀ تمسخر تبدیل میشود: پایکوبی روی سطح برای خفه کردن صدایی که از عمق به گوش میرسد.
در این یادداشت از خطری میگویم که حس میکنم من و همنسلهایم را بیش از هر چیز دیگری تهدید میکند…
تلخی نوشتن را زمانی میچشی که میبینی روی کاغذ آن آدم جالبی که خیال میکردی، نیستی.
نوشتن، سوزن خوبی برای ترکاندن بادکنک جهل و توهم آدمهای پرمدعاست. فقط کافی است قلم دست بگیری و بفهمی تمام آن حرفهای شفاهی فریبندهات، روی کاغذ جز مشتی مهمل بیسر و ته و سطحی نیستند…
تحقیقات نشان میدهد بسیاری از افراد وقتی به مرحلۀ نهایی تصمیمگیری میرسند ترجیح میدهند فعلاً طرف ابتذال و کار راحتتر را بگیرند. مثلاً در تعطیلی آخر هفته، بهجای تماشای یک شاهکار هنریِ سینما که مدتهاست تمنای دیدن آن را دارند، ترجیح میدهند…
در این پست دو هزار کلمهای از موثرترین و بهترین روشهایی نوشتهام که طی چند سال کلنجار رفتن با کتاب و کتابخوانی کشف کردهام. امیدوارم که این ایدهها به دور از کلیشههای رایج فضای کتابخوانی در ایران باشند.
«چگونه کتابهای خوبی انتخاب کنیم، بهترین روش مطالعه چیست؟ تندخوانی مفید است یا نه؟ بهترین روش یادگیری از کتابها چیست و …»
اینها بخشی از سوالهایی هستند که در این پست با جزییات به آنها پرداخته شده است…
زمانی که گوستاو فلوبر خالق رمان بزرگ مادام بوواری، گفت که «مادام بوواری منم»، شاید نمیدانست که یکی از بزرگترین درسهای داستاننویسی را در یک جمله گفته است.
یک مرد چاق و سبیلو! چگونه میتواند مادام بوواری باشد؟
دوست دارید از افراد تأثیرگذار جهان 3 باشید؟
ماریو بارگاس یوسا در مقالهای با عنوان «اهمیت کارل پوپر» مینویسد:
از همۀ نامگذاریها و ردهبندیهای بیشماری که دانشمندان و دیوانگان بهکاربردهاند، هیچیک به شفافیت نامگذاری پوپر نیست…