مشکل ما فارسی‌زبان‌ها

مشکل ما فارسی‌زبان‌ها

پیش حرف:

ما فارسی بلد نیستیم. با غور در کلام و سخنوری و رابطه‌هایمان بیشتر متوجه می‌شوم که بخش بزرگی از ضعف‌های فکری و ارتباطی ما به دلیل نقص زبانی است.

نگاه ساده‌اندیشانه این است که ماجرا را سر زبان فارسی بیندازیم. تا وقتی به ظرفیت‌های زبان فارسی پی نبرده‌ایم، نوشتن از نارسایی‌های زبان فارسی کاری ساده‌لوحانه به نظر می‌رسد.

اخیراً از دو نویسندۀ کار بلد حرف‌هایی خوانده‌ام که به گمانم بسیار الهام‌بخش و آموزنده است:

1

رضا بابایی در سخنرانی‌اش در کانون نویسندگان قم چنین گفته است:

زبان فارسی زبانی است مثل دست چپ ما. دست چپ و راست هیچ تفاوت فیزیولوژیکی ندارد اما دست راست توانمندتر است. تنها به یک دلیل، اینکه من با این دست کار کردم و با دست دیگر کار نکردم.

گاهی بزرگانی مقالاتی می‌نویسند و از ناتوانی‌های زبان فارسی می‌گویند تعجب می‌کنم که شاید به این نکته توجه ندارند. زبان فارسی نه مشکل واژه‌ دارد که بعضی دارند پول ملت بیچاره را هدر می‌دهند و برای ما واژه می‌سازند، نه مشکل جمله‌سازی دارد، مشکل زبان فارسی این است که از آن کار کشیده نشده است. با این زبان ریاضی، داستان مدرن و… نوشته نشده است. سی چهل سال است که به‌طورجدی با این زبان کار می‌شود.

نویسندگان دوران پیش از مشروطه خیلی دشوار و سخت می‌نوشتند و خواننده‌آزاری جزءِ فضائل بود. بعد از مشروطه روشنفکران انصافاً به زبان فارسی خدمت کردند. هنوز هم وقتی آثارشان را می‌بینیم می‌گوییم که آن‌ها چه دل‌وجرئتی داشتند.

ما وقتی آن دوره را گذراندیم، آن‌قدر بر ساده‌نویسی اصرار کردیم که به ورطۀ ابتذال افتادیم. وقتی می‌گوییم ساده‌نویسی، یعنی ساده‌نویسی در فهم، نه ساده‌نویسی در نگارش. نه ابتذال در نگارش. این چیزی که اکنون من می‌بینم ابتذال در نوشتار است.

سهراب می‌گوید: «زندگی شستن یک بشقاب است»، این ساده است، اما مبتذل نیست. سادگی در فهم سادگی در نگارش را می‌طلبد، نه ابتذال را.

2

مرحوم مهدی سحابی هم که به سه زبان انگلیسی و ایتالیایی و فرانسه تسلط کامل داشت و تعدادی از شاهکارهای ترجمۀ فارسی را آفریده، در مصاحبه‌اش با سیروس علی‌‌نژاد گفته بود(+):

این‌که می‌گویند زبان فارسی ناتوان است من در عمل دیده‌ام که زبان فارسی ناتوان نیست، امکانات زبان فارسی مثل هر زبان دیگری است. به‌خصوص که زبان فارسی زبانی قدیمی و متکی به دو سه زبان دیگر مثل عربی و فارسی قدیم است و بعد هم متکی به یک فرهنگ هزار و چند صد ساله و نیز انواع زبان‌هایی که در جاهای مختلف کشور وجود دارد.

بنابراین زبان فارسی اولاً زبان پر سابقه‌ای است. ثانیاً زبان ملتی است که چند زبان است، ثالثاً زبانی است که در طول تاریخ در فضای جغرافیایی گسترده‌ای جریان داشته است. به همۀ این جهات این زبان، زبان بالقوه توانایی است.

مشکل، مشکل ما فارسی‌زبان‌هاست؛ یعنی زبان فارسی امکاناتش را دارد ولی فارسی‌زبانان به دلایل مختلف ناتوانند. به نظر من زبان فارسی قادر است، فارسی‌زبان‌ها قادر نیستند. این ناتوانی یا تنبلی یا حتی فلجی اندامی مال فارسی‌زبان‌هاست.

به‌خصوص در رابطه با مانند پروست که هم واژگان گسترده‌تری دارد و هم نویسنده از امکانات زبان تا آنجا که توانسته استفاده کرده است؛ یعنی در آن فلسفه هست، منطق هست، نقد ادبی هست، طنز هست، شعر هست و… درواقع زبان را چلانیده و هر چه توانسته از آن بیرون کشیده است.

در رابطۀ با این امکانات زبانی است که می‌فهمیم ما فارسی‌زبان‌ها چقدر تنبلیم. تمام واژه‌هایی که ما فکر می‌کنیم نداریم همه در فرهنگ معین وجود دارد، ولی شما بخواهید یک متن فلسفی یا ادبی یا روان‌شناسی را ترجمه کنید بیچاره می‌شوید. نه برای آن‌که لغت نیست، لغت هست، لغت را نمی‌شناسیم. چون با آن کار نکرده‌ایم.

مشکل این است که ما فارسی‌زبان‌ها به دلایلی که شاید تاریخی است در استفاده از زبان، روزبه‌روز تنبلانه‌تر عمل می‌کنیم. نگاه کنید چقدر از فعل معین استفاده می‌کنیم درحالی‌که فعل کامل آن‌ها وجود دارد.

از این بدتر تنبلی ما در استفاده در واژگان است. شاید ما فقط ده درصد از امکانات زبان فارسی استفاده می‌کنیم. مثال ساده‌اش اسم گل‌هاست. شما اگر به یک گل‌فروشی در فرانسه بروید یک خانم خانه‌دار که برای خریدن گل‌ها می‌آید، می‌بینید نام صد تا گل را بلد است. نام گل‌هایی که این خانم می‌داند و به گل‌فروش می‌گوید شاید بیست برابر نام‌هایی باشد که ما از گل‌ها می‌شناسیم. درحالی‌که نه‌فقط تمام این گل‌ها به زبان فارسی اسم دارد و در فرهنگ‌ها موجود است بلکه این گل‌ها توی باغچۀ خانه‌مان هم هست ولی ما اسمشان را نمی‌دانیم. مادر من به همۀ گل‌های سفید می‌گفت یاس. ما همه همین‌طوریم.

در یک جمله خلاصه کنم. همان که گفتم: مشکل، مشکل زبان فارسی نیست. مشکل، مشکل ما فارسی‌زبان‌هاست.

  بعد از خواندن این مطلب چه‌کار کنم؟

می‌توانید «لوس رایتینگ چیست؟» را بخوانید.

شرکت در طرح تابستانه مدرسه نویسندگی (طرحی ویژه برای نوشتن و تولید محتوا در تابستان ۹۷)

دانلود رایگان کتاب چگونه به یک نویسنده آنلاین تبدیل شویم؟
دریافت نامه‌های شاهین کلانتری
کانال مدرسه نویسندگی در تلگرام
همه چیز دربارۀ کتاب «چرا باید زیادتر حرف بزنیم؟»

13 پاسخ

  1. فارسی خیلی خوبه 😍
    از زبان دانشجوی انصرافی مترجمی انگلیسی که برای درس فرانسه ش باید جنسیت وسیله ها رو به ذهن می سپرد
    فکر کنید شب امتحان با خودتون مرور کنید تلویزیون زن بود یا مرد تا بتونید اسم تعریف مناسبش رو پیدا کنید🤣

  2. عالی بود استاد ،از اینکه چنین دیدگاهی دارید ونشر می دهید به آشنایی باشما افتخار می کنم همینطور احساس مسئولیت ،امیدوارم من هم بتوانم کاری دراین مورد انجام دهم.

  3. استاد من دایره واژگانم خوبه کلی کتاب خوندم ولی توجمله سازی مشکل دارم وقتی میخوام بنویسم نمیدونم کلمه هارو چطور کنارهم پیاده کنم که زیبا باشن
    جمله

  4. خیلی وقت پیش باذوق وشوق به یک دوستی میگفتم که یکی ازآرزوهایم این است که چه قدرمیشود اززبان کارکشید،ادبیات تاکجا میتواند پیش برود.گاهی یکسری ازفیلم هارا میبینم وباخودم میکویم فلان کارگردان چگونه توانسته است رویکرد تازه ای ازسینما رانشانمان دهد،یکسری ماهیم راجابه جاکرده وبعضی راکم وبعضی رازیاد کرده وچه جادویی ازتصویربه وجودآورده است.به فکرم هم نمیرسید که میشود باسینما چنین کارهایی کرد.گاهی باخودم میگویم به چه روش هایی میشود داستان گفت.نکند طوردیگری نیزبشود نوشت وآنوقت مادرخواب غفلت به سرمیبریم.چراآنها بتوانند مانتوانیم.ازنظرمن ازبان هرکاری بگویی برمی آید.مثلا فلان نویسنده به زبان دوم شخ مینویسد.مکرمیشود؟فلان نویسنده روایت های پاره پاره راازشخصیت هایی درگذشته وآینده راکنارهم میچیند کدرآرش ربطشان رامیفهمی ،اما واقعا به هم ربط دارند.چطوریک نفرنویسنده بانامه نگاری فلسفه درس میدهد.چطوریک نفردوروایت یکی درخواب وخیال ودیگری دواقعیت راکنارهم میگذارد ودوتصویر جداازهم اما کاملا متصل ومرتبط رابه وجود می آورد.کم است.نمیشود به هارتا ساختارشکنی زبانی اکتفا کرد.آیا طرف بوف کوررانوشت ودیگر زبان فارسی نمی تواند ازاین پیش تررود!گاهی می نویسم وباخودم میگویم ببینم این زبان دیکرچه چیزتازه ای برای عرضه به من دارد.این دوبخش خیلی برروی من تاثیر گذاشت(بااین زبان ریاضی،داستان مدرن و… نوشته نشده است وآنجایی که درباره پروست می گوید ،او زبان راچلاند)چه تعبیرجالبی.چراما زبان فترسی رانچلانیم.به گذشته که نگاه بکنیم.بااین زبان چه هاکه نوشته نشده است.شاهنامه باهمین زبان نوشته شد،مثنوی ها وبوف کورها وتمام آثارارزشمندی که الان به آنها افتخارمیکنیم به همین زبان نوشته شده است.باید متوقف شد واین زبان رادست نخورده به حال خودرها کرد!آیا ظرفیت این زبان تمام شد وما فقط باید شاهد نوآوری های زبان های دیگرباشیم!

  5. استاد واقعا ممنونم
    چندی پیش مقاله ای رئ از میمنت صادقی میخوندم در باب شاعران معاصر
    همچنین نگاهی هم به اشعار شعرای پیش و بعد از مشروطه داشتم
    که پیشروانی چون بهار، عشقی، شهریار، عارف قزوینی، نسیم شمال و … چه خدماتی در راستای این تسهیل سازی و کاربرد زبان و فرهنگ مردمی و آثارشان داشتند تا همه را همسو و روشن کنند و تاثیر آن اثار هم که بر همگان روشن است(مثال خیلی واضحی از تصنیف «راز دل» از عارف میتوان نام برد).
    حال ادبیات بعد از انقلاب ما، حقیقتن روی به کجا خواهد برد، آن همه وزن چه شد، آن همه شور چه شد، معشوقه های شعری بدل به چه شد و هزاران چه شد های دیگر که هرگاه یادی به آن میکنم، جز آهی سرد نصیب دل بیچاره نمی شود.
    باز هم تشکر میکنم از تلنگر و متن زیبای شما…

  6. مطلب خیلی خوبی بود. فکر میکنم امروز انگار یه کار مفیدی کردم به خاطر خوندن این مطلب. (برای منی که زبان فارسی دوست داشتنی ترین زبان دنیاست.)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *