پاددرجازنی

«پاد» البته از آن پیشوندهایی نیست که در واژه‌سازی طرفدارش باشم. به معنی «ضد» است اما به گوش فارسی‌زبان‌ها چندان آشنا نیست و چه‌بهتر که از همان «ضد»‌استفاده کنیم. در عنوان این نوشتار اما با غرض و مرض آن را آوردم تا دست‌کم یک بار ازش استفاده کرده باشم، کوشش بیهوده به از خفتگی. (بدجور هوس کردم ته جمله‌ی قبلی علامت تعجب بگذارم، اما خوشبختانه سال‌هاست که خودخواسته ممنوع‌العلامت تعجبم.)

اما اصل مطلب:

یک کلید برای آنکه بتوانی موضوع سودمندی برای کار بیابی،  توجه به درجا زدن است. باید بنشینی (یا بایستی) و با خودت بگویی: 

«من در چه زمینه‌یی می‌توانم یا می‌خواهم بتوانم که جلوی درجا زدن آدم‌ها را بگیرم؟»

در نتیجه با ارائه‌ی راه‌‌هایی برای رهاندن آدم‌ها از درجازدن خلق ارزش می‌کنی و اعتماد و اعتبار و پول و… هم از پی آن می‌آید. حتا گام کوچکی که اندکی آدم‌ها را جلو ببرد و این حس را بدهد که از روی تردمیل پایین آمده‌اند، کافی‌ست، مابقی قدم‌ها را خودشان برمی‌دارند -اگر بخواهند.

شما بگویید: دوست دارید در چه زمینه‌یی کُنش‌یار انسان‌ها باشید؟

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *