چگونه بهتر یاد بگیریم؟ یا چکار کنیم تا آموخته‌هایمان به عمل تبدیل شوند؟

چگونه بهتر یاد بگیریم؟ یا چکار کنیم تا آموخته‌هایمان به عمل تبدیل شوند؟

شنیدن این مدل حرفا معمولاً برای ما خیلی جالبه:

«آدم اگه یه کتاب رو خوب بخونه و بفهمه، خیلی بهتر از اینه که صدتا کتاب رو سطحی بخونه و هیچ کاری نکنه.»

اما بیاید یه آدمی رو تصور کنیم که فقط و فقط یه کتاب رو هزار بار خونده.

حتی تصورش هم چندش‌آوره.

چون اون آدم عملاً هیچ انتخابی انجام نداده. فقط چسبیده به یه کتاب و تمام. البته این هم یه نوع انتخابه. اما انتخاب هوشمندانه‌ای نیست!

انتخاب وقتی ارزش داره که از بین کلی گزینۀ مختلف -که خیلی از اونا ظاهراً هم‌سطح هستن- بتونیم گزینه یا گزینه‌های بهتر رو انتخاب کنیم.

اگه نویسندۀ بزرگ فرانسوی، گوستاو فلوبر میگه که ای کاش آدم توی عمرش فقط پنج یا شش کتاب رو خیلی خوب میخوند، داره گستردگی و عمق مطالعۀ خودش رو نشون میده.

یا وقتی ویلیام وبستر میگه کاش آدم فقط توی ده تا کتاب به سطح استادی می‌رسید، حرفش اینه که چه بهتر از از گستردگی سطح بتونیم به عمق هم برسیم.

حرف اصلی اینه که ما زمانی می‌تونیم به انتخاب خودمون ببالیم، که بگیم بله من این گزینۀ خاص رو از بین صدها و بلکه هزاران کتاب بیرون کشیدم.

تو خیلی از بخش‌های زندگی هم این صادقه. حتی تو پیدا کردن دوست. تو اولین دوستی که پیدا کردی رو نمی‌تونی بهترین دوست دنیا بدونی. هر چند شاید هم بهترین دوست دنیا باشه. اما این موضوع وقتی ثابت میشه که دوست‌های دیگه‌ای هم داشته باشی.

یه کتاب‌خون آماتور و کم‌مطالعه معمولاً عاشق هر کتابی میشه که می‌خونه و فکر می‌کنه اون کتاب بهترین کتاب دنیاست. کم نیستن آدمایی که فکر می‌کنن ترجمه‌های ذبیح‌الله منصوری شاهکارن. اما هر کسی که یه ذره بیشتر کتاب خونده باشه می‌دونه که منصوری یه مترجم درجه سه و نامطمئن حساب میشه. چرا که هر طور دلش خواسته از کتابا کم کرده و خروار خروار هم از تخیلات خودش به کتاب دیگران اضافه کرده.

بنابراین عیبی نداره اگه فکر می‌کنی «قورباغه‌ات را قورت بده» کتاب خوبیه -که من حالا فکر می‌کنم کتاب خوب و مفیدیه- اما این نظر باید بعد از خوندن یک عالمه کتاب دیگه در زمینۀ مدیریت زمان و بهره‌وری در تو شکل بگیره.

انتخاب نباید از سر ناچاری یا کمبود گزینه‌ها باشه.

«فقط وقتی می‌توانی خودت را به گزینه‌های اندک محدود کنی که گزینه‌ای بسیاری را آزموده باشی.»

البته که دیگه ما ناچار نیستیم بچسبیم به یه سری کتاب خاص.

یه زمانی کمبود اطلاعات وجود داشت. آدما به راحتی به هر کتابی دسترسی نداشتن.

اما حالا دربارۀ هر موضوعی صدها و هزاران کتاب هست که به راحتی می‌تونه در دسترس ما قرار بگیره.

اینجا می‌رسیم به موضوع مهمی که می‌تونه رشد یا شکست ما تو زندگی رو تعیین کنه.

آدمیزادِ امروز، یگانه مهارت ارزشمندش می‌تونه در این باشه که تا چه حد می‌تونه خودش رو از انتخاب‌ها مکرر و متعدد نجات بده، و توان ذهنی و جسمیش رو صرف تعداد معدودی از گزینه‌ها کنه.

خب، اول از همه کار ما اینه که بتونیم گزینه‌های مختلف رو بررسی کنیم.

یعنی مثلاً تا وقتی حداقل صد تا کتاب یه حوزه رو مرور نکردیم سریع خودمون رو به چند تا گزینه محدود نکنیم.

این از اهمیت تنوع و بررسی گزینه‌های گوناگون.

اما از این سخت‌تر یه کار دیگه‌ست.

یه جایی باید ترمز رو کشید.

میشه گفت فقط یک در هزاران آدمی پیدا بشه که چنین قدرتی داشته باشه.

اونم کسیه که بتونه کنار انتخاباش بمونه.

بله، درسته که ما تو دوران وفور اطلاعات و منابع هستیم.

اما همین دوره اون خوی حریص و تنوع‌طلب ما رو خیلی خیلی بیشتر از هر دورۀ تاریخی تحریک کرده.

شما ممکنه امروز از یه کتاب خوشتون بیاد، حس کنید باید اون کتاب رو ده بار دیگه بخونید و به واو به واوش عمل کنید. اما فرداش که داره از جلوی کتابفروشی رد میشید، یه وسوسه بشید و یه خروار دیگه کتاب جدید بخرید.

بعد چی میشه؟

نو که اومد به بازار. کهنه میشه دل‌آزار.

از اون بدتر این فقط کتابا نیستن که حواس ما رو پرت می‌کنن.

اینترنت و شبکه‌های اجتماعی ما رو صبح تا شب بمباران می‌کنن.

و با این حجم از خرده اطلاعاتی که وارد ذهن می‌کنن، ذهن ما دیگه اصلاً طاقت و توان خوندن یک کتاب رو از دست میده. چه برسه به اینکه بخواد اون کتاب رو به صورت مکرر بخونه.

یادمه یه زمانی انقدر کلافه بودم از نخوندن بعضی کتابایی که باید می‌خوندم، این جمله رو نوشته بودم و چسبونده بودم جلوی چشمم:

«لعنت بر پدر و مادر کسی که این کتاب‌ها را نخواند.»

خب، معلومه که این روش‌ها کارساز نیست.

تنها راه چاره اینه که محیطمون رو جوری طراحی کنیم که حداقلِ حواسپرتی رو برای ما ایجاد بکنه.

مثلاً حضور نداشتن تو شبکه‌های اجتماعی تا حد زیادی می‌تونه ما رو نجات بده.

اونم نه اینکه بگید من کم میرم تو اینستاگرام و…

نه، حتی پاک کردن این‌ برنامه‌ها از روی موبایل هم جواب نمیده.

به طور کلی باید گوشی هوشمند رو بذارید کنار.

ممکنه بگید، تو که اینو میگی خودت چرا گوشی هوشمندت رو کنار نذاشتی.

باید به یه نکته مهم توجه کرد:

تمام فعالیت‌ها و کسب‌وکار من-کاملاً ریشه‌ای- گره خورده با اینترنت. درآمد اصلی من از همین طریقه.

ممکنه شما بگید، من هم چنین قصدی دارم.

من بهتون میگم، قصد رو بی‌خیال. هر وقت جدی وارد کار شدید، اونوقت می‌تونید کارتون رو توجیه کنید.

ممکنه بگید، خب، من با موبایل هوشمندم تاکسی می‌گیریم و غذا سفارش میدم، و عکاسی می‌کنم.

بله، صدالبته. (البته که رفع این نیازها چاره‌های دیگه‌ای هم داره؛ از جمله اینکه اطرافیان شما موبایل هوشمند دارن) اما خب، از این مهم‌تر:

یه انتخاب ارزشمند یعنی همین دیگه. یعنی انتخابی که سخته.

این هزینه‌ای هست که شما برای موفقیت در بلندمدت میدید.

اما خب، درسته، می‌شنوم چی می‌گید، می‌گید میشه بی‌خیال این کنار گذاشتن گوشی هوشمند بشی. دیگه چه راهکاری داری.

یادمه یکی دو سال پیش، تو یه همایشی یه کارآفرین جوون حرف جالبی می‌زد، اون می‌گفت هر وقت کتابی رو می‌خونه، به محض اینکه به اولین ایده‌ای رسید که قابلیت اجرایی داشت، همون لحظه کتاب رو می‌بنده، و میره تا کارایی که کتاب بهش الهام‌کرده رو انجام بده.

بازم برگردم به محیط. شما باید محیطتتون رو جوری تغییر بدید که از این تصمیم شما حمایت کنه.

مثلاً اگه می‌خواید یک ماه تمام وقت بذارید برای کتاب. سعی کنید، تعهد بیرونی بدید، به دوستتان بگید، و امکانی بدید تا اونا نتیجه رو کنترل کنن.

یا سعی کنید، دوروبرتون رو خلوت کنید. مثلاً تو اتاق کارتون روی میزتون فقط همون کتاب رو داشته باشید.

یا از اون کتاب چند نسخه بخرید، یکی کنار تختتون داشته باشید، یکی روی میز کارتون، یکی تو ماشین، یکی تو کیف.

اینجوری چون بیشتر هزینه کردید، و چون این همه جا به چشم شما می‌خوره، احتمال اینکه خوندن و عمل کردن بهش برای شما جدی‌تر بشه خیلی بیشتره.

ممکن این روش‌های برای شما جواب نده. دلیل اصلیش اینه که شما اصلاً این روش‌ها رو حداقل در دورۀ یک یا دوماهه دنبال نمی‌کنید.

این حرف پیتر ووگد رو برای آخر این بحث داشته باشید:

برنده‌های واقعی همیشه سعی می‌کنند در یک چیز آن‌قدر تمرکز کنند تا آن را در برنامۀ روزانه‌شان جای دهند و بعد نتیجۀ مثبتش را تجربه می‌کنند.

 

چند پیشنهاد برای مطالعۀ بیشتر: مدرسه نویسندگی | نقشه راه نویسندگی | تولید محتوا | کپی رایتینگ | معرفی کتاب | کلاس‌ها و دوره‌ها | دانلود رایگان کتاب نویسندگی آنلاین 
شاهین کلانتری در مدرسه نویسندگی | تلگرام | اینستاگرام | توییتر | ویرگول | لینکدین

8 پاسخ

  1. با سلام خدمت شاهین جان عزیز
    در یکی از پست ها نوشته بودی
    برای توسعه و تقویت مهارت نوشتن
    سی جلد کتاب رو برای شرکت کنندگان در کارگاه نویسندگی ارائه کردی
    و اولین جملات هر کتاب رو برای نوشتار روزانه ابتدای هر جمله نوشته اند
    که در روزهای ماه هر روز اون جملات رو بسط بدهند.

    ممکنه نوشتن جملات اول هر فصل از کتابی که قصد خوندنش رو داریم
    یا حتی اولین جمله هر صفحه اون بالای یک صفحه از دفترچه روزانه نویسی ( نه دفترچه آزاد نویسی ) و بعد از خواندن صفحه یا فصل نوشتن خلاصه ای از یافته ها و نظریات خودمون در اون صفحه
    شاید بتونه نوعی انگیزه برای خلاصه نویسی ،
    نظر نویسی و یا تمرین تقویت نوشتن خودمون باشه .
    تمرین نوشتن نقد در مورد نوشته های دیگران
    راه خوبیه برای تقویت و توسعه مهارت های نقد و نوشتن.
    برای شاهین خوش فکر و عزیز
    و تیم قدرتمندش در مدرسه نویسندگی آرزوی موفقیت دارم .

  2. سلام ممنونم از این متن خوبت شاهین عزیز

    یک بنده خدایی بود توی فارکس فعالیت میکرد( میخوام راجع به تنوع و گستردگی یک مثال بزنم) ایشون میگفت که یازده سال فقط داشته روش های مختلف و دوره های آموزشی متفاوت رو شرکت میکرده و اصلا نتیجه ای نمیگرفته تا اینکه یه روز شروع میکنه ترمز دستی رو کشیدن و میگه دیگه بسه و تمرکز میکنه روی یک روش و اون سال ۴ میلیارد از بازار در میاره. و الان هم ۴ سال از اون زمان میگذره و موفقه ظاهرا!( من خودم حساب بانکیش رو ندیده ام البته!)
    جالبه هفته قبل یا قبل تر بود که دیدم زیر یکی از مقالات خیلی خیلی قدیمی محمدرضا شعبانعلی کامنت گذاشته بوده! چننند سال پیش!
    چه ملغمه ای شد!

    شاهین جان ببینمت ایشالله

    1. درود بر امیرمحمد عزیزم
      تمرکز همیشه جواب میده. البته اگه از سرآگاهی باشه. نه اینکه صرفاً بچسبیم به یکی دو منبع بد و ناقص.
      شاد و برقرار باشی.
      مشتاق دیدارت هستم.

  3. سپاس و درود جناب کلانتری عزیز.
    دقیق و حرفه‌ای و کامل توضیح دادید.
    شاید نیازی نباشد هر کتابی بخوانم و شاید نیازی نباشد هر کتابی را کامل بخوانم اما حواسم باشد و یادم باشد تازمانی که کتاب‌های زیادی در زمینه‌های مدنظرم نخوانده‌ام، نیازی نیست فقط روی یک یا دو کتاب زوم کنم و بارها بخوانم..

    1. درود بر مجید گرامی
      محبت دارید.
      اینستای شما رو دنبال می‌کنم.
      بسیار عزیز هستید برای من.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *