هرگز تصور نمی‌کردم

هرگز تصور نمی‌کردم که روزی قهوه و چای را به‌‎طور دائم ترک کنم.

هرگز تصور نمی‌کردم که بتوانم ساعت ده شب به رختخواب بروم و بخوابم.

هرگز تصور نمی‌کردم که معاشرتم با برخی افراد را به‌کلی‌ به پایان برسانم.

اما حالا می‌بینم که این اتفاق افتاده، راحت‌تر از چیزی که تصور می‌کردم.

شاید انجام این کارها به نظر شما ساده برسد. اما سبک زندگی من اجازه نمی‌داد تا به راحتی چنین تصمیم‌‌هایی بگیرم. صد بار که در انجام یک کار شکست می‌خوری، دلسرد می‌شوی و دیگر دست از تلاش می‌کشی. من چنین وضعیتی داشتم. برخی چیزها به نظرم فقط روی کاغذ ممکن بود، زندگی واقعی ترفندهای مرا پس می‌زد.

اما بالاخره موفق شدم. چرا؟ به خاطر اینکه صورت مسئله را حذف نکردم. ممکن است ششصد و نود و هفت بار برای انجام یک کار بکوشی اما به نتیجه نرسی، اما از کجا معلوم که بار ششصد و نود و هشتم موفق نشوی؟

موضوع به نگرش ما بستگی دارد. نگرشی که معتقد است با مداومت در یادگیری بالاخره می‌توان به راه حل دست پیدا کرد، بیش از همه شانس حل مسئله را دارد.

14 پاسخ

  1. و همچنان شاهین کلانتری که در سن نوجوانیِ طولانیِ من برایم الهام بخش است . ازت ممنونم بابت همه چیز و مرسی بخاطر همه ی تعهد و پایبندی که به خرج دادی و کسانی مثل من آن را به صورت ناخودآگاه در وجودشان دریافتند . همچنان خدا را شکر میکنم که در برهه ای که همسن و سالانم فکرشان رفته بود پیِ کسانی که نه تنها الگوی رفتاری خوبی برای آینده آنها نبودند ، بلکه حتی خود آن افراد محبوب هم حالشان خوب نبود . من خودمم درگیر شدم ولی آن سالهایی که در زندگی ام اسطوره ای به اسم شاهین کلانتری بود را هیچ گاه از یاد نمیبرم . نوجوان بیشتر از هر چیزی به الگو نیاز دارد . همانطور که یک کودک تقلید میکند از یک فرد یا یک عمل یک نوجوان هم با دنبال کردن کسانی که الگوی خودش می نامد شکل میگیرد . چقدر قشنگ گفت امام علی وقتی فرمود سن نوجوانی مثل خاک حاصلخیز است . امیدوارم اینقدر بی معرفت نباشم و زود به زود به نوشته های کسی که برایش اهمیت و ارزش زیادی قائل هستم سر بزنم و کیف کنم . خداحفظت کنه شاهین کلانتری . درپناه حق باشی . امیرمعین یه نوجوون نویسنده روانشناس 17 ساله .

    1. سلام امیرمعین عزیزم
      خیلی خوشحال شدم زا دیدن پیامت.
      تو نوجوان درخشانی هستی.
      با سختکوشی از ذوق خودت محافظت کن.
      برات بهترین‌ها رو آرزو می‌کنم.
      بازم برای من بنویس.

  2. هرگز تصور نمی‌کردم آدم‌هایی را که دوستشان داشتم رها کنم، زیراکه بیشترین آسیب را به من می‌رساندند.
    اما بالاخره موفق شدم و در بیست سالگی چنین کاری را انجام دادم. نتیجه‌ی این رهایی من رو به وادی خودشناسی هدایت کرد.
    راستی، من فکر می‌کنم این تمرین میتونه یه نمونه‌ی کامل قبل از عمل و بعد از عمل باشه. افکار قبل از عمل و افکار و رفتار بعد از عمل.

  3. متاسفانه من هم شبها دیر میخوام.
    علت این دیر خوابیدن اینه که آخر شبها تنها ساعاتی هستند که من در خلوت و سکوت میتونم بخونم و بنویسم.
    ولی جدیداً بازدهیم اومده پایین.
    کاش منم بتونم شبا زود بخوابم.

    استاد گرامی خانوم ایمانی فایل داستان منو براتون فرستادند. میدونم سرتون شلوغه ولی اگه زودتر لطف کنید بخونید و نظر کارشناسیتون رو بفرمایید، لطف بزرگی در حق من کردید.
    سپاس بیکران استاد بی نظیر ما 🙏🏻

  4. ترک سیگار هم همینطور بود برای من .
    بارها تلاش ناموفق داشتم اما بلاخره شد
    نشمردم که چند بار سیگارا شکوندم نشمردم که چند بار خودما سرزنش کردم و تصمیم گرفتم که این بار بارِ اخر منه . ولی میدونستم که باید ترک کنم و خدارا شکر شد.

  5. درود بر شما،
    جایی می‌خواندم کسی که رفتار یا عادتی را کنار گذاشته هرگز نباید از واژه ترک برای آن استفاده کند. اینطور استدلال می‌کرد که تو بیش از آنکه از آن رفتار دور شده باشی به انجام دوباره‌اش نزدیکی.
    بد بیراه هم نمی‌گفت!
    در واژه «ترک» یک جور اجبار تلخی هست که دوستش ندارم. همیشه اینطور بیانش می‌کنم «من یک فرد سیگاری هستم که سال‌ها است دیگر سیگار نمی‌کشد.»
    به نظرم قشنگ‌تر از این است که بگویم:
    «سیگار را ترک کرده‌ام.»
    هر دو جمله شاید یک معنی را منتقل کند اما در اولی قدرت و در دومی ضعف نهفته است. جمله اول از نظر من برخاسته از کنترل درونی است درحالی که ترک کردن به نحوی کنترل بیرونی را نشان می‌دهد.
    نظر شما چیست؟!

    1. درود علیرضا جان
      بله، نحوۀ بیان یک حرف بسیار موثره روی حس و دیدگاه ما.
      البته که هر واژه‌ها در ذهن افراد مختلف به شکل‌های متفاوتی مفهوم‌پردازی شدن.

  6. درودتان شاهین عزیز و فرهیخته
    گمان می کنم. مداومت و استمرار در کار و اینکه حاضر هستید بارها و بارها در رسیدن به هدفی تلاش کنید، پاداشی است که نوشتن به شما داده است. پاداشی که شایسته اش هستید.
    نوشتن دوستی بی ادعاست که محبت های ما را جبران می کند اما فقط برای کسانی که در نوشتن ثابت قدم هستند.
    هر بار که با سرانگشت واژگان، رخسار نوشتن را نوازش می کنیم. ، با لبخند معنا، به استقبالمان می آید و چون بر این کار استمرار می ورزیم، می نویسم وباز هم می نویسم، اینبار زندگیمان را معنادار می سازد. نگرشِ تحول ساز، حاصل دوستی و همنشینی با نوشتن است.
    شاهین عزیز، دوستتان دارم که دوستِ دوستِ من هستید، نوشتن را می گویم.
    و چه دوستیِ شیرینی است بین آنانی که نوشتن، دوست مشترکشان است.نوشتن شبکه ای از دوستانی را دورادورت گرد می آورد که ویژگی بارزشان عشق به یادگیری است. کسانی که در اوج دانایی هستند. که قله ی دانایی یعنی بی ادعایی. یعنی اینکه بدانی که نمی دانی.
    و همین دانایی بر نادانستن تو را تشنه یادگیری می کند. در حالیکه بسیاری در توهم دانایی، خود را از آموختن هر روزه بی نیاز می دانند. دوستانِ نوشتن، کار هر روزشان آموختن است.
    جام خرد می نوشند و می نوشانند.
    دوست عزیزمان، نوشتن، تو چه قدر خوبی. با ما بمان برای همیشه.
    ای بهترین موهبت زندگی، با ما بمان که با توست که زیستن مان معنا می یابد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *