بیهوده‌ترین چیزی که می‌توان در ابتدای یک کتاب نوشت

بین خودمان بماند ولی من از خواندن این حرف در ابتدای رمان‌ها و مجموعه داستان‌ها متنفرم:

همۀ شخصیت‌ها و ماجراهای این داستان خیالی‌اند و هرگونه شباهت بین آن‌ها و افراد و رویدادهای واقعی، تصادف محض است.

ای عزیزِ نویسنده فکر نمی‌کنی که تکرار این حرف کلیشه‌ای نالازم است؟ حس نمی‌کنی این کار تو رفتاری رمه‌وار است؟ این را برای چه کسی می‌گویی؟ آهان! نکند فکر می‌کنی با این نوشته ما خیال می‌کنیم که اتفاقن متن تو عین واقعیت است و با کنجکاوی بیشتری نوشته‌ات را می‌خوانیم؟

بی‌خیال.

مرسی، اَه.

12 پاسخ

  1. وای دقیقاً هروقت من چنین جمله‌ای میخونم حس بدی نسبت به داستان پیدا میکنم.
    به نظرم چنین مقدمه‌ای میزنه حس خواننده رو نابود میکنه و دیگه جریان احساس او با داستان بالا و پایین نمیشه.
    ما هر داستانی رو که میخونیم میدونیم که تخیل نویسنده با اون آمیخته شده ولی ناخوداگاهِ ما دوست داره تصور کنه که این داستان واقعیه تا بتونه بیشتر با داستان ارتباط برقرار کنه.
    سپاس استاد نازنین

  2. درود بسیار استاد بزرگوار خیلی جالب بود. مرسی اه جالبتر ,
    از شما خیلی یاد گرفتم ویکی از اونها این بود که همیشه همه واقعیت جذاب نیست بلکه تخیل وخلاقیت جذابیت را بیشتر میکند

  3. به نظر من این حرف از یک ترس ناشی میشه که مبادا بعدا از نویسنده سوال بشه که آیا فلان کاراکتر رو از فلان جا برداشتی؟ و اون فرد وارد چرخه اثبات بشه.

    1. بله، این که درسته. دلیل نوشتنش هم همینه اغلب اوقات. حرف من یه چیز دیگه‌ست.

  4. آخ دقیقا این مقدمه ی تکراری
    که تو فیلما هم هست به شدت
    مزخرفه…

    سلااااااام. حال دلتون چطوره؟
    صبح بخیر
    دلتنگ این وبلاگ بودم چقدر!
    بالاخره طلسمو شکستم اومدم و
    می بینم که قدرت مندانه همچنان
    دارین ادامه می دین و این
    کتابخونه همچنان غنیه.
    از اونجایی که مترجمی زبان
    عربی قبول شدم باید بگم
    مرحبا… مرحبااا

    یادمه شما با دانشگاه رفتن یه جورایی مخالف بودی… راستش منم قصد
    نداشتم کنکور بدم.
    اما… خوش حالم این اتفاق
    افتاد چون حالا چه میلم بکشه
    چه نکشه ناچارم کتاب هایی که
    به زبان عربی نوشته شدن بخونم
    و برای کار ترجمه عمیقا واژه ها رو
    مزه کنم و باذربین بگردم دنبال شون!
    خلاصه که مدتیه هی اهنگ های عربی
    هی شعرای نزار قبانی
    و هی واژه هایی که ششصد تا
    معنی دارن.
    زود تند سریع
    آرزوی موفقیت کنین:)

    1. سلام آلا جان
      من مخالف دانشگاه نبودم هیچوقت. من مخالف اینم که آدم کورکورانه یه رشته رو بخونه. یعنی به توصیه دیگران و بدون شناخت خودش بره سراغ یه رشته، چون خیال می‌کنه اون رشته آینده‌داره.
      امیدوارم حسابی خوش بدرخشی تو این رشته.
      باز هم برای من بنویس.

    2. به عنوان شخصی که عاشق نوشتن و یادگیری هستم و رمان مینویسم معتقدم این نوع نوشته قبل مقدمه یعنی ضعف قلم. اگر بدانی و معتقد باشی که نوشته ات خواننده را جذب خواهد کرد ضعف نخواهی داشت خب شباهت اسمی باشد مگر اشکالی دارد؟

  5. بنده خدا اینو مینویسه تا در اولین دورهمی خانوادگی بتونه سرش رو بگیره بالا و با غرور زل بزنه تو چشم فامیلا و بعد خود فامیلا از چشاش بخونن که مثلا اصلا شخصیتهای اکبر و اصغر و کبری و صغری کتابش ! ارتباطی به عمو و دایی و خاله و عمه و سایر فامیلهای وابسته شون نداشته و نداره ! اما مگه میشه لابد الهامی گرفته که به شدت تکذیب و کتمان میکند ! تصادفا از نوع محضش همیشه یک ارتباطاتی هست

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *