برای من وبلاگنویسی یعنی تعهد دائمی به یادگیری.
مدتهاست که دلم میخواهد خواندن شعر را از عیشی تفننی به برنامهای جدی در زندگیام تبدیل کنم.
آشنایی با زیبایی و ظرافت زبان فارسی جز با مطالعۀ جدی شعر فارسی حاصل نمیشود.
رضا بابایی با خلاصه کردن همۀ تجربۀ خود در نویسندگی سه جملۀ کوتاه نوشته بود که یکی از آنها در رابطه با اهمیت شعر است:
خواندن پیوستۀ شعر، برای تقویت قلم، بینهایت لازم است.
ما لزوماً شعر نمیخوانیم تا شعر بگوییم، بهزعم من برای رسیدن به هر نوع خلاقیت زبانی، در انواع مختلف نوشتن محتاجیم به شعر.
ازاینپس با ستون هفتگی «با مدعی بگوید» متعهد میشوم که از طریق انتشار گزیدهای از ابیات شعرهایی که میخوانم، به زیستن با شعر متعهد و پایبند باشم. هر هفته، همینجا میتوانید 10 بیت تازه بخوانید.
قاعدۀ درست یادگیری این است که آب را از سرچشمه بنوشیم، پس این صفحه فقط شامل اشعار کلاسیک ایرانی است.
ازآنجاییکه من نه شاعرم و نه کارشناس شعر، در سنجش ابیات هیچ گز و عیار مشخصی ندارم. پس انتخاب این بیتها اساس سلیقهای است که بر معیار مشخصی استوار نیست؛ بنابراین گاهی حتی یک کلمۀ جالب، دلیل من برای انتخاب یک بیت خاص خواهد بود.
هفته 1:
در این دامگه گرچه همدم ندارم
بحدالله از هیچ غم غم ندارم
-خاقانی
هر خشک و تر که یافتم از غم بسوختم
هر بال و پر که داشتم از غم بسوختم
-خاقانی
ز آتش اندیشه جانم سوخته است
وز تف یا رب دهانم سوخته است
-خاقانی
عاشق و رند و نظربازم و میگویم فاش
تا بدانی که به چندین هنر آراستهام
-حافظ
عطار چنان غرق غمت شد که دلش را
یک دم دلِ دل نیست زمانی سرِ سر نیست
-عطار نیشابوری
نومید شو ز هر که توانی و هر چه هست
که امیدهای باطل ما را شمار نیست
-عطار نیشابوری
کس ندیدهست به شیرینی و لطف و نازش
کس نبیند که نخواهد که ببیند بازش
-سعدی
قصه عشق را نهایت نیست
صبر پیدا و درد پنهانی
-سعدی
تو ندانی که چرا در تو کسی خیره بماند
تا کسی همچو تو باشد که در او خیره بمانی
-سعدی
همه عمر تلخی کشیدهست سعدی
که نامش برآمد به شیرین زبانی
-سعدی
هفته 2:
در ره او چو قلم گر به سرم باید رفت
با دل زخمکش و دیدۀ گریان بروم
-حافظ
قافيه انديشم و دلدار من
گويدم منديش جز ديدار من
-مولوی
صوفی پیاله پیما حافظ قرابه پرهیز
ای کوته آستینان تا کی درازدستی
-حافظ
اگر غم لشکر انگیزد که خون عاشقان ریزد
من و ساقی بهم تازیم و بنیادش براندازیم
-حافظ
تا عشق سرآشوب تو همزانوی ما شد
سر بر نگرفتم به وفای تو ز زانوی
-سعدی
درمانده ام به دست غم بی شمار خویش
آن فرصتم کجاست غم دیگران خورم؟
-صائب تبریزی
مرا به رندی و عشق آن فضول عیب کند
که اعتراض بر اسرار علم غیب کند
-حافظ
آب حیات من است خاک سر کوی دوست
گر دو جهان خرمیست ما و غم روی دوست
-سعدی
گفتی ز خاک بیشترند اهل عشق من
از خاک بیشتر نه که از خاک کمتریم
-سعدی
این موجها که گردن دعوی کشیدهاند
بحر حقیقتاند اگر سر فرو کنند
-بیدل دهلوی
هفته 3:
آن كز بلا بترسد و از قتل غم خورَد
او عاقل است؛شيوۀ مجنون دگر بود
-سعدی
چنان به موی تو آشفتهام، به بوی تو مست
که نيستم خبر از هرچه در دو عالم هست
-سعدی
چاره بیماری عشق است پرهیز از طبیب
هر که قدر درد داند، با مداوا دشمن است
-صائب تبریزی
غمناک نباید بود از طعن حسود ای دل
شاید که چو وابینی خیر تو در این باشد
-حافظ
ماکشتی صبرخود در بحر غم افکندیم
تا آخر از این طوفان هر تخته کجا افتد
-حافظ
محو، کی از صفحهٔ دلها شود آثار من؟
من همان ذوقم که مییابند از گفتار من
-صائب تبریزی
رفتن و آمدنت آمدورفتی دگر است
موجِ گُل میروی و آبِ بقا میآیی!
-بیدل دهلوی
این چه حرف است که در عالم بالاست بهشت؟
هر کجا وقت خوشی رو دهد آنجاست بهشت
-صائب تبریزی
در بزم عیش، یک دو قدح درکش و برو
یعنی طمع مدار، وصال مدام را
-حافظ
زین خلق پُر شکایتِ گریان شدم ملول
آن های و هوی و نعرهٔ مستانم آرزوست
-مولوی
هفته 4:
هر که چیزی دوست دارد جان و دل بر وی گمارد
هر که محرابش تو باشی سر ز خلوت برنیارد
-سعدی
چه تربیت شنوم یا چه مصلحت بینم
مرا که چشم به ساقی و گوش بر چنگ است
-سعدی
گر دوست واقفست که بر من چه میرود
باک از جفای دشمن و جور رقیب نیست
-سعدی
تو شمع انجمنی یکزبان و یکدل شو
خیال و کوشش پروانه بین و خندان باش
-حافظ
خواهی که سخت و سست جهان بر تو بگذرد
بگذر ز عهد سست و سخنهای سخت خویش
-حافظ
نازِ بهار چند کشم از برای گل؟
فصل خزان خوش است که هر برگ او گل است
فیاض لاهیجی
جاهل از جمع کتب صاحب معنی نشود
نسبتی نیست به شیرازه، سخندانی را
-بیدل دهلوی
گردش چرخ بد و نيک ز هم نشناسد
آسیا تفرقه از هم نکند گندم و جو
-صائب تبریزی
به روزِ نیک کسان -گفت- تا تو غم نخوری
بسا کسا که به روز تو آرزومند است
-رودکی
قیاس کردم و تدبیر عقل در ره عشق
چو شبنمی است که بر بحر میکشد رقمی
حافظ
بعد از خواندن این مطلب چهکار کنم؟
میتوانید «بخوان ببین میلرزاندت یا نه» را بخوانید.
شرکت در طرح تابستانه مدرسه نویسندگی (طرحی ویژه برای نوشتن و تولید محتوا در تابستان ۹۷)
کلاس نویسندگی در تهران (کارگاه حضوری و ویژه)
17 پاسخ
سلام شاهین جان پست دل نشینی بود..
منم چند وقتیه بعد مدت ها کمی شعر خوانی رو شروع کردم.
یه کانال پراویت ساختم و از بیت هایی که خوشم میاد اونجا قرار میدم الان با دیدن این پست از شما اشتیاقم بیشتر و بیشتر شده :)) ممنونم.
” با تو همه برگ ها محیاست // بی تو، همه هیچ حاصل من “
به به
چه کار خوبی کردی
خیرشو میبینی جوون!
حتی اگر بگویید اسرار عشق و مستی
بیچاره مرده دیگر در درد خودپرستی
شاهین جان کامنت نویسی برای پست های دلنشینت شده تمرین نویسندگی من. با اینکه بارها در تعهدم به نوشتن شکست خوردم اما تصمیم دارم کامنت نویسی در این سایت تبدیل به تعهدم برای نوشتن روزانه بشه.
سلام مرتضی جان
چه کار جالب و خوبی
این پست منو خوندی؟
هنر کامنت نویسی
این پست خیلی عالی بود و آموزنده شاهین جان ؛ مسیر کامنت نویسی برام شفاف تر شد،امیدوارم بتونم بهتر روی موضوعاتی که مطرح می کنی فکر کنم و کامنت های هدفمندتری بنویسم.
منتظر کامنت های خوب هستم مرتضی جان.
چه عالی
این ستونِ تازه هوا شده، برای من که به اشعار کلاسیک علاقهمندم خیلی دلچسب است.
هزار جهد بکردم که سِر عشق بپوشم
نیود بر سرِآتش میسرم که نجوشم
به هوش بودم از اول که دل به کس نسپارم
شمایل تو بدیدم نه عقل ماند و نه هوشم
سعدی
پایدار بمانی
به به
چه خوب که شعر دوست داری.
پس بیشتر هوا خواهیم نمود!
استاد کلانتری.میشه چنتا کتاب برای اینکه بتونه کمکم کنه جرئیات رو بتونم بنویسم بهم معرفی کنین.درواقع اینکه برام الهام بخش باشن این کتاب ها تا بتونم جزئیات رو بتونم راحتر توصیف کنم .نمیدونم کتابهای مالکوم گلدول خوب هست توی این زمینه یا نه اما مبخوام شما بهم کمک کنین و معرفی کنین ممنون میشم.
با سلام خدمت شاهین عزیز و بزرگوار.
خدا قوت.
از خوندن مطالب اینجا نه هرگز سیر میشم و نه حتی یک لحظه غافل!
یکی از اولویت های مهم زندگیم سر زدن به این سایته…
و اون قدر مطالبش زیبا، و در عین حال برای من راهگشاست که خیلی وقت ها دوست دارم کامنت بگذارم، اما نمی دونم چی بگم. بگم عالیه، بی نظیره، فوق العاده ست…(که همیشه گفتم و باز هم خواهم گفت)
اما بیشتر وقت ها میام اینجا، در سکوت مطالب رو می خونم، اون چیزی که برداشتنی هست، برداشت می کنم و با خودم میبرم.
و بعد می بینم این نوشته ها، نه تنها در مسیر نویسندگی، بلکه در مسیر زندگی هم برای من بسیار چاره سازه.
مثل آب خنک و گوارایی که به یه گمشده در بیابان میدن و اون جان دوباره ای میگیره و باز به حرکتش ادامه میده.
نویسندگی برای من، گاهی سخت و طاقت فرسا میشه، عین گم شدن در یک بیابان.
و این سایت، چشمه ی زلال و گواری منه.
“درست مثل چشمه ی آب حیات”
و من از تو بی نهایت سپاسگزارم شاهین عزیز که با تلاش های بی وقفه تو هست که این چشمه همچنان می جوشه و از اون رودهایی جاری میشن که جز سازندگی و حیات بخشیدن به دیگران هدف دیگری ندارند.
و چقدر این هدف مقدس و با شکوهه…
بیشتر بنویس شاهین جان.
بگو وقتایی که خسته ایم، وقتایی که نفسی نیست، وقتایی که هیچ نقطه روشنی نمی بینیم، چگونه ادامه بدیم؟
…؟
لیلا جان
مهر تو و نگاه زیبا و دلگرمکنندهت، همیشه برای من عزیز و ارزشمنده بوده و هست.
مرسی که با تک تک واژه ها زیبایی و احساسات خوب میسازی.
سطر آخر نوشتۀ تو منو به فکر برد.
برات یه مطلب بلند مینویسم. منتها بعد از کلی فکر کردن. بزودی.
سلام. چند روزی میشه که اینجا رو پیدا کردم و چند تا از مقالاتتون رو خوندم و عضو کانال تون هم شدم.قلم بسیار زیبا و کم نظیری دارید و از خوندن نوشته هاتون قند در دلم آب میشه.اتفاقا چند روز پیش تصمیم داشتم مطالعه شعر رو هم بذارم تو برنامه ام و چه خوب ک امروز این مطلب رو از شما خوندم. تصمیم دارم اون برنامه ده هفته ای سایتتون رو در ابتدا دنبال کنم و سایتتون رو کامل بخونم و اگه این طرح تابستان تون ، پاییز و زمستون هم موجود بود ، افتخار همراهی با شما رو پیدا کنم. ممنون که هستید و انگیزه می بخشید.مانا باشید.
سلام زینب عزیز
خیلی خوشحالم که اینجا هستید.
بی نهایت ممنون از مهر و محبت شما.
برای من بیشتر بنویسید.
در هر قدم از مسیر اگر به کمکی نیاز بود حتماً کامنت بگذارید.
درخواست دوستان برای طرح پاییزه خیلی زیاد بوده.
داریم براش برنامه ریزی میکنیم.
شاد و موفق باشید.
عالی!
حقیقتا نوشتن، هر کسی رو به یادگیری بیشتر و بیشتر مجبور می کنه.
قسمت هایی که توی وبلاگت اضافه می شه، ایده های جالبی به من میده. شاید نتونم خیلی ها از این ایده ها رو عملی کنم اما تمام تلاشم رو می کنم که حداقل بخشی از اونها رو عملی کنم. مثل این مطلب
http://bit.ly/2PkXdjH
که بعد از خوندن مطلب “چگونه وبلاگ شخصیتان را هر روز به روز کنید؟” به ذهنم رسید.
خیلیاشون خاطرات کنکور یک ماه پیشمو زنده کرد، سوالای قرابت معنایی…
یادش اصلا نه بخیر 😐
سلام
خدایا سپاس فراوان برای دوستان خوبی همچون شاهین نازنین . مدتی است که دوست داشتم شعر بخوانم اما تنبلی میکردم اما با ابتکار عمل شما حداقل هر هفته چند بیتی میهمان خوان شعرا و شما خواهم بود
#همین
#سپاس
#شعر
#دوست خوب
#شاهین کلانتری