پیش نوشت: سایت متمم مطلبی تحت عنوان: درباره اختراع نوشتن: قسمتی از کتاب چهار رساله افلاطون منتشر کرده بود. متن زیر کامنتی است که زیر آن پست نوشتم:
من که توت را به خاطر اختراع نوشتن ستایش میکنم!
به نوشتن که فکر میکنم تمام وجودم پرِ ذوق میشود و شادی وصف ناپذیری را تجربه میکنم.
این پست بهانهای شد تا از علاقه ام به نوشتن بگویم.
کافکا در نامهای به معشوقه اش فلیسه مینویسد:
…با خودم هم کنار نمی آیم، مگر وقتی که می نویسم*.
الان یکسال است که هر روز صبح به محض بیدار شدن ۳ صفحه کامل مینویسم. اگر واقعاً یک چیز باشد که زندگی مرا به دو قسمت تقسیم کند همین نوشتنهای صبحگاهی است.
گاهی که به تاثیرات شگفت انگیز همین عادت کوچک روزانه فکر میکنم، شگفت زده میشوم:
این سه صفحه، اراده و نظم شخصیام را به شدت تقویت کرده است.
باعث شده از لحظه ی حال لذت بیشتری ببرم و طی روز بهتر زندگی کنم تا فردا صبح ایدههای بیشتری برای نوشتن داشته باشم.
به شوق نوشتن این صفحات که گاهی هم سخت به نظر میرسد، سحر خیز شدهام.
حالا از دیدن حجم زیاد صفحاتی که طی تمام روزهای یکسال اخیر پر شده، انرژی میگیرم.
میتوانم به نوشته های گذشته مراجعه کنم و ببینم که چقدر ابلهانه فکر میکرده ام، چه تصورات عجیب و غریبی داشتهام و پیش بینیهایم به تا چه میزان غلط از آب در آمده!
نوشتن، قدرت میآورد.
به گمانم افرادی که قصد خودکشی دارند اگر کمی نوشتن وصیت نامهشان را طولانیتر کنند، توانی دوباره مییابند و شاید برای مدتی دست از خودکشی بردارند!
11 پاسخ
چقد قشنگ گفتین.
به شدت ترغیب شدم که از فردا صبح این عادت رو به عادتام اضافه کنم.
به به چقدر عالی.
سلام استاد، وقتتون بخیر و شادی.
نوشتن معجزهی بیپایان بشریت و واسطهی تحقق رویاهای آرمانی ماست.
وقتی مینویسم حرفهای احمقانمام را به مفهومهایی قابل درک و مفید بدل میکنم.
نوشتن راهیست برای مزه مزه کردن چیزهایی که در مغر برآشفتهی مان چرخ میخورد.
نوشتن همان زیستن است، همان ماندگاریست…
آنقدر که مرگ هم توان شکست تصویرش را در خاطرهها ندارد، جاودانه و ابدی…
زنده باد. چقدر زیبا و درست گفتید.
آغاز نوشتن،شروعی برای پایان شلختگی و آشفتگی فکر و عمل است.
پا ستون بدن انسان،و نوشتن ستون بدن زندگیست.
انجیرِ خیسخورده!!!
دوست داشتن این میوهی بهشتی، آنهم بدین حالتِ خاصّ، نشان از روحیّهای لطیف، آرام، و عمیق است..!
دقیقا همانچیزی که من دارم!
به به رفیق انجیر دوست من
در نوشتن قدرتی جادویی نهفته است. نوشتن ابعاد مختلفی از وجود ما را به کار میگیرد. در نوشتن مغز، دست و چشم ما درگیر میشود. نوشتن ما را به تفکر وامیدارد. فکر خلاق است. هر فکر یک ارتعاش و دارای انرژی است. تکرار یک فکر و تقویت این فکر در نهایت به آن واقعیت فیزیکی میبخشد. وقتی به زندگی رویایی خود فکر کرده، آن را تصور کرده و در مورد آن شفاف میشویم؛ پیام مهمی به ناخودآگاه خود ارسال میکنیم. ضمیر ناخودآگاه قدرتی معجزهآسا دارد. ناخودآگاه غیر از میلیونها وظیفهای که برای بقای ما دارد، ماموریت تبدیل افکار ما به واقعیت فیزیکی را بر عهده دارد. هر روز حدود شصت هزار پالس فکری از ذهن ما عبور میکند که قریب به اتفاق آنها افکار خودبهخودی و تصادفی است. معمولا عادات و پیشامدهای بیرونی معین میکنند که ما به چه فکر کنیم. از این رو اکثر انسانها بردۀ عادات ذهنی خودشان هستند.تا وقتی که آگاهانه نیندیشیم و افکارمان را خودمان انتخاب نکنیم این بردگی تداوم خواهد داشت. ذهن ابزار بسیار قدرتمندی است. بنابراین نباید کنترل آن را به دست محیط و پیشامدها بسپاریم. همان طور که گفته شده “ذهن یا خدمتکاری عالی است یا اربابی بیرحم”. نوشتن شیوهای عالی برای تفکر آگاهانه و تبدیل شما به ارباب ذهنتان است.
«به گمانم افرادی که قصد خودکشی دارند اگر کمی نوشتن وصیت نامهشان را طولانیتر کنند، توانی دوباره مییابند و شاید برای مدتی دست از خودکشی بردارند!»
از این جمله خوشم آمد. طنز تلنگرآمیزی داشت.