گام‌واژه‌ها

 

رفتی بگامی*. اما کلافه شدی. خو کرده‌یی به خریدن. برنمی‌تابی بی‌‌کتاب برگردی. هدفی تراشیدی. چشم دوختی به کاغذپاره‌های این‌‌ورآن‌ورِ پیاده‌رو، پی سطری، سخنی سرگردان. گوشه‌ی پاکت‌پاره‌یی قلم‌اندازی قهوه‌یی یافتی:

«هر کسی

در چیزی کپک می‌زند

من در ترس‌هایم

تو در من»

 

نیکا کلمات که کپک نمی‌زنند. نمی‌زنند؟

 

*از مصدر «گامیدن». معنی در لغت‌نامه‌ی دهخدا: قدم زدن و رفتن (+).

پی‌نوشت: من به‌عمد از مصدرهای کم‌بسامد بهره می‌جویم. چه بهتر که در نثر معیار چنین نکنیم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *