کتاب دردسر متولدشدن | ۵۱ جمله‌ی نغز از امیل چوران

امیل چوران یکی از سرشناس‌ترین قصارنویس‌های دنیای فلسفه است، تاکنون برخی از آثار او به فارسی ترجمه شده است از جمله کتاب «قطعات تفکر» که گزیده‌ای از گزین‌گویه‌های اوست. به‌تازگی نشر ثالت اثری دیگری از چوران منتشر کرده است. کتاب «دردسر متولد شدن» شامل صدها آفوریسم فلسفی در موضوعات گوناگون است. اگر به نوشتن جملات کوتاه فلسفی علاقه دارید این کتاب می‌تواند الهام‌بخشتان باشد. چوران به ما درس دگرگونه اندیشیدن می‌دهد، حتا اگر در جاهایی نگاه تلخ و تند او به انسان و هستی را نپسندیم.

برخی از گزین‌گویه‌های کتاب را با ترجمه‌ی خوب امیر کربلایی بخوانیم:

۱

گیرم که من هیچ نمی‌کنم، اما ساعات را می‌بینم که می‌گذرند؛ کاری بهتر از تلاش برای پر کردنشان.

۲

ارتکاب به هر جرمی، مگر پدر بودن.

۴

آنچه در شصت‌سالگی‌ام می‌دانم در بیست‌سالگی هم می‌دانستم. چهل سال تقلای مدید و اسراف‌کارانه‌ی صحت آن را سنجیدن.

۵

هنگامی که کسی را بعد از سال‌ها دوباره می‌بینیم. باید رودروی یکدیگر بنشینیم و ساعت‌ها هیچ نگوییم؛ چنان که حیرتمان بتواند به واسطه‌ی سکوت به طعم خود بیفزاید.

۶

من کل عالَم و همه‌ی آثار شکسپیر را در ازای ذره‌ای آرامش می‌دهم.

۷

آن‌که از خود متنفر است فروتن نیست.

۸

تصمیم گرفته‌ام هرگز دوباره با کسی مخالفت نکنم. چرا که متوجه شده‌ام همیشه با شبیه‌ شدن به آخرین دشمنم دعوا را تمام می‌کنم.

۹

کتاب بنویس، تنها اگر چیزهایی را در آن می‌‌گویی که هرگز جرئت نخواهی کرد با کسی در میان بگذاری.

۱۰

نیچه گفته است ایده‌ها وفتی سر می‌رسند که راه می‌روی. شانکارا می‌آموزاند که راه رفتن اتدیشه‌ها را می‌پراکند.
هر دوی این‌ها به تساوی مستدل و بنابراین حقیقی‌اند؛ چنان که هر یک ار ما می‌تواند این امر را در مدت یک ساعت، گاهی یک دقیقه، برای خود کشف کند…

۱۱

تنها آن چیزی که پنهان می‌کنی ژرف است، حقیقی است. از آن‌جاست قدرتِ احساساتِ بنیادین.

۱۲

«از صبح تا شب چه می‌کنی؟»
«خودم را تحمل می‌کنم.»

۱۳

یک اثر هنری تنها وقتی وجود دارد که با دقت و به طرز استادانه‌ای ساخته شود؛ با تمام دلواپسی یک قاتل هنگام ترسیم نقشه‌ی جنایتش. در هر دو حالت آنچه به حساب می‌آید اراده به ضربه زدن است.

۱۴

اگر می‌توانستیم خود را آنچنان ببینم که دیگران ما را می‌بینند، در لحظه ناپدید می‌شدیم.

۱۵

اعتراف خالصانه آنی است که نامستقیم می‌‌کنیم؛ هنگامی که درباره‌ی دیگران حرف می‌زنیم.

۱۶

آگاهی بسیار بیش‌تر از خار است؛ خنجری است در گوشت.

۱۷

دردهای خیالی آشکارا واقعی‌ترین دردهایی‌اند که ما از آن‌ها در رنجیم؛ از آن‌جا که نیازی دائمی به آن‌ها احساس می‌کنیم و اختراعشان می‌کنیم، چرا که بدون آن‌ها راهی برای سر کردن نیست.

۱۸

ناامیدی را حدی نیست.

۱۹

فلانی که همیشه تا آن‌جا که توانسته‌ام با او بدرفتاری کرده‌ام از من نمی‌رنجد، چون از هیچ‌کس نمی‌رنجد. هر توهینی را می‌بخشد و حتی آن‌ها را فراموش می‌کند. چقدر به او حسادت می‌کنم! برای آن‌که مثل او باشم باید چندین زندگی را سپری و همه‌ی امکان‌های تناسخم را مصرف کنم.

۲۰

در روزهایی که عازم سفر یک‌ماهه‌ی خود با دوچرخه به سراسر فرانسه بودم، بزرگ‌ترین لذتم توقف در گورستان‌های محلی. دراز کشیدن میان دو قبر و سیگار کشیدن بی‌وقفه برای ساعت‌ها بود. به آن روزها به عنوان فعال‌ترین دوره‌ی زندگی‌ام می‌اندیشم.

۲۱

استادی در یکی از کشورهای اروپای شرقی به من می‌گوید مادرش، زنی روستایی، وقتی می‌فهمد که پسر از بی‌خوابی رنج می‌برد، تعجب می‌کند، همه‌ی کاری که آن زن وقتی خوابش نمی‌برد باید انجام می‌داد تصور یک مزرعه‌ی گندم بزرگ در باد بود تا بعد یکباره به خواب برود.
با تصویر یک شهر به نتیجه‌ی مشابهی نخواهی رسید. این غیر قابل توضیح و معجزه‌آساست که یک شهرنشین لحظه‌ای چشم بر هم بگذارد.

۲۲

هر کسی که خود را تسلیم نوشتن می‌کند -بدون توجه به واقعیت- باور دار که اثرش سال‌ها، روزگاران و مدت‌ها باقی خواهد ماند… اگر وی وقتی بر روی آن کار می‌کرد احساس کرده بود که فانی است. هر کجا بود کار را راه می‌کرد و هرگز نمی‌توانست تمامش کند. فعالیت و خوش‌باوری اصطلاحاتی لازم و ملرومند.

۲۳

آنچه شاعران بد را بدتر می‌کند این است که آن‌ها فقط شاعران را می‌خوانند (درست مثل فیلسوفان بد که فقط فیلسوفان را می‌خوانند) در حالی که ایشان منفعت بسیار بیشتری از کتابی در گیاه‌شناسی یا زمین‌شناسی خواهند برد. ما تنها از ملاقات‌ مکرر با رشته‌هایی دور از رشته‌ی خودمان غنی می‌شویم.

۲۴

دو دشمن، انسانی تقسیم‌شده.

۲۵

ترس پادزهر ملال است: علاج باید قوی‌تر از بیماری باشد.

۲۶

ترس آگاهی را خلق می‌کند؛ نه ترسِ طبیعی، بلکه ترس بیمارگونه. در غیر این صورت حیوانات به آگاهی‌ای بالاتر از آگاهی ما دست می‌یافتند.

۲۷

ما می‌باید رنج بکشیم: تا آن‌جا که از باور به رنج دست برداریم.

۲۸

به پیش و پس نگاه نکن، تنها به درون بنگر؛ نه با ترس و نه با افسوس. هیچ‌کس مادامی که برده‌ی گذشته و آینده باقی بماند به درون خویش فرود نمی‌آید.

۲۹

شب‌‌هایی که خوابیده‌ایم چنانند که گویی هرگز وجود نداشته‌اند. تنها آن شب‌هایی در حافظه‌ی ما می‌مانند که نتوانسته‌ایم چشم بر هم بگذاریم: شب یعنی شبِ بی‌خوابی.

۳۰

حس دروغینی وجود ندارد!

۳۱

احساس می‌کنم آزادم اما می‌دانم که نیستم.

۳۲

واژه‌ها را یکی پس از دیگری در گنجینه‌ی لغاتم سرکوب کردم. وقتی قتل‌عام به پایان رسید، تنها یکی گریخته بود: انزوا. سرمست بیدار شدم.

۳۴

هرگاه یک انسان به چیزی، هر چیزی، تبدیل شود در وهله‌ی اول به او حسادت می‌کنیم، سپس بر او دل می‌سوزانیم و پش از آن تحقیرش می‌کنیم.

۳۵

به کسانی فکر کن که زمان زیادی برای زندگی ندارند؛ آن‌ها که می‌دانند همه‌چیز تمام شده و به پایان رسیده است بجز زمانی که در آن اندیشه‌ی پایان یافتنشان آشکار می‌شود. به آن زمان بپرداز. برای گلادیاتورها بنویس…

۳۶

زندگی کردن هدر دادن زمین است.

۳۷

اندیشیدن به بسیاری که در مردن پیروز شده‌اند.

۳۸

کتاب خودکشیِ به‌تعویق‌افتاده است.

۳۹

هر چه بیش‌تر زندگی کنی، زندگی‌ای که کرده‌ای کم‌تر مفید به نظر می‌رسد.

۴۰

در بیست سالگی، آن شب‌هایی که ساعت‌ها بی‌وقفه می‌ایستادم، با پیشانیِ قشرده بر شیشه‌ی پنجره، خیره در تاریکی…

۴۱

رد جوی آب، نه بر روی پایه‌ی تندیس.

۴۲

آدمی مرگ را می‌پذیرد، اما نه ساعت مرگ خودش را. مردن در هر زمانی مگر وقت مقرر!

۴۴

تنها یک چیز مهم است: این که یاد بگیریم بازنده باشیم.

۴۵

وقتی مرتکب حماقت درمیان‌گذاری رازی با کسی شده‌ایم، تنها راه کسب اطمینان از این‌که او راز را پیش خود حفظ خواهد کرد، در دم کشتن اوست.

۴۶

یک گزین‌گویه؟ آتش بدون شعله. قابل فهم است که چرا هیچ کسی سعی نمی‌کند خود را با آن گرم کند.

۴۷

اکنون سال‌هاست که بدون قهوه، بدون الکل، بدون دخانیات… خوشبختانه، اضطراب است که شکل مفیدی جایگزین قوی‌ترین نشئه‌جات می‌شود.

۴۸

ما باید به یک زبان بچسبیم و در هر فرصتی دانش خود از آن را ژرفا ببخشیم. برای یک نویسنده اراجیف‌بافتن با یک دربان به زبان خود بسیار سودمند‌تر از مباحثه با یک پژوهشگر به زبان خارجی است.

۴۹

اولین شرط قدیس‌شدن عشق به افراد ملال‌آور است: تحمل ملاقات‌ها…

۵۰

آدمی عطر خاصی دارد: از میان همه‌ی حیوانات فقط او بوی جنازه می‌دهد.

۵۱

باور من آن است که سخت گفتن اختراعی متأخر است، و تصور گفتگویی را که قدمتش به بیش از ده هزار سال برسد دشوار می‌یابم. و حتی دشوارتر گفتگویی را که نه ده هزار سال دیگر، بلکه حتی هزار سال بعد بیفتد.

 

22 پاسخ

  1. سلام.
    از نظر من هم گزین گویه ها خیلی خوبند؛ولی نسل امروز حوصله فکر کردن نداره.
    ( پیام را باید در متن حل کرد)
    برای آدم های کم حوصله یه رمان صد دویست صفحه ای از یه گزین گویه چند جمله ای بهتره.

  2. بارها سعی کردم کامنت بگذارم و از شما تشکری کرده باشم، اما نشده تا حالا. امیدوارم این بار کامنتم به دستتون برسه و تشکر صمیمانه‌ی من رو بپذیرید استاد عزیز
    به خاطر همه‌ی مهربونی‌هاتون و همه‌ی چیز‌هایی که به ما دلسوزانه یاد می‌دید و بی دریغ وقتتون رو در اختیار ما می‌گذارید🌹🌹

    1. سلام گیابند نازنین و ماه
      لطف شما همیشه شامل حال من شده.
      داشتن دوست نازنینی مثل شما مایه‌ی افتخار منه.

  3. ممنون از این این گزیده های خوب. یکی از این جمله ها مرا زیر و رو کرد و حقیقتا مرا از کره زمین برد تا بیرون کهکهشان و دوباره برگشتم زمین(5 دقیقه میخکوب شدم): زندگی کردن هدر دادن زمین است و مرا به یاد سخنرانی “رایگان بخشی هستی” از استاد ملیکان انداخت بنده برای این جمله کتاب هنر شکر گزاری را امسال نوشتم:
    https://javdaneghi.blog.ir/1401/01/10/%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D8%B4%DA%A9%D8%B1%DA%AF%D8%B2%D8%A7%D8%B1%DB%8C

  4. سلام استاد نازنین، درووود بر وسعت منش و مشی و خلاقییتان در انتخاب موضوعات، آثار بِکر و افراد ناب، به‌ حق خودتان هم جزووو آن ناب‌هایِ ناب هستید، برقرار و ماندگار باشید به دوران…

    1. سلام ناهید نازنین
      محبت دارید.
      براتون بهترین‌ها رو آرزو می‌کنم.

  5. با سلام و امیدوار به خوب بودن حالتان
    نوشته هایی این چنین کوتاه و کامل را برای اولین بار است که میخوانم
    ممنون از شما آقای کلانتری

  6. استاد خیلی ممنون که این مطالب ارزنده رو به اشتراک می گذارید.
    شماره ۲۷و ۲۸ برای من بسیار آموزنده و قابل تامل بود.

    1. چه خوب که شماره‌ی جملات موردعلاقه‌ت رو برام نوشتی حدیقه جان. سلیقه‌ت عالیه.

  7. سلام 🌺 چقدر جذاب و متفاوته دیدش و دنیاش ، بسیار سپاسگزارم برای این معرفی 🙏

  8. سلام استاد عزیز مطالب بسیار عالی و جالب بود خیلی زیاد استفاده کردم واقعا برایم امید بخش بود با وجود روز های سخت و دشوار زندگی که در جامعه ما حاکم است هر روز از روز بعدی نا امیدی ها بیشتر می شود. اما با نوشته ها و تشویق شما استاد عزیز باز هم در زندگی امیدوار می شوم.

  9. سلام
    واو چه جملاتی
    «تصمیم گرفته‌ام هرگز دوباره با کسی مخالفت نکنم. چرا که متوجه شده‌ام همیشه با شبیه‌ شدن به آخرین دشمنم دعوا را تمام می‌کنم.»
    ممنون برای انتشار. این صفحه رو تو بوک مارک اضافه کردم که باز بیام بخونم فعلا ده جمله رو خوندم. باز ممنون

  10. جالب وعالی.
    هرجمله انگارچکیده یه کتاب شایدهم چندکتابه.
    بایدچندین بارخوندش

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *