گاهی نامههای کوچکی برای کوشان* مینویسم و میاندازم توی جعبهیی چوبی. این یکی از آن نامههاست:
کوشان عزیز
نوشتن را هم به یکی از بهانهی سرزنش خودت تبدیل نکن.
تو میتوانی به خاطر اهمال در هر کاری خودت را سرزنش کنی اما نوشتن را همسنگ کارهای دیگر ندان.
بگذار نوشتن جایی باشد برای تسکین دردها، نه اینکه خودش هم بشود یکی از دردها.
نوشتن را گزینهی پیشفرض خودت کن.
پس و پیش از هر کاری چند سطر بنویس، در لحظههای پریشانی بنویس. در اوقات انتظار بنویس. پس از بیداری، پیش از خواب بنویس.
هر چیزی که همین دم در سرت میگذرد بنویس.
تبدیل نوشتن به گزینهی پیشفرض ذهن، نوشتن را از حاشیه به متن زندگی تو میاورد.
دور نیست روزی که میبینی نهتنها برای نوشتن تنبلی نمیکنی بلکه با نوشتن بر اهمال در انجام سایر کارها هم غلبه میکنی.
شاهین کلانتری
*کوشان نامیست که برای ذهنم برگزیدهام، ماجرای نامگذاری ذهن بماند برای بعد.
4 پاسخ
استاد پس و پیش منظورتون بوده. پس و پس نوشته شده انگار
مرسی که گفتی لیلا جان. اصلاح کردم.
نوشتن مثل آب است مینوشیم تا تشنگی هایمان را برطرف کنیم.
کلمات ما مثل آب جاری میشوند و ذهن ها را خیس میکنند!
البته همان طور که آب خیلی یخ یا آب خیلی داغ میتواند آزار دهنده و آسیب زننده باشد بعضی از نوشته های سرد یا خیلی داغ هم میتواند صدای خمیازه مان را بلند کند شاید هم خواب شب را از ما بگیرد.
شناگر در آب شنا میکند نویسنده هم در میان انبوهی از کلمات مدام دست پا میزند
اما همان طور که آب میتواند آدم را غرق در خودش بکند کلمات هم میتوانند ادم ها را خفه کنند
نوعی خفهگی که در عین حال داری نفس میکشی.
پس بخورید و بیاشامید و البته بنویسید ولی اسراف نکنید!
(از دور سلام میکنم به کوشان خوش قلم)
چقدر دلچسب بود این متن. خوش بحال کوشانجان. من هم ترغیب شدم نامه بنویسم به؟ نمیدونم