پیشحرف:
نوجوانی من شگفتانگیزترین سالهای زندگیام بود، بسیاری از بهترین دستاوردهای زندگی فعلیام را مدیون کارهایی هستم که با شور و انرژی در سالهای نوجوانی انجام دادم.
توی این مطلب میخواهم برای دهه هشتادیها بنویسم. کمسنترین آنها حالا در مرز ده سالگی است، و سالدارترینشان نیز تازه به بیست سالگی نزدیک میشود.
من به دهه هشتادیها خوشبینم. و نوشتن برای آنها را بسیار دوست دارم. دلگرمم به دهه هشتادیها که به قول نیما غربال به دست از عقب کاروان میآیند.
دهههشتادیهای عزیز در این مطلب از چیزهایی نوشتهام که به نظرم مفید و مهم به نظر میرسند. اینها نصیحت فرض نکنید. صرفاً پیشنهادهای یک دوست بدانید.
1
از موسیقی خوب دور نیفتید
فقط به آهنگ مُد روز گوش نکنید. موسیقی خوب گوش بدهید؛ مثلاً موسیقی کلاسیک. با شنیدن منظم موسیقی کلاسیک گوش خودتان را خوشسلیقهتر میکنید.
شوپن، موتزارت، بتهوون، باخ و…
این اسمها را بشناسید. دربارۀ زندگی آنها بخوانید.
2
به برقراری رابطه با آدمهای دیگر اهمیت بدهید
بیرون بزنید و پیادهروی کنید. اگر کاری گیرتان آمد امتحان کنید؛ با بزرگتر از خودتان بگردید. دوست اصلی من در دورۀ نوجوانی بیست سال از خودم بزرگتر بود. اما چون هنرمند بزرگی بود، من چیزهایی بسیاری از او آموختم که خب، ممکن بود هرگز از هم سن و سالهای خودم یاد نگیرم. (قدرت وبلاگنویسی باعث شده بود تا من با آن هنرمند بزرگ دوست شوم.)
3
با صدای بلند خودتان را ابراز کنید
عقاید خودتان را بیان کنید. از اینکه احمق به نظر برسید نترسید. کسی از یک نوجوان کم سن توقع حرفهای کاملاً سنجیده و فیلسوفانه ندارد، مهم این است که صدایتان را در سینهتان حبس نکنید. من در دورۀ دبیرستان، تقریباً هر روز سر صف مدرسه همراه با مدیر سخنرانی میکردم. چرا چنین فرصتی داشتم؟ چون میخواستم. من به فعالیتهای فوقبرنامه بیش از برنامۀ اصلی کلاس درس اهمیت میدادم. اگر هنوز در مدرسه هستید عضویت در شورای دانشآموزی مدرسه را از دست ندهید. شاید گاهی بیهوده به نظر برسد. اما مطمئن باشید نتایجش در آینده مثبت خواهد بود.
4
با اخبار ذهن خودتان را آلوده نکنید، به جایش…
مطلقاً از تماشای اخبار پرهیز کنید، خبربازی فقط ذهن شما مشوش و آلوده میکند. به جایش نگاهی به تاریخ معاصر بیندازید، کمی تاریخ بخوانید. حتی شده در حد ویکی پدیا. بیوگرافی چهرههای شاخص گذشته را بخوانید. شناختن این آدمها خیلی مهمتر است که اخبار مسخرۀ روز است.
5
این فرصت شگفتانگیز را از دست ندهید
6
فیلم خوب ببینید
سینمای ایران دست خالی است. تماشای کمدیهای سخیف بیش از آنکه دل ما را شاد کند، لودهتر و خنگترمان میکند! به جای اینکه مدام دنبال فیلمهای جدید باشید، بعضی از فیلمهای خوب قدیمی را چند بار ببینید.
فیلم موردعلاقه من: فیلم شبهای روشنِ فرزاد مؤتمن و سعید عقیقی را حتماً ببینید.
7
نگذارید شبکههای اجتماعی ذهن شما را تنبل کند
به محتوای کوتاه و سطحی اینستاگرام و توییتر و… اکتفا نکنید، هیچ حکمت ارزشمندی از طریق محتوای کپسولی به شما منتقل نمیشود، همت کنید و کتابهای کتوکلفت بخوانید. هنوز سرخ و سیاه استاندال را نخواندهاید؟
از شبکههای اجتماعی برای رشد خودتان استفاده کنید. چگونه؟ با تولید محتوا.
اگر میخواهید آیندۀ فکری، مهارتی و شغلی بهتری داشته باشید از همین الان با تولید محتوا برای خودتان برند شخصی بسازید.
8
بنویسید
آنکه مینویسد را از آنکه فقط به صورت شفاهی حرف میزند جدیتر بگیرید. فرق فرهنگ کتبی و شفاهی را بفهمید. نوشتن یعنی دقیق بودن، افکارتان، ارزشهایتان و اهدافتان را مکتوب کنید.
وقتی چَت میکنید، بهجای نوشتن یکی دو تا کلمۀ بیرمق، چند تا جمله بلند و درستودرمان بنویسید.
اگر خیلی جدی و مصمم هستید، حتماً صفحات صبحگاهی را هر روز بنویسید.
9
ذوق بصری خودتان را ارتقا دهید
نقاشی نگاه کنید، فرق پیکاسو و ونگوگ را بفهمید، انقدر سطحی نباشید که با تماشای منظرههای بیرمق و سیاهقلمهای آماتوری شگفتزده شوید. گوگل زیر دست شماست فرق ولاسکز و کاراواجو را بفهمید. والپیپر گوشیتان گاهی اوقات میتواند یکی از نقاشیهای سزان باشد.
10
یادگیری غیر درسی اولویت اولتان باشد
چشمبسته همۀ توصیهها و نصیحتهای نسلهای قبلی را جدی نگیرید. ابراهیم گلستان میگوید:
«نگاه کن. ببین. بخوان، اما هر چه را که میخوانی قبول نکن یکهو. بسنج.
یادگرفتن نه یعنی از بر کردن. نه یعنی قبول کردن. گاهی یادگرفتن یعنی قبول نکردن.»
نگذارید شمارا آنقدر کوچک کنند که رؤیاهایتان توی درسخواندن و قبولی در دانشگاه خلاصه شود.
کتاب بخوانید، آموزشهای خارج از مدرسه و دانشگاه را جدی بگیرد. با این نوع از یادگیری و مطالعه است که به استقلال فکر میرسید.
شما آیندگانید.
270 پاسخ
حرفاتون خوب بود
ی حرف دارم برا کسایی که درباره ما بد میگن تو سایتام زیاد دیدم بد بگن و این خیلی ناراحت کنندس لطفا اگه حوصله خوندن کل متنو ندارین اخرش رو بخونین
ما دهه هشتادیا چه گناهی کردیم که اینطور میگین دربارمون؟
همش میگن چه سایتا چه نزدیکان چرا انقد سرتون تو گوشیه؟
خود من تو گوشی بهترییین دوستام هستن اهنگ هست فیلم هست درس هست کتاب هست برنامه نقاشی هست همه چی هستد تازه گوشیم نه قضاوتمو میکنه نه بدمو مسگه اونوقت تویی که این حرفو میزنی چی داری برا من؟ چیکار میتونی برا من بکنی بجز اینکه قضاوتم کنی و بد بگی دربارمو مسخرم کنی هان؟
یا میگن چرا انقد پرویین بخدا اشکم در میاد اینجوری دربارمون میگین
ببینین شما نسلی بودین که نمیتونستین حرفتونو بگین البته این بد نبوده یجورایی یه احساس حیا داشتین اما ما نسلی هستیم که به این معتقدیم اگه خوب بامون باشن خوبیم باشون اگه بد باشین بی احترامی کنین مام حرف دلمونو میزنیم درستشم همینه چون اینکه طرف چون بزرگتره هر چی خواست بت بگه ولی تو نتونی چون بچه تری نا عادلانست
یکی دیگه از چیزای زجر اور دربارمون مسخره شدن بخاطر علایقه
طرف دوست داره موسیقی گوش بده یا بخونه و بنویسه بخصوص تو دخترا هی میگن حیاش کو؟ چراحیا نداره؟ دخترو چه به این کارا؟ بجا این کارا برو فلان کن وادفاز؟ اخهچه ربطی داره علایقمونه دوست داریم دنبال هدف و علاقمون بریم
یا طرف دوست داره بره هنرستان میگن تنبله یا میگن تو برو دکتر یا مهندس شو هنرم کنارش ادامه بده
اخه خانوم اقا مثلا بچه شما دکتر شد مدرک گرفت ولی وقتی به پزشکی علاقه نداره دیگه به چه دردیش میخوره؟ و..
یا بخاطر تیپمون بابا دوست داریم چرا محدود میکنین چرا باعث میشین بچتون عقده یچیزیو داشته باشه هان؟ واقعا اشکم در میاد وقتی اینا یادم میاد الانم با اشک مینویسم💔
🔺اگه کل متنو نخوندین اینو بخونین حرف دل خیلی از ماست🔺حرف اخر و اصلیم اینه توروخدا جون هرکی دوست داذین بزارین مام زندگی کنیم جون هرکی دوست دارین مام انسانیم ببینین ما انسانا اومدیم که زندگی کنیم و ازش لذت ببریم تا وقتی که به هم اسیب نزنیم چه روحی چه جسمی خواهش میکنم بخدا افسرده میکنین بچتونو اینطوری اینطوری گند میزنین تو اینده بچه بی گناهتون میدونم فایده نداره حرفام ولی شده یخورده گوش بدین..:)
آفرین نازنین عزیز.
سلام ودرود بهتون آقای کلانتری
خیلی ممنون ازشما بابت این حرف های دوستانه وزیبا🌷
سلام اقای کلانتری
خیلی لذت بردم و سعی میکنم که به بیشتر راهکار ها عمل کنم
ممنونم از این نوشته ی منسجم و دقیق
سلام ثنا جان
سپاسگزارم.
امیدوارم شاد و برقرار باشی.
والا آقای کلانتری مگه پدر مادرا میزارن ما بریم بیرون قدم بزنیم. من میرم تو حیاط قدم بزنم میگن کجا میری!؟
آقا کلانتری من به فکر یک شغل هستم جدا از درسم یاد بگیریم چند وقت یه فکرم مشغول شده پیشنهادی برای من دارید
شاید تولید محتوا براتون خوب باشه:
تولید محتوای الکترونیکی
من 10 رو کاملا موافقم میخام طراح بازی باشم و همچنین میدونم استعداد نویسندگی بازی رو دارم ولی اصلا رشته اش وجود نداره تازه من الان درحالی که خیلی از هم سن هام فقط اسم برنامه نویسی رو شنیدن چند بار فقط،من از طریق اینترنت 1 زبان برنامه نویسی رو کاملا تسلط دارم با اینکه 13 سالمه . خودم اون رزی رو میبنم که شاید اصلا لیسناس هم نداشته باشم و یه جورای حکم بی سواد رو دارم ولی هم موفقم هم همه کاره هم هم ثروت دارم البته اشتباه نکنید من درسم همیشه خوبه . . .
منم همین احساسو دارم انگار یه رباتم که فقط حرف مامان و باباشو گوش میده تا میخوای خودتو اپدیت کنی هی گیر میدن من خودم دوس دارم تاجر یا یه فریلنسر باشم اما مامانم بابام اصلا کل فامیل میگن باید پروفسور بشی 😐
😔من مامان بابام انقدر سختگیرن که حتی نمیزارن یه دوست داشته باشم😔
نمیدونم چجوری بعضیا انقدر دوست و رفیق دارن😕
کلا تو دنیا یه نفرو دارم که اون رو هم فقط از پشت گوشی میبینم😔
امیدوارم خدا یه نگاهی به من هم بندازه😓
خب اینجوری که نمیشه تو باید یاد بگیری با یه نفر ارتباط برقرار کنی/اصلا یعنی تو بیرون نمیری یا پارک اینا نمیری یا با دوستای مدرست قرار بزاری برین بیرون
آرزوم اینه که اونجوری که باید زندگی کنم یعنی از همه نظر درست، نمیخوام خودمو تو درسام غرق کنم اینجوری همچین حسی نخواهم داشت، اما متاسفانه یکساله که این رویه رو پیش گرفتم و احساس راکد بودن و افسردگی دار چون من همیچین آدمی نیستم و همیشه دلم میخواسته و میخواد همه کاری بکنم و مفید باشم حداقل برای خودم امیدوارم خوندن این مطلب خود حقیقیم رو بیدارکرده باشه امیدوارم.
سلام آقای کلانتری من واقعا با شماره 10 خیلی موافقم من خودم ارزو دارم یک فوتبالیست بزرگ بشم تا حدی که تو لیگ جزیره بازی کنم ولی خانوادم می گن این کار ریسکه اونا فقط به پول و مادیات فکر می کنند ولی این ارزوی منه اونا هم درک نمی کنن یا اینکه می گن داری از درس فرار می کنی و تو بی هدفی ولی کاملا بر عکسه
اگر تونستی حتما دنبال علاقۀ خودت هم برو پارسا جان.
به نظرم خیلی مطالب جالبی بود سعی خودم رو می کنم تا به بیشتر آنها عمل کنم ولی به شخصه حس می کنم بعضی از آن هارا دارم
مثل روی پای خود وایسادن و مستقل بودن یا اینکه روی حرفی که اعتقاد داری محکم وایسی
زنده باد. چقدر عالی.
بهت تبریک میگم.
با قدرت ادامه بده.
با سلام و خسته نباشیدخدمت جناب عاقای کلانتر واقعا خیلی این ده مطلبتون خوب بود دقیق خواسته و حرف های دل من بود ولی باز خانواده ها اصلا این ها رو قبول ندارن و معمولا طرز فکرشون قدیمیه کاش هم خانواده هامون درک مون میکردن این مطلی اخری همه خیلی درست بود من که خیلی ها مخصوصا خانواده ام میگن درس به درد نمیخوره و نخون با حرفاشون دل منم یه جوری میشه در حالی که یه عالمه ارزو دارم واسه اینده ام
داداش مهم حرف اونا نیست طرز فکرشونه . . . “اجازه نده کسانی که رویاتو نمیفهمن جلوی رسیدن به اهداف تو بگیرن”
با دهمیه به شدت موافقم بقیشون نه زیاد خوشم نمیاد میدونین من درونگرام و مواقعی که حرف بزنم همه نابود میشن منم این فرصتو از دست نمیدم
من یه دهه هشتادیم و ازینکه ک این نسلم افتخار میکنم
اینکه خیلیا حال دلمونو نمیفهمن و ب قولی درکمون نمیکنن خوشحالم میکنه چون بهم یاداوری میشه من ادم متفاوتیم با عقاید و افکار متفاوت ک نتیجش میشه ی اینده ای قرار نیست مث مال پدرا و مادرامون باشه
راستش توی همین سن پایینمون ک تقریبا۱۷،۱۸ساله ها هستن تجربه هایی کسب کردن ک شاید ۳۰ساله هامون هنوز ب درکش نرسیدن من خودم متوحه این هستم ک چقدر تو خیلی موضوعا از پدرمادرم جلو ترم خیلی خرافه ها و فکرای قدیمی تو کتمون نمیره دنبال حرفای منطقی میریم
البته ناگفته نمونه ک درست نسل سوخته واقعی ما هستیم چون مجبوریم خودمون دنبال خیلی جیزا بریم و یاد بگیریم و تجربه کنیم چون خیلیا مارو بچه فرض میکنن از گفتن خیلی چیزا امتنا میکنن
راستش اینده ی سری از ماها در اینده خیلی درخشان خواهد بود
تکلیف ی سریامون ک مشخصه دنبال چین و کجا سرگرمن اما واقعا خوشبحال اوناییمون ک فک میکنن از فرصت استفاده میکنن
من با افتخار ی دهه هشتادیم ک باوجود همه و همه مشکلا و نفهمیده شدنا خودم خودمو فهمیدم و دلیل حال خوب خودم شدم بدون اینکه بخام ب کسی نیاز داشته باشم
همونطور کاستاد مظفریان میگن دهه هشتاد درسته تنبل ترین نسله اما باهوش ترین نسله
فقد لازمه باور کنیم و بریم ب سمتش…
من باور دارم ک همه ما باهم میتونیم یه جهان و تغییر بدیم شمام باورش کنین
خیلی داری درست میگی موافقم باهات من درونگرام اگه حرف بزنم هرکی که باهاش حرف میزنم حساب کار میاد دستش درموردم فکر بد نکنید البته
من زیاد نمیحرفم با دوستام میحرفم و کسایی که اذیتم کنن و نابود می کنم اونا نابودم کردن منم با این کار دلمو خنک می کنم
بیشتر از فیلما و کتابا یاد گرفتم تا مدرسه البته اینترنتم بی تاثیر نبوده
درموردم فکر بد نکنین اگه خیلی اذیتم کنن نابود می کنم
ممکنه متفاوت باشم و همیشه الکی لبخند بزنم
ولی
خوبه که هیچ کس نمیفهمه من چی تو سذم دارم
اگه میبینی دارم اینجا میتایپم کل اتفاقات زندگیمو نتایپیدم
میدونی چیه قشنگی دهه ما اینه که هیچوقت کسی خود واقعیمونو نمیبینه تا زمانی که خودمون نخوایم کسی حتا نمیتونه واقعیتمونو تصور کنه همه یه نقاب خوشگل خندون رو صورتمون داریم که میترسیم کنارش بزاریم چون بعدش حصله توضیح نداریم
خیلیا هستن میان رو این دهه تحقیق میکنن ک مثلا بشناسن یچی دستشون بیاد اما باید گف ما خودمون خودمونو نمیشناسیم شما میخای چجور به نتیجه برسی
و در انتها باید بگم با همه عادات و اخلاقای زشتی ک داریم(ازنظر دیگران)پرچممون بالاست و دنیارو تغییر میدیم و تبدیلش میکنیم ب۶ه اونی ک میخایم
سلام
می خوام حرف بزنم از کسایی بگم که هیچکی به جز خودشون هم دیگرو نمی فهمن اینا نه می دونن باید چیکار کنن نه می دونن باید کدوم راهو برن نه ….
اینایی که میگم همه نادیدشون می گیرن همه رد شون می کنن کسی حرفشونو قبول نمی کنه اینام بر دیده شدن رو دستشون خط می ندازن تو فضای مجایی چیزی که نیستن رو نشون میدن
اینا دهه هشتادیان که دارن می سوزن حواسش نیست
منم دهه هشتادی ام …
به نظرم فقط می تونیم باهم مه همه چی برسیم باهم که باشیم دیده میشیم باهم که باشیم نوشته هامون خونده میشه باهم که باشیم تغییر ایجاد می کنیم
من،به باهم بودن اعتماد دارم
پس باهم باشیم ☺
زنده باد مسعود خوشفکر و نازنین
ما ستاره ایم ستاره ها مسابقه نمیدن در کنار هم میدرخشن و ستاره های بعدی از ما هستن
چه قشنگ از ده هشتادیا گفتی داداش
سلام آقای کلانتری از مطالبتون لذت بردم و واقعا عالی بود
من متولد 86 هستم و در خانواده مذهبی بزرگ شدم و هیچ وقت اونها برای قبولی باور هاشون در مورد پوشش ب من اجبار نکردن چون من خودم ب این نوع پوشش علاقه مند بودم البته با اینکه من فکر می کردم مادرم از این اتفاق خوشحال بشن اما باز هم از من انتظار داشتم ک ریز ب ریز مثل ایشون باشم اما من تا حالا هیچ وقت اینرو قبول نکردم
با همه اینها یه جورایی انگار ب من اعتماد ندارن البته خودشون می گن ک ب جامعه نمیشه اعتماد کرد ولی من کامل متوجهم و با توجه ب هم دوره هام بسیاری از نکات رو ب خواست خودم رعایت می کنم اما انگار پدر و مادرم نمی بینن نکات مثبتم رو یا شاید هم ب چشم یک وظیفه ب کار های من نگاه می کنن
با اینکه الان از مدرسه رفتن من هفت سال می گذره اما در کمال تعجب وقتی ک دارم وارد دبیرستان میشم حتی یک دوست هم از دوره دبستانم ندارم انگار هیچ وقت کسی رو پیدا نکردم ک بفهمه من چی می گم و من الان تنها هستم خیلی تنها
درتلگرام و اینستاگرام فعالیت ندارم و فقط تو برنامه آپارات عضو هستم و الان یک ماهی میشه ک فیلم می ذارم و مجبورم این موضوع رو از چشم اعضا خانواده دور نگه دارم
آقای کلانتری من مشکل خواستی تو زندگیم ندارم فقط ازتون خواهش میکنم راهی ب من نشون بدین ک بتونم با خانوادم کنار بیام
سلام فاطمه عزیز
همین که داری تو اینترنت مطالعه میکنی و کامنت میذاری گام خیلی مهم و موثریه.
پیشنهاد من اینه که برای خود یه وبلاگ بزن و خیلی جدی و منظم وبلاگنویسی کن.
اینجا میتونی بیشتر بخونی در این رابطه:
وبلاگ نویسی
عزیزمممممممممممممممممممممممممممم
جدی؟
نگران نباش چن سال دیگه میری دبیرستان و بعدشم دانشگاه بعد دیگه میتونی آزاد تر باشی
منظورم حجاب و عقاید نیست البته
حجاب و عقاید کاملا مربوط به خود انسانه
فاطمه تو دقیقا مثل منی!
منم متولد 86 هستم. خودم خیلی علاقه دارم آهنگساز بشم و همچین بفهمی نفهمی یه چیزایی از موسیقی سرم میشه ولی مامانو بابام اجبار میکنن که حتما یه رشته ای مث ریاضی و تجربی بخون منم مجبورم ک به حرفشون عمل کنم
مطالعّ مفید و هدفمند مهمترین توصیهای هست که باید به نسل جدید کرد.
سلام بر شما اقای کلانتری
متاسفانه سازماندهی جامعه مدرن به گونه ای هست که انسان را بین دو لبه گاز انبر قرار داده و فشار وارده انرا تا سطح تامین نیازهای سطح یک به پایین میاورد و امکان مطرح شدن چنین نیازهایی
را برای او بسیار دشوار تلقی میگردد
و همین در پی این موضوع سبب میشود که. انسان به وقت گذرانی و پایین اوردن سیکل مصرف نیازهایش بپردازد مثل مطالعه مطالب زرد دیدن … مصرف غذآهای اماده و موسیقی های بی محتوا و …
البته نمی خواهم از دین و مذهب دفاع کنم اما انسان مدرن تبدیل به موجودی شده که به خود و وقت و عمر و اطرافش را به عنوان سرمایه نگاه نمی کند بلکه فقط بدنبال آن است که همه چیز را فقط مصرف کند و این از نطر بنده بدلیل گرایش بیش از حد و وابستگی به مادیات است
چون متفاوتیم؟
نقشه نیاز نیست
بدون نقشه و قواعد هوشمندانه تره
سلام آقای کلانتری خسته نباشید
من یلدا هستم 12 سالمه و به کتاب و نویسندگی علاقه دارم .
و متاسفانه خیلی سرم تو لپتاب و گوشیه .
دوست دارم بنویسم ولی نمیدونم از کجا شروع کنم و یا چ موضوعی و انتخاب کنم .
سلام یلدا جان
خوشحالم که اینجایی.
با صفحات صبحگاهی شروع کن: صفحات صبحگاهی
اگر نوشتی، بعد چند روز از نتایج این کار بهم بگو.
سلام
نظراتو که می خوندم دیدم بیشتر ما مشکلاتمون شبیه همه!من می خوام یه وبلاگ برای نوجوون ها درست کنم توی موضوعات مختلف(موسیقی,فیلم,طراحی و …)شاید هرکدوم از ما نتونیم تنهایی یه وبلاگ رو به روز نگه داریم ولی فکر می کنم با هم از پسش بربیایم.هرکس که دوست داشت یکی از نویسنده های وبلاگ بشه بیاد به آدرس زیر و یه نظر بده و بگه که می خواد نویسنده بشه(درباره ی هر موضوعی که می خواد توش فعالیت داشته باشه)
http://nojavoon.mihanblog.com/
(یه وب قدیمیه که به لطف میهن بلاگ همه ی پستاش پاک شده!!!!)
به به زنده باد. چقدر عالی.
من می خوام بیام اما میهن بلاگ تعطیل شده وبتو عوض کردی پیام میزاری؟
این مال منهhttp://detectivbahar.blog.ir/
سلام آقای کلانتری خیلی خیلی ممنونم از شما… شاید چند خط توصیه برای یه آدم سطحی نگر چیز جالبی نباشه… ولی میخوام بدونین همین توصیه ها برای ما نوجوانهایی که به آدمهای موفق دسترسی نداریم چقدر ارزشمنده… میشه ازتون خواهش کنم در مقام یک بزرگتر موفق کتابهایی رو بهم معرفی کنید که در نوجوانی خوندید و به نظرتون تاثیرعالی داشته… از قبل ممنونم.
سلام به روی ماه عزیز دل
مرسی از محبتت.
حتما حتما بزودی یه مطلب اختصاصی مینویسم و کتابها رو معرفی میکنم.
سلام استادعزیز
من هفده ساله هستم و میخوام یه وبلاگ واسه خودم داشته باشم ولی نمیتونم و هرکار میکنم نمیشه.میشه کمکم کنید؟
سلام مریم عزیز
توی ویرگول بنویس. خیلی راحت و خوبه:
ویرگول
یا میتونی توی بلاگفا به راحتی وبلاگ خودت رو بسازی:
بلاگفا
خیلی ممنونم
بیان و بلاگیکسم باحالن ولی قالبا کمن تو نت براشون
من تو بیان دارمhttp://detectivbahar.blog.ir/
اگه دوس داشتی یه سر به انجمن بیکر استریت هم بزن اونجا هم خوبه
اگه ازت پرسید کی معرفیت کرده بگوSherlocka1985
سلام
از کاراتون خیلی خوشم اومد فکر کردن رو دارید رواج میدید من یه پیشنهاد داشتم : چرا یه گروهی یه چت رومی چیزی تو یه جایی باز نمکنید عالی میشه که اگه تو تلگرام باشه عالی ؛ یه چندتا از کامنتا رو خوندم دیدم جای یه همچین گروهی خالیه و تو کامنتا گفته بودند که با این راهی که انتخاب کردن تنها موندن ، درست هم میگن این مشکلو منم دارم و با این گروهی کمی از این مشکل برطرف میشه .
راستی طی آمارگیری جهانی چن سال پیش ۹۷٪ مردم مطالعه آزاد ندارند که مطمئنم الان بیشتر شده و راحت میشه نتیجه گرفت که اون ۹۷ درصد از جامعه اصلا فکر نمیکنند (البته این دلیل نیست ولی میشه روش حساب کرد) .
همینطور داشتم میگشتم تو مطالب دیدم چه جالب آمار کسانی که فکر نمیکنند ۹۸ درصده😳😳 و این فاجعست شما فکرشو بکنید از هر ۱۰۰ نفر دو نفر فکر میکنند اونم اگه درست باشه 🤦♂️ یه جورایی فکر شده استعداد و از این استعداد خوب استفاده کنید که واقعا نعمته .
سلام به روی ماهت
گروه قبلاً داشتیم، با هزار عضو. الان هم هست. ولی من فرصت حضور در گروه رو ندارم.
خیلی خیلی درگیرم. و باید پروژههای زیادی رو مدیریت کنم.
چه آمار جالبی رو نقل کردی.
راستی چرا برای خودت یه وبلاگ نمیسازی؟
سلام خسته نباشید واسه تلاشتون
وبلاگو بهش فکر نکرده بودم باهاشم آشنایی ندارم و فعلا امسال کنکور دارم وقتشم ندارم واسه همین به گروه اشاره کردم
اینجا بحث کردن زیاد فایده نداره اگه شما واسه کمکی چیزی یا هرکسی خواست این آیدی تلگراممه :
@raoofnabi
من به شخصه مطالعه درسی ندارم:))
ولی از کتابا و نت و فیلما بیشتر یاد گرفتم تا تو مدرسه
مدرسه چیزایی که دوس داری رو یاد نمیده همینطور چیزایی که مهمن
درود بر شما
یکی از بیشترین چیزایی که نسل ما(دهه هشتادی ها) بهش احتیاج داره واقعا احترام متقابله.بهشون احترام بگذارین تا بازخوردشونو ببینین باهاشون حرف بزنین نظرشونو بپرسین .فرقی نداره سینما،موسیقی،سیاست،مذهب ،سلامت و..؛ ما ازینکه دیگران مارو ارزشمند میدونن و گفت و گو میکنن لذت میبریم.امروز اخرین روز از 18 سالگیه منه و چقدر دوست دارم که اتفاقی سر از اینجا دراوردم.خارج از دهه هشتادی بودن ،دختر بودن،زندگی در ایران و نظام اموزشی ناکارآمد و مبتنی بر حفظیات قسم میخورم چیز زیادی از نوجوانیم حس نکردم و دو سال اخرم تنها و فقط در هزار توی کنکور سراسری دست و پا زد.با همه ی اینها هیچ وقت عمیقا نخواستم که فقط به یک چیز بسنده کنم. گفتن تنها چند بیت در کلاس سوم ابتدایی مادرم را خوشحال کرد اما نه به قدری که ورود به دنیای کمی هنری تر را ممکن کند.بعد از آن من فقط به نوشتن انشاهای عجله ای همکلاسی هایم بسنده کردم.دایره ی دوستانم در راهنمایی قدری زیاد بود که در دو هفته میتوانستم هر روز را با یک بگذرانم.اما خانواده مانع همه اینها شد و من همه را یکی یکی خط زدم. صادقانه بگویم باور کسی که حالا هستم کمی سخت است.تنها باری که مجبور به صحبت با روانشناس شدم او بی ملاحظه مرا به راونپزشک پاس داد و مرا ویران کرد.اما به خودم اجازه ندادم که باور کنم.همان طور که دلم نمیخواهد هیچ نوجوان و جوانی فکر کند کافی نیست.با خواندن کامنتها کمی گریه کردنم اما نه از روی ضعف بلکه برای بیداری ذهنهای جوانی که به دنبال تکاملند و با وجود محدویت هایشان هرمان خودشان هستند.
با آرزوی سلامتی برای همه شما.
**قهرمان خوشان هستند***
امان از اشتباه تایپی☺
کیمیا جان
چقدر زیبا و هوشمندانه نوشتی.
پیشنهاد میکنی ذوق خودت رو در نوشتن دست کم نگیری.
بهترین کاری که میتونی بکنی اینه که یه وبلاگ خوب داشته باشی و مدام به روزش کنی.
مشتاقم ببینم چه میکنی.
توقع درک شدن رو از بقیه ندارم انتخاب با خودته
البته بازم میگم منظورم از ما این نیست که خودمو روشنفکر میدونم بلکه فقط برای راحتی جمله گفتم ما خوشحال میشم پاسخ نظرمو بدید و دوستی مثل شما داشته باشم اسم واقعیمم اورامان نیست( دختر هستم یه لحظه شک کردم اورامان اسم دختره یا پسر)
خسته نباشید،شما برای خوندن تاریخ چه کتابی رو معرفی میکنید؟
من پکیج بازاریابی و تولید محتواتون رو گرفتم خیلی خوبه،ولی من خودم یه مشکلی داشتم،چند وقت با اینستا که در دسترسم بود ی کارایی کردم ولی خب بنظرم مطالب من ب درد تولید محتوا و جذب افراد نمیخورد ،انقدرم یک هفته اول استرس نوشتن متن و افزایش فالوور و لایک داشتم به این نتیجه رسیدم ک کلا اینستارو پاک کنم.
انقد شما خوبین و راهکاراتون عالی علاوه بر کمک گرفتن تو نوشتن و این طور چیزا من تو قسمت مشاوره هم از شما کمک میگیرم،ی راهکار بدین برای کاهش حسودی ب نویسنده های دیگه😂😂بخدا این مشکل خیلیاس یا اگه برا خیلیا نیست برا من مشکل بزرگیه، انقدر خودمونو با دیگران مقایسه میکنیم از مسیر هدفمون دور میشیم با اینکه میدونیم فلان نویسنده ک الان انقدر لایک میخوره چند ساله داره کار میکنه…ولی فکر کنم ما دهه هشتادیا دوست داریم سریع کار پیدا کنیم و تو هدفمون موفق بشیم همه چیزو سریع و بدون زحمت میخواییم بقیرو نمیدونم ولی من خودم خیلی عجولم ک سریع به اون چیزایی که تو ذهنمه برسم.
*************
و اینکه خیلی دوست دارم کلاس نویسندگی خلاقتون حضوری شرکت کنم انشالله هرچه سریع تر شرایط برگذاری کلاس جور بشه، ولی تو پیج اینستاتون شرایطشو دیدم ترسیدم ،فکر میکنم قبولی تو مصاحبش سخت باشه.
سلام مهتاب نازنین
خوشحالم که اینجا هستی دوست خوش ذوق من.
1. برای خوندن تاریخ راستی نمیدونم چه کتابی رو بهت معرفی کنم. چون نمیدونم دقیقا چه دورۀ تاریخی مد نظرت هست.
2. درک میکنم چی میگی. این مقایسه کردم واقعاً مثل سم میمونه و آدم رو مسموم میکنه. به تدریج باید تمرین کنی تا بتونی ازش فاصله بگیری. من هم سعی میکنم دوباره چیزهایی در این رابطه بنویسم.
3. پیشنهادم اینه که وبلاگ بزن تا از این مقایسهها دور باشی. فضای وبلاگ خلوتتره.
به امید دیدار
برام حتما بیشتر بنویس.
سلام شاهین در مورد وبلاگت صحبت هایی باهات دارم تو تلگرام بهم پیام بده
آیدیم:@nimaheidary
سلام نیمای گرامی
فرصت چک کردن پیامهای تلگرام رو ندارم.
اگر نکتهای هست لطفاً همینجا بنویس.
سلام زیاد اهل حرفای معمول آره مطلبتون عالی بود و عاشقش شدم و اینا نیستم*_*(هرچند واقعا عالی بود) اما من می خوام انتقاد کنم نه از مطلب شما از اون چیزایی که هر روز دور و اطرافمون میبینیم آدمایی هستن که جامعه بهشون میگه روشنفکر اهل هنر کتاب فرهنگ پر از ایده های نو اما یه آدمای دیگه ای هم هستن یعنی تقریبا 80 درصد جامعه که این روشنفکرا بهشون میگن سطحی بی درک گیر کرده تو عهد قاجار آدمایی که اوج احساسشون گریه کردن پای سریالای ترکی اوج درک هنریشون حیرت از سیاه قلمای دم دستی و مسخره و اوج کتاب خوندشون رمانای عاشقانه(البته نمیشه گفت عشق)و اوج صحبتشون درمورد زن فلانی و دختر فلانیه و این روشنفکرای محترم نهایت کارشون برای این قشر خندیدن و مسخره کردن و اگه فرصتی پیش اومد و ته احساسی بعد از قدم زدن وسط جنگل براشون موند دلسوزی و تاسف خوردن و حتی تنفره عجیبه پس اگه قرار نیست کاری واسه دنیا بکنیم پس فایده ی خوندن کتابای هزار صفحه ای و قدم زدن تو گرگ و میش صبح چیه شمارو نمیدونم ولی من میگم اگه خدا خواسته ما دوتا پله از سطح جامعمون بالاتر باشیم(نمی گم خودم هستم)برای سرگرمی نبوده هرکسی رسالتی داره و رسالتی که خدا روی دوشمون گذاشته جمع شدن دور هم و سخنرانیو خوشگذرونی با دوستای مثل خودمون نیست اون 80 درصد جامعه اینارو نمیخوان یه دوست می خوان که دیدشونو یواش یواش و با صبوری روی یه چیزایی باز کنه(دوستی که وسیله ی خدا برای از یه زاویه دیگه دنیارو دیدن باشه) دوستی که بهشون بگه باشه تو باارزشی من اگه چهارتا کتاب از تو بیشتر خوندم بهتر از تو نیستم دوستی که یه جلوه دیگه از دنیارو نشونشون بده ما باید یه دوست باشیم و لذتی رو که خودمون میبریمو به بقیه معرفی کنیم و حتی یه لحظه حتی توی ذهنمون کسی رو قضاوت نکنیم به کسی نگیم سطحی و خودمونو برتر ندونیم
+راستی اینم بگم که منم دهه هشتادی ام و 15 سالمه و بازم ممنونم از فضایی که برای صحبت در اختیار ما گذاشتید و به نظر من الان تو قرن 21 فاصله روشنفکر و جامعه باید از بین بره و روشنفکر باید عاشق جامعه باشه و کاری که ما میکنیم باید انتقال عشق خدا به مردم باشه
سلام عزیز دل
خیلی خوبه که تو این سن کم سعی داری که تحلیل کنی و با نگاه عمیقتری به موضوعات داشته باشی.
بهت پیشنهاد میکنم اگر وبلاگ نداری، حتما برو سراغ وبلاگ نویسی. چون مایه این کار رو داری.
سلام حرفاتون قشنگ بود .
اول میخوساتم بگم اون فاصله وقتی از بین میره که جامعه انتقاد پذیر باشه و توی انتقادهایی که واسه یه آمار که خودم دستم بیاد از اطافیانم گرفتم از ۳۰ ۴۰ نفر غیر یکی دوتاشون الان هتا باهام حرف نمیزنن وایه همین یا نباید ارتباط برقرار کرد یا در صورت وجود نباید حرف زد که هیچ کدومشون نمیشه واسه همین این بین فاصله میوفته .
و دوم اینکه واقعا عالیه تو ۱۵ سالگی این چیزارو میفهمید دو تا کتاب هس که خودم هنو نتونستم تهیهشون کنم ولی واسه انتقاد پذبری و تعصبی بودن که هممون داریمشون عالیه :یکی تفکر زائد و دیگری فراسوی خشونت که هردو کتاب از کریشنا مورتی است که یکی از استادهای سهراب سپهری بود و مطمئنا تنهاییای سهراب یکی از دلایلش همین فاصله بوده که دوباره مطمئنا این کتاب باعث شده از دیگران درو بشه.
البته نباید دنیای سوفی رو هم فراموش کرد(یک رمانی از تاریخ فلسفه که خواننده رو به فکر کردن درباره ی دوربریاش وادار میکنه) که واقعا ارزش چندین بار خواندنو داره .
سلام اقای کلانتری مطالبتون مثل همیشه مفید و بدرد بخور بودن ولی متاسفانه اضطراب اجتماعی دارم. حتی نمی تونم با هم سن وسالام ارتباط برقرار کنم چه برسه به پیدا کردن دوست بزرگتر از خودم!
چطور می تونم این اضطرابو شکست بدم؟
شایان عزیزم
نگران نباش.
منم مثل تو شدم.
اما بعداً تونستم روابط گسترده و خوبی رو شکل بدم.
پیشنهادم اینه که زیاد کتاب بخون. کتابای خوب بخون.
سایت متمم هم خیلی میتونه کمکت کنه.
سلام شاهین جان.
خیلی ممنون بابت این اطلاعات مفید…!
راستش میخواستم یکم درباره وضعیت خودم بهتون بگم :
من جایی زندگی میکنم که یک ایران بهش میگن مناطق محروم.
جایی که من هستم مردمی داره با ارزو های کوچیک…!
و بزرگترین ارزو اوناها هم میتونه این باشه که بچهاشون دکتر یا مهندس بشن و از این شهر یا استان برن!
الان که این مطالبو برای شما مینویسم ۱۷سالمه و من از ۱۴ سالگی فهمیدم یه سر و گردن از بقیه همکلاسی هام تو نوشتن بالاترم. از طرف دوست و معلم تشویق به نوشتن میشدم ، بعد از چند وقت یک فصل از رمانمو نوشتم و وقتی در پایان کار مطالعش کردم دیدیم وسعت دایره لغاتم بسیار بسیار کم و محدوده، پس از ۱۴سالگی تا الان مطالعه کتاب رو شروع کردم، در این مدت کتاب های مختلفی خوندم و هنوزم مشغول مطالعه هستم …! اما میدونید ما از امکانات زیادی محروم موندیم ، مثلا اینجا کلاس نویسندگی نداره، یا تو کتابفروشی ها بجای اینکه بهترین رمان ها موجود باشه ، چندتا رمان ابکی ارزون قیمت هست و بقیه کتابای کتاب فروشی مربوط به موضوعات دینیه🤦🏼♂️، از اینکه بگذریم شما گفتید با افرادی که سن بیشتری نسبت به شما دارن رفاقت کنید(پدرم همیشه برعکس اینو میگه) ، اما واقعا اقای کلانتری وقتی کسیو اینجا پیدا نکردم که مثل خودم کتابخون باشه یا علاقمند ب موسیقی و…
من از چه کسی میتونم مطالب جدید یاد بگیرم؟
بازم به لطف فضای مجازی بود که تونستم با چند نفر اشنا بشم و بهم کمک کنن تا از این سطحی که هستم خودمو یکم بالاتر بکشم …!
هنوزم نمیدونم دارم چیکار میکنم، از طرفی عاشق مطالعه رمان هستم و عاشق نویسندگی، از طرفی تو رشته ایی درس میخونم که هیچ ربطی به خودم نداره.
البته انتخاب همین رشته ایی که بهش علاقه ندارم میتونه بهترین انتخاب باشه ! میدونی چرا ؟ چون اینجا کسایی که به هنرستان میرن که واقعا هیچی حالیشون نیست، و تو هنرستان درس نمیدن و تهش یه مدرکه به همشون میدن .
راهی که من دو یا سه سال برام زمان میبره ، بقیه هم سن هام تو استان های بزرگتر و پیشرفته تر توی یکسال یا چند ماه میتونن طی کنن!
راستی اقای کلانتری ، این کتابخوندن و توجه به اثار هنرمندان به نظرم خیلی خوبه، ی تمایزی بین من و همکلاسیام و یا بهتره بگم اطرافیانم ایجاد کرده که این خیلی لذت بخشه(اما این حس خود برتر بینی نیست که بعضی کتابخونها به اون دچار میشن) اما عیب بزرگی که داره ، بجای تشویق مورد تحقیر قرار میگیری، و هیچکسم درکت نمیکنه!
یاد ی جمله ایی افتادم :
«از رنگین کمون واسه نابینا حرف میزدم»
و در اخر فقط میخوام بگم:
دارم از مسیری میرم که هیچکدوم از اطرافیانم توش قدم نذاشتن ، و بیشتر اوقات از مسیر خارج میشم …!
چون این یک راه جدیده؛ البته برای من و اطرافیانم!
میم عزیز
من کاملاً درکت میکنم. میفهمم که چه محدودیتهایی رو تحمل میکنی.
اما همینکه میتونی بیای اینجا و کامنت بذاری، یعنی اینکه تو امکاتات لازم رو داری.
هزاران هزار کتاب هست توی وب فارسی که میتونی نسخه پی دی افشون رو بخونی.
و هزاران هزار مقاله.
پس از اینجا دور نیفت.
برای من بیشتر بنویس.
وبلاگنویسی رو جدی بگیر، و حتی یک روز هم متوقف نشو.
فقط چشم بدوز به نیمۀ پر لیوان.
خیلی ممنون از حرف های و راهنمایی های خوبتون میخواستم یه راهنمایی بگیرم ازتون من میخوام یک رپر بشم وقتی به دوستام ازم میپرسن میخوای چیکاره بشی من میگم رپر بعدش اونا سر من میخندن میخواستم یدونم دلیل اینکه سر من میخندن چیه من من به اونا گفتم میخوام دزد بشم که سر من میخندن من میخوام یه هنرمند بشم
چرا که نه
خیلی هم خوبه
هیچوقت نذار کسی رویاهاتو ازت بگیر.
یه دفتر رو اصلاً اختصاص بده به این موضوع، و هر روز ده بار پشت سر توش بنویسم:
من میخوام یه رپر مشهور و فوقالعاده بشم.
من میخوام یه رپر مشهور و فوقالعاده بشم.
…
سلام شاهین جان
ممنون از نکاتی که گفتی
من یه دهه هشتادی ام و 16سالم هست و از شهر کهن داراب
چو دیوار شهر اندرآوردند گرد ورا نام کردند دارابگرد (فردوسی)
وقتی که نوشته هایت را میخوانم آب سردی بر پیکره وجودم می ریزد
احساس زیبایی می کنم گویی که جهان پر از عطر و طراوت شادابی و امید هست
پیشنهاد می کنم از سایت بنده هم دیدن کنید:
http://hassanrafatjoo.h70.ir
درود بر تو حسن عزیز
به به داراب، شهر اردلان سرفراز بزرگ.
خوشحال شدم کامنتت رو خوندم.
سایت زیبا و خیلی خوبی داری.
تو بخش دوستان من بهت لینک دادم.
مرسی از شما.
مطلب هاتون مناسب بود.خیلی ممنون از شما
مطالب مانند همیشه مفید بود و البته امید وار کننده. همیشه ترجیح میدهم پس از خواندن مطالب شاهین جان حتما سری به نظرات و بازخوردهای نسبت به متن هم بزنم. این بار اما کمی تفاوت داشت. بسیاری از هم سن و سال های خودم را پیدا کردم که عقاید نزدیک به هم داریم. چند مطلب درباره تحصیل در رشته هایی که مورد علاقه بچه ها نبودند اما به اجبار و برای خوشنودی خانواده انتخاب شده بودند هم خواندم . دوستان من ! باید بگویم که من عمیقا شما را درک می کنم و می دانم چقدر سخت است که شوق درس خواندن در رشته مورد علاقه را پنهان کنی تا که مبادا دیگران ناراحت شوند. پیام من به شما این است که برای نویسنده شدن و پرورش ذوق آن و شکوفایی تان تنها یک راه وجود ندارد. در کنار هر کاری که دارید ، رشته تحصیلی و… فقط کافی است کمی تلاش کنید و خود را از تنبلی ها و ترس هایی که شما را از نویسندگی دور می کند، برهانید تا به اهدافتان برسید. خودم را برایتان مثال می زنم که در شهرستانی نه چندان معروف و بدون امکانات برای پرورش ذوق نویسندگی زندگی می کنم و جالب ترش این است که امسال هم انتخاب رشته می کنم و یقینا رشته تجربی انتخاب من است. در کنار تمام مشکلات و تنبلی ها و ناامیدی هایی که دیگران در گوشم نجوا می کنند هر روز می نویسم و جالب ترش اینجاست که به آینده نویسندگی ام امید دارم. از شما می خواهم که خودتان را باور داشته باشید و راهتان را در هر شرایطی ادامه دهید و نگذارید که حرف های دیگران شوق و استعداد شما را از بین ببرد… .
به نکات بسیار خوبی اشاره کردین واقعا میزان اهمیت مواردی که توضیح دادین بسیا بالاست…
متاسفانه در دوره نوجوانی به دلیل محدودیت و نوع تربیت خانوادگی از این دو مورد دور بودم:
– به برقراری رابطه با آدمهای دیگر اهمیت بدهید
– با صدای بلند خودتان را ابراز کنید
با اینکه سال ها از دوره نوجوانی ام می گذرد اما با این حال در حال حاضر مشکلات ارتباطی و اعتماد به نفس دارم.
درود
همین که شما مشکل رو شناسایی کردید بهترین گامه برای شروع تغییر.
باید با قدمهای خیلی کوچیک شروع کرد.
با آرزوی موفقیت
سلام آقا شاهین عزیز
همه چی عالی بود فقط دقیقا از یه آدم با منطق و با شعوری مثل شما شنیدن کلمه (آهنگ های مزخرف رپ) خیلی شوکه کننده بود چون دقیقا کسایی که اون صفات رو ندارن چشم بسته در مورد هرچیزی نظر میدن که الان مورد بحثمون آهنک رپ فارسه
درسته من خودم قبول دارم بعضی خواننده هایی که دوستان گفتن کلا بی محتوا و توخالی و زرد میخونن (اسم نمیبرم) که من بشخصه اونا رو رپ خوان نمیدونم
رپ خوان خیلی داریم که من چندتایی که بذهنم میاد رو میگم مثلا :
یاس ، پیشرو ، هیچکس ، شایع ، حصین ، بیگرض ، هیدن ، سورنا ، بهرام (همه واقعا کارشون درسته ترتیب اتفاقیه شایدم کسایی رو نگفتم) اینا رو واقعا میشه گوش داد آقا شاهین
من پیشنهادم بعنوان یه دوست به شما اینه حتما درباره این خواننده ها حتی در حد ویکی پدیا تحقیق کنین و اگه شد یکی دوتا کارشونو گوش کنین بعد مطمعنن نظرتون عوض میشه و تمام دهه ها حرفاتونو گوش میدن …
بنظرم حداقل بین دهه 60,70 فرق آنچنانی وجود نداره همه سوخته ایم حتی بچه های دهه 80
در ضمن فیلم رستگاری در شاوشنک ، کرش2006 ، ملیونرزاغه نشین ، باغبان ، سه احمق
سریال : روانکاو ، به من دروغ بگو (چون فوق العاده آموزنده هستن)
اینا رو هم ببینین مطمعنن بیشتر از کتابای کت و کلفت به آدم درس زندگی میدن
سلام 🙂
ممنون بابت انتشار این توصیه ها و توجهتون به دهه هشتادیها. لینک این مطلب رو برای خواهر زادهام ارسال کردم و ازش خواستم بازخورد بده. بعد از خوندن، برام یک ویس در واتساپ فرستاد و از نکاتی که که توجهش رو جلب کرده بود و یاد گرفته بود برام گفت. تشکر کرد و گفت که خیلی خوشش اومده از خوندن این مطلب و سعی میکنه به توصیه ها عمل کنه!
سلام
زنده باد.
چقدر کار ارزشمندی.
مرسی به خاطر محبتتون.
ان شا الله شما خواهرزادۀ عزیزتون همیشه شاد و برقرار باشید.
میخواستم فقط چند تا نکته ی کوتاه رو که خودمم اخیرا یاد گرفته بودم رو بهتون بگم و دوستان هم استفاده بکنن.
خب ما انسانها خیلی دوست داریم که وقتی یک کاری رو انجام میدیم, خیلی سریع نتیجه ی اون کار رو بگیریم و یک تغییر یا موفقیت ایجاد کنیم در زندگیمون. ولی لازم به ذکر است که موفقیت ها زمان می برند تا اتفاق بیفتد (گاهی یک هفته, گاهی چندین سال…). اون کسایی که خودشونو در طی اون بازه ی زمانی نباختند و هر روز سعی و تلاش کردند برای بهتر کردن خودشون (یادگیری, کتابخوانی و …) بالاخره همه ی سعی و تلاششون مرکب میشه و یک جایی به موفقیت میرسن. دقیقا مثل خود شما. اون کار هایی که در دوره ی نوجوانی انجام دادید, الان مرکب شدند و دارین موفقیت رو حس میکنید. کتاب اثر مرکب رو به همه ی دوستانی که دارن این کامنت من رو میخونن, پیشنهاد میکنم.
زمانی که ایران بودم, به یکی از دوستانم کتاب پدر پولدار-پدر بی پول رو معرفی کردم. بعد از چند هفته بالاخره کتاب رو خوند و هر وقت منو میدید, بهم میگفت “من که هنوز پولدار نشدم… فقط وقتمو تلف کردم برای خوندن اون کتاب.” خب دوست من خیلی عجله داشت برای موفق شدن… اگه برای موفق شدن عجله داشته باشیم, میتونه آسیب جدی به روانمون بزنه. زمان مثل یک شمشیر دو لبه میمونه… اگه ازش خوب استفاده کنی, مثل یک همراه همیشگی کنارته ولی اگه ازش بد استفاده کنی, مثل دشمن باهات رفتار میکنه.
و نکته ی آخر هم اینه که “تمرکز شما باید روی مسیر فعلیتان باشد, نه روی نتایج فعلیتان” (کتاب عادت های اتمی, صفحه ۲۷”
برای همه ی شما آرزوی شادی و موفقیت میکنم.
نیما
درود نیما جان
چقدر درست و زیبا نوشتید.
واقعاً این بحث برای کامل شدن این پست لازم بود.
لذت بردم.
مرسی به خاطر گوشزد کردن این نکتۀ مهم.
سلام آقای کلانتری. واقعاااااا فوق العاده بود. من به عنوان یه دهه هشتادی بیشتر این کارایی رو که گفتید سعی میکردم بکنم و خیلی هاشم از الان شروع میکنم تا در آینده یه آدم خوب و موفقی مثل شما بشم. جدیدا هم شروع کردم به شناختن نقاش های قدیمی و معروف و دیدن اثر هاشون و خودم هم طرح میکشم، اگه فرصت کردید طح هامو توی اینستا تماشا کنید.
دم شما حسابی گرم ❤
زنده باد متین جان
تو خیلی فوقالعادهای.
از استوریهایی که بر اساس این مطلب ساخته بودی واقعاً لذت بردم.
شاد و موفق باشی.
به نظرم نسل ما عجیب،،،غریب هست….
اکثر بزرگترها نمیدونن نسل مارو …..
۲ تا از آهنگ های قدیمی که گوش میدم معرفی کنم، دوست داشتین گوش کنین…
هم نسل های من
فانوس
آسمان آبی
سلام و خسته نباشید اقای کلانتری. خیلی باهاتون موافقم، چیزهایی که گفتین واقعا حرف دلم بود من خودم تجربی میخونم و میبینم که خانوادم چطور از الان به اسم دکتر صدام میزننو نمیدونن که یک دنیا رنج درونم پر میشه، وقتی به علاقم هیچ فرصتی نمیدن . من تو مدرسه خیلی خوب انشا مینوشتم ، یعنی از ۹ سالگی توی کانون پرورش فکری شروع کردم به نوشتن و در مسابقات استانی مقام اوردم و در متوسطه اول بسیار انشام رو معلمم دوست داشت و حتی سال نهم به من پیشنهاد نوشتن کتاب داد و اولین گزینه اش برای فرستادن به مسابقات انشا من بودم. منم خیلی جدی گرفتمش ولی اونموقع که هنوز تعیین رشته نکرده بودم همه آرزو داشتن من دکتر شم و راه داداشم که پرستار شده وشهید بهشتی خونده و نتونسته پزشک بشه رو ادامه بدم اما یجایی منم طرد شدم و خواستم جدی نوشتن رو ادامه بدم و خواستم خیلی حرفه ای کار کنم و برم کلاس نویسندگی و از معلمم کمک خواستم اما متاسفانه خانوادم گفتن راه دوره چون یه شهر دیگست و اگر بدونید چقدر اصرار کردم در کنار درس به نوشتن هم بپردازم اما هنوز موفق نشدم. ولی الان با خوندن کتاب و نوشتن روزانه و شبانه خودمو توی بند نویسندگی نگه میدارم. بعضی وقتا کلافه میشم حس میکنم دیگه نمیشه کاریش کرد. اونقدر نوشته دارم که خودم از خوندنش حسرت میخورم که چرا نتونم اونارو منتشر کنم. یه وقتایی حالم از آدما بهم میخوره چون فکر میکنن هرکس درس خونده و دانشگاه رفته حتما ادم فهمیده ای!! من الان ۱۶ سالمه و معدلم هم ۲۰ هست اما علاقه ام هر روز به نویسندگی دو برار میشه. کاش کسی که اینو میخونه اینو بدونه که تصمیم اول و اخرت بر حسب علاقت باشه نه پول و نه شهرت ونه… خیلی چیزای دیگه نمیتونن راه علاقتو ببندن و راه اشتباه مثل یه سایه همیشه بالا سر زندگیتون افتاده. در واقع چیزی از درونتون همیشه با شما کلنجار میره اخرم یا اون علاقه میپوسه وسرخورده میشه و شما میمونین ویه عالم آرزو حسرت! یه بار به دنیا میایین اگه قراره بقیه رو به ارزوهاشون برسین پس خودتون چی؟؟ اول خودتون. والسلام. ببخشید پرحرفی کردم اما فکر کنم بتونم نظرو عقیده یه عده که منتظرن بقیه براشون تصمیم بگیرن رو عوض کنم از جمله خودم🙃
مهدیه جان
تو یه نابغۀ پرتلاشی.
کامنتت فوقالعاده بود.
اینکه تو توی این سن این نگرش رو داری عالیه.
ادمی مثل تو قطعاً میتونه کنار درسش به نوشتن هم بپردازه و نویسندۀ بزرگی هم بشی.
خیلی از نویسندههای بزرگ، پزشک هم بودن: چخوف، سلین، غلامحسین ساعدی و …
باز برای من بیشتر بنویس از خودت.
بله متاسفانه درکتون میکنم
منم محدودیت هایی داشتم ولی این محدودیت ها نباید باعث بشه که شما دست از تلاش بکشید
منم میخواستن به زور وادارم کنن که برم تجربی ولی خودم تصمیم نهایی ام رو گرفتم که برم فنی حرفه ای من الان 16سالم هست و معدلم19.23شده خدا را شکر
به نظرم اصلاً نا امید نشید
حضرت علی (ع) می فرمایند: بزرگ ترین بلا نومیدی است
سلام مهدیه عزیز
نوشته ات رو که خوندم حس کردم زندگیه خودمه مو نمیزد فقط فرقش اینه که من تک فرزندم و تمام امید و آرزوی پدر و مادرم به منه!!!!
من می خوام یه وبلاگ برای نوجوونا با سلیقه های مختلف راه بندازم و خوشحال میشم که اگر وقتشو داشتی یکی از نویسنده ها بشی و مطالبت رو منتشر کنی
اینجا نمی تونم ایمیلم رو بهت بدم http://nojavoon.mihanblog.com/
لطفا بیا به این ادرس و زیر یکی از پستا(دوتا بیشتر نداره,یه وبلاگ قدیمیه که اطلاعاتش به لطف میهن بلاگ پاک شده)یه نظر بزار و خودت رو معرفی کن
امیدوارم به ایمیلت سر بزنی و این نظر رو ببینی.من برای وبلاگ دنبال نویسنده می گردم(موسیقی,طراحی,سینما,ورزش و …)لطفا اگه کس دیگه ای هم خواست یه سری بزنه
سلام من بنظرم متنی که نوشتید و پیشنهاداتتون خیلی خوبه ولی باید توجه کنید که هرکسی علایق و سلایقش با کس دیگه متفاوته و قرار نیست از علایق خودش دست بکشه و جور دیگه ای زندگی کنه که بعدا حسرت انجام کارهای که دوست داشت انجام بده رو بخوره اما همه ی اینها در صورتیه که علایقش از نظر عقلی درست و منطقی و خلاف شرع نباشه که ممکنه باعث پشیمونی در آینده بشه.
باتشکر از پیشنهاداتت خوبتون و همچنین من خودم هم حتما به پیشنهادهایی که علاقه داشتم عمل میکنم.
با سلام من چند وقتیه که پادکست های “بهترین خودت شو” رو گوش میدم و لذت میبرم. کسایی که این کامنت منو میخونن, حتما پیشنهاد میکنم که حداقل یک اپیزود گوش بدن.
امروز اپیزود شماره ۵ رو گوش دادم و احساس کردم که یه انرژی بهم داد.. اولش که اسم اپیزود رو دیدم با خودم گفتم الان یک ساعت درباره نویسندگی این چیزا حرف میزنید ولی بعد از گوش دادن پادکست نظرم کاملا عوض شد… از این طریق با شما آشنا شدم و سایتتون رو پیدا کردم و اولین چیزی که خوندم همین مقاله بود چرا که خودمم یه دهه هشتادی ام…
.
.
من خیلی وقت بود که با موسیقی های “ب درد نخور” و فیلم های “چرت و پرت” وقت خودمو می گرفتم چرا که همه ی دور و بریام این نوع آهنگ هایی گوش میدادن و راستش میترسیدم که اگه مثل همه نباشم, دیگه توی این دنیا جایی ندارم تا اینکه یه روز دیگه خسته شده بودم و میخواستم یه فرد جدیدی از خودم بسازم که خوشبختانه تا امروز خیلی قوی پیش رفتم و تغییر کردم…
سلام نیما جان
خوشحالم که اون پادکست باعث شده تو به اینجا برسی.
و چه خوب که تو با این سن کم انقدر هوشمندانه و با پیشتکار داری برای رشد خودت وقت میذاری.
حتماً برای من بیشتر بنویس از خودت.
شاد و برقرار باشی.
اسم نوشته هاتونو یه جور صحبت کردن با یه غریبه میزارم من نه فیلسوفم نهچیز دیگه ای در حقیقت من یه رپکنم که شما رپ فارسیو یه جور چرندیات و خزعبلات( درسته؟ هرچی گشتم آخر نفهمیدم چجوری مینویسنش) تلقی میکنین
ببینین من یه آدم افسردم یه جورایی اختلال شخصیت دارم و صد البته شیطان دوست منه و منم از گفتن این هیچ واهمه ای ندارم و نمیدونم برداشت شما از این جملات چیه ولی من به خاطر این مشکلات نمیتونم زیاد با آدما ارتباط برقرار کنم ولی طی این چند سال باید سعی بکنم باهاش کنار بیام
من زندگیم تو پوچیه مطلقه و تمام روزمو تو ذهنم به سر میبرم
درس تو شلوغ ترین دقایق عمرت میفهمی تنهایی چیه ولی دیگه باید برم سر اصل مطلب
اکثر آدما تحت تأثیر محیط پیرامونشون قرار میگیرن و با وجود گفتن چنین چیزایی به قول خودتون راهنمایی باز به همون جنبش و جستار های وابسته بهش برمیگردن پس گفتن اینا برای اینا فرقی به حال خودشون نمیکنه ولی باعث یه جور تحول تو نویسنده میشه
دلم میخواد بیشتر بنویسم ولی با کیبورد نمیتونم
با اجازه از محضر پر کمالات و دانشمندانه شما بنده به خارج مشرف شوم.
نگاه کن داداش گل نمیدونم این چرت و پرتا چیه که می گی اقای رپر ،گفت اهنگ های چرت رپ هم شامل اهنگ های مفهومی و زیبا میشه . شما میتونی بری اهنگ های سورنا و بهرام رو گوش کنی و به مهانی اون ها فکر کنی شاید نظرت عوض شد . حتما اهنگ های سورنا از اولین البومش تا اخرین سه ترکش رو گوش بده و همه ی ترک ها رو به ترتیب وپشت سر هم گوش بده .
.
.
.
خواهش میکنم با دقت به رایم و معنی و نحوه ی گفتن کلمات دقت کن.
.
.
اینم پیشنهاد من به عنوان یک تکست نویس نه رپکن
سلام خواستم بگم چرا از حافظ و سعدی و چرا از شاهنامه اسم نبردید و چرا آهنگ های رپ نه؟ همه آهنگ های رپ که بد نیستند و چرا مدیری نه؟ اکثر کارهای مدیری کنایه ای به اوضاع مملکته و این بد نیست مردم بدونن چی داره به سرمون میاد به نظر من هر کار طنزی یه حقیقتی رو پشتش داره که هر چیزی می تونه باشه درضمن مگه آهنگ های قدیمی ایران چشه؟ غوغای ستارگان یا سلطان قلب ها یا الهه ناز یا کارهای آقای مرتضوی چرا از اینا اسم نبردید؟ ولی درکل پیشنهاد های خوبی بودند و ممنون برای حمایت از دهه هشتادی ها😁😁
سلام فاطمه هستم.دوست عزیز با شما موافقم و بنظرم یه چیز هایی واقعا جلف و زننده هستن و مغز یه نوجوان هم اماده پذیرش هرچیزیه . مثل باقی که با خاک و اب خوب اماده کشت بذر هست .
ولی خب شما توی حرفاتون یجا به رپفارس اشاره کردید و توعی تخریت کردید، من کاملا مخالفم با این موضوع . در اینکه شخصیت هایی مثل تتلو لیتو سیجل جی جی نسیم و….. ذهن نوجوان رو تخریب میکنن شکی نیست . اما خب هشتن کسایی تو رپفا که تجربه ها ، سختی های زندگی ، اشتاباهات و.. خودشون رو با پدرانه ترین شکل ممکن به ما انتقال بدن . شخصیت های خوب ، موثر و کاربردی مثل شایع پیشرو سورنا حمید صفت و باقی دوستان . (یاد بگیریم تر و خشک ذو به پای هم نسوزونیم) و البته من اگه میگم رپ خوبه دلیلش اینه که من نوجوان با شنیدن این ماجرا ها و عاقبت انها به اشتباهات پی میبرم و از انها زده میشم . بنابراین سراغ چیزهایی که نباید نمیرم
با سلام خدمت نویسنده محترم عمیقا با نظرات شما موافقم به جز بخش موسیقی که اون هم فقط قسمت رپ فارسی بنده خودم دهه هشتادی هستم و کاملا با کار های بتهون و موتزارت و…… اشنایی دارم و خودم هم موسیقی کلاسیک کار میکنم اما وقتی شما میگین مزخرفاتی ماننده رپه فارس در این یعنی شما از این مظر تحقیق و مطالعه انجام ندادید و اگر هم دادید بسیار سطحی بوده رپ موسیقی هست اما بیشتر از موسیقی کلامه پس ما در گوش دادن رپ باید مقصود خواننده از کلمه ای که استفاده میکنه رو بفهمیم البته که خواننده هایی هستند که فقط ابزار اخبار زرد هستند ولی خواننده گانی ماننده بهرام نورائی با علی سورنا مخاطبان خودشون رو به فکر وادار میکنند البته نه به فکر های بی فاییده به فکر های روشنگر پس ما نمیتونیم بگیم یک چیز مطلقا بد با از لحاظ اطلاعاتی بی مصرف هست بهتره چند بار با دقت و فکر کردن به متن و کاور های مختلف البوم اشتباه خوب از بهرام گوش کنید
من صدردصد موافقم با شما
از قلم شیوا و جملات زیباتون خیلی ممنونم
راستی من خودم خوشنویسم و عاشق هنرای سنتی و رمان هایی که از دوره ی قرون وسطی به بعد نوشته شده اند هستم و به دوستان همسن خودم رمان دنیای سوفی نوشته ی یوستین گردر رو پیشنهاد میدم
چقدر عالی.
درود بر شما.
مرسی به خاطر معرفی این کتاب خوب.
سلام
به نظرم پیشنهادهاتون فوق العاده بودن،
من خودم در آستانه ی ۱۸ سالگی هستم،
تقریبا میتونم بگم خیلی باهم سن های خودم تفاهم ندارم،
به نظرم اکثر من در اکثر دنیاهایی که اونا ازش تعریف میکنن جایی ندارم
من عاشق نوستالژیک هستم، دنیای خودم هم غرق در روزگار قدیم هست ، اکثر موسیقی هایی هم که گوش میدم مال دهه ۵۰ یا ۴۰ هست ،،،
و اما نوشتن تقریبا تمام زندگی منه، و به قول خودتون ،من اگر ننویسم بی شخصیتم…….
در دنیای نوشته ها و کتاب هایی که میخونم غرق هستم و تقریبا فرمانروای ذهن من ، کلمات هستن…..
چیزی که این روزها خیلی ذهن و زندگی منو مختل کرده
کنکور و استرس آینده هست….
دلم میخواد از این زمان عبور کنم
و خودم رو در دنیای نوشته هام رها بسازم
تا باعشق به استعدادم برسم…….
آشنا شدن با شما و نوشته هاتون
به من حس خوبی میده
چون چیزهایی رو یادمیگیرم که روحم عمیق به دنبال آن هاست…..
زنده باد شایسته جان
خیلی خوشحال شدم از خوندن کامنتت.
اینکه تو توی این سن انقدر عالی فکر میکنی فوقالعادهست.
با انرژی ادامه بده.
سلام آقای کلانتری عزیز
ای کاش دنیا پر بشه از آدمایی که اینقدر واسه زنده نگه داشتن افکار و آیندمون تلاش میکنن و باعث میشن که از همین دوران نوجوونی یاد بگیریم که چطور باید زندگی کنیم.
وقتی وارد سایتتون شدم واقعا از ته دلم خوشحال شدم که هنوز کسایی هستن که به فکر ما دهه هشتادیان و نمیزارن با فرهنگای کج و غلطی که تو جامعمون پر شده بزرگ شیم و ذهنیتی که از دنیا داریم پر باشه از شک و تردید و عقاید اشتباهی که از دوران بچگی باهاشون بزرگ شدیم.اینکه از همین دوران خودمونو اصلاح کنیم و نزاریم جامعه ای که قراره به دست ماها شکل بگیره یه جامعه ای باشه که بچه هامون آدمای بزرگی مثل بتهوون رو نشناسن،یا اینکه انقدر خرافی بار بیان که اگه فردا یه جغد بالا سرشون پرواز کرد ماتم بگیرن که قراره اتاف شومی بیفته
اینکه اگه یک تار از موهاشون بیرون باشه تو جهنم از تار موهاشون آویزون میشن و عذاب میکشن و جزغاله میشن
یا اینکه نقاشی هاشون ختم نشه به یک سری موضوعات حاشیه ای و بی مفهوم
.
یک جوری بزرگ شن که وقتی موسیقی گوش میدن از شنیدنش لذت ببرن،وقتی یه کتاب میخونن با جون و دل درکش کنن،خود واقعیشونو بشناسن و با حرف مردم زندگی نکنن و وقتی کسی باهاشون حرف میزنه جوابای منطقی و عاقلانه ای برا گفتن داشته باشن…
من خودم 16 سالمه و شخصا عااااشق موسیقی کلاسیک و کتابای مفهومی و ساده و اصیل بودنم.حامی حیواناتم.عاااشق آواز خوندن و نوازندگی ام.هیچ تبعیضی بین ترک و کرد و فارس و شهری و روستایی قائل نمیشم.نمیزارم یک سری عقاید غلط باعث شه که دوستامو از خودم طرد کنم و نژاد پرست بار بیام.اینجوری آدما بهتر همو درک میکنن و یاد میگیرن که چطور باید زندگی کنن و از ته دل از آسمون آبی و دنیاشون لذت ببرن.
درضمن علاقه هرکس به خودش بستگی داره و ما موظف نیستیم که علایق و عقاید خودمونو به بقیه تحمیل کنیم،ولی چقد خوب میشه که دنیامون پر شه از آدمای مهربون و مودب و علم و هنر دوست…
واقعا ممنونم که این موقعیت رو فراهم کردید تا خودمونو خوب بشناسیم و هدفمونو واسه زندگی کردن مشخص کنیم.ببخشید اگه طولانی شد:)براتون آرزوی موفقیت میکنم
سلام آیناز خوش ذوق و خوب
چقدر زیبا و خوب و هنرمندانه نوشتی.
واقعاً تحسینبرانگیزه که تو این سن کم انقدر خوب و روون میتونی نظر خودت رو بیان کنی.
حتماً بیشتر بنویس برای من.
شاد و موفق باشی.
روحیم عوض شد الان روحیه ی بیشتری برای رپ کردن دارم ممنون گلم
خخخخخخخخخخخخخخ دمتگرم
وای گفتید موسیقی کلاسیک
من عاشقشم.
پس با اجازهتون چندتا از اهنگهای مورد علاقهام رو معرفی میکنم تا بقیه هم بهشون گوش بدن:
۱. سمفونی شماره۱۴ بتهوون به اسم “moonlight”
۲. سمفونی شماره۴۱ موتسارت
۳. “دریاچه قو” پیوتر ایلیچ چایکوفسکی
۴.پیانو سوناتِ شماره۲ شوپن
از قدم زدن گفتید. برای من قدم زدن همراه با گوش دادن به موزیکهای موردعلاقهام تا ته دنیا هم دوست داشتنیه. وقتی همزمان با گوش دادن به صداهای رویایی از هندزفریم به ویترین مغازههایی که ابزارآلات موسیقی دارن نگاه میکنم، هراز چندگاهی به اسمون خیره میشم و با یه لبخند پررنگ قوربون صدقه ابرهای خوشگلِ تو آسمون میشم و گاهی ازشون عکس میگیرم.
قدم زدن صبح ها خیلی کیف میده وقتی خیابون پر سر و صدای همیشگی یه سکوت آرامش بخش میگیره و همین باعث میشه به جای صدای گوش خراش اگزوز ماشین ها صدای دوست داشتنی پرنده ها و نسیمِ مهربون باهات هم قدم شه.
راستی تقریبا یکی دو هفته پیش زندگی نامه هیتلر رو خوندم. اونم رویاش رو زنده به گور کرده بود.
و اینکه اونقدر دردناک از دنیا رفته بود ناراحتم کرد.
به حدی از برخی تفکراتش خوشم اومد که تصمیم گرفتم کتابشو بخرم!
فقط خواستم تجربیاتم رو با دوستان شریک شم. ببخشید اگه زیاد از حد حرف زدم.
ممنونم بابات این پست بی نظیر و توصیه های ارزشمندتون آقای کلانتری…
راهکار های خوبی بود 👌🏻و البته مفید . ممنون 🌸 راستی منم خیلی علاقه به نویسندگی و شعر گفتن دارم ممنون میشم راهنماییم کنید 💎
ممنونم از محبتت.
چه خوب.
حتماً خیلی جدی به علاقۀ خودت توجه کن.
برای شروع صفحات صبحگاهی رو بهت پیشنهاد میکنم:
صفحات صبحگاهی