پیش نوشت: دربارۀ ست گادین قبلاً نوشته بودم. (+) ایجاز هنرمندانۀ نوشتههای او مثالزدنیاند.
متن زیر یکی از پستهای اخیر وبلاگ اوست که شهرزاد پاکگوهر زحمت ترجمۀ آن را کشیده است.
اصل مطلب:
ما دلزده شدهایم
پس از آنکه آپولو 11 با رفتن به ماه دنیا را شگفتزده کرد، شش مأموریت دیگر هم انجام شد و آپولو 17 آخرین سفر فضایی به ماه بود.
اما دیگر گیرندههای فرهنگی مردم خاموش شده بود. سفر دوباره به ماه، گردش به دور آن و بازگشت موفقیتآمیز به زمین شگفتی گذشته را نداشت.
و حالا معجزه اینترنت که میلیاردها انسان را به یکدیگر متصل کرده، بهتدریج برای بسیاری از ما به پدیدهای بدیهی تبدیلشده؛ عادی شدن این پدیده در کمتر از یک نسل رخ داده است.
آیا تعجب میکنید از اینکه پستهای فیسبوکی فوقالعاده و توييتهای هوشمندانهتان هر روز کمتر از قبل لایک میشوند؟
5 پاسخ
به نظرم اصلا یه اتفاق بد نیستش اینکه پیشرفت ها بعد یه مدت کوچیک به نظر می آن. همین ویژگی آدمی باعث شده الان اینجا باشیم و 4 سال بعد، توی 400 سال بعد زندگی کنیم. به خصوص در قرن های اخیر، این ویژگی در آدم ها پیشرفت کرده؛ “خوشبختانه” پیشرفت کرده.
کسی که دیرتر عادت کنه، دیرتر پیشرفت می کنه. کسی که به موقع عادت کنه، به موقع به فکر تغییر می افته، به موقع پیشرفت رو می سازه و دنیا رو تغییر میده. پس شاید بد نباشه یه موقعی به خودمون بگیم: “هی پسر! بس ـته دیگه! تکون بخور و وضع رو یه کم تغییر بده!”
چه نگاه متفاوت و جالبی داری به موضوع علی جان
درود بر تو
عادت می کنیم. به همین سادگی. عادت می کنیم که هر روز بلند شویم و طلوع خورشید را نبینیم. عادت می کنیم که هر شب به خواب برویم و غروب را تماشا نکنیم. عادت می کنیم که یک روز بارانی پشت پنجره بایستیم و پوستمان را به لطافت قطرات آب نسپاریم.
عادت می کنیم که لذت گرمای آفتاب بر پوست پس از باران را نچشیم. عادت می کنیم که هر روز همان چیزهایی را ببینیم که دیروز دیده ایم و عادت می کنیم که «لذت کشف» را در خود از میان ببریم. عادت می کنیم که ذهن خلاق بشری را در چارچوب تنگ «عادت» بگنجانیم و حبسش کنیم. عادت می کنیم که «زنده مانی» معادل «زندگانی» است؛ هر چند نباشد، هر چند اصلا نباشد.
یاور همیشه مومن
نثر و نگاه تو واقعا برام تحسین برانگیزه.
به لذت کشف فکر میکنم…