مجنونِ راه‌اندازی و مجبورِ جااندازی

لبالب از شوق تأسیسم. مجنونِ راه‌اندازی و مجبورِ جااندازی.

 

دیروز با همسفران فعال مدرسه نویسندگی، گروه «کتابنوک»‌ را پایه گذاشتیم. در این گروه به کتاب‌ها نوک می‌زنیم. بهانه‌یی‌ست تا کتاب‌هایمان (چه کاغذی، چه الکترونیکی) بیشتر خاک نخورند. به نیم‌صفحه از هر کتاب هم نوک بزنی و دستِ کم یک کلمه‌ی تازه ازش برداری، بس است، کاچی به از هیچ‌چی.

از سویی،‌ در تکاپوی آماده‌ساختن یکی دو کتاب‌‌تازه‌ام، برای افتتاح انتشارات خودمان.

 

باری، شروع شیرین است اما امتیاز اصلی در تکمیل کار است.

اصلن بیا قصه‌یی بنویسیم درباره‌ی کسی که می‌خاهد پایه‌ی کاری را بگذارد، کاری از جنس رؤیاهای دوردستمان. بیا هزار مانع دشوار در برابرش بچینیم، اما کمکش کنیم تا تدبیر کند و سدها را در هم بشکند.

بیا توی قصه هم که شده دشوارترین کارها را راه بیندازیم و جا بیندازیم.

شاید با عقلِ نقل یارای تکمیل آغازیده‌هایمان را بیابیم.

8 پاسخ

  1. عقل نقل
    کلمات را مثل نقل نبات کنارهم می‌چینم تابااین ترفندبیشترباهم آشنا شوندوپیوندی ببینشان صورت بگیرد و بقیه راهم سرشوق بیاورد تا بزمی شاعرانه ازاین گردهم آیی تدارک ببینندو هزاران خوانند ه چشم انتظار را به وجد بیاورندتاسری به این محفل برنندوسر گرم شوندوازچیزهایی که باعث دلسردیشان میشود فاصله بگیرندوتا می‌توانند دراین اجاق بدمندشایدجرقه های امید راهگشای این وصلت میمون و فرخنده شوند.

  2. روزی جوجه‌هایت سر از تخم در خاهند اورد. هنوز باید لقمه کلمات را در دهنشان بگذاری.
    باید پرواز را مشق کنند تا بدانند که فرزندان عقاب تیز‌پرواز بالاتر از ابر بدون بال زدن با وقار به پیش می‌روند. این قدرت توست که در انان نمو میکند.
    خوش‌شانس بودیم ما که افتخار داریم در اشیانه مدرسه نویسندگی زیر بال و پر شما رشد کنیم.

  3. هراغازپایانی دارد جز نویسندگی که تا آخرین لحظه عمرتورا برصفحه کاغذ نچکانددست ازسرت برنمی‌دارد سرت را به او بسپارتااین گنج بیهمتا بزئر خاک نرفته .
    درزندگی که کاری از دستت برنیامد پس گنج درونت رآ وقف زنده ها کن.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *