متر و معیار من برای رابطه و شراکت

چه شریک عاطفی باشد یا شریک کاری، فرقی نمی‌کند، من برای انتخاب هر دو، تقریباً متر و معیار مشخصی دارم.

به جای چیزهای کم اهمیتی مثل ماه تولد و میزان درآمد و سطح خانوادگی و مدرک تحصیلی و قد و وزن و شغل و…

متر و معیار من مشخص است:

خواندن و نوشتن

خواندن، به این معنی که فرد چه میزان به یادگیری اهمیت می‌دهد و برای افزایش مهارت‌هایش تلاش می‌کند.

در این نوع آموختن بر خلاف تحصیلات دانشگاهی هرگز فارغ التحصیل شدنی وجود ندارد.

نوشتن، نه به عنوان نویسنده‌ی حرفه‌ای، بلکه نوشتن به عنوان ابزاری برای بهتر فکر کردن.

برایم اهمیت دارد که یک فرد چه میزان برای ثبت و به روی کاغذ آوردن افکارش ارزش قائل است. حتی در حد نوشتن چند جمله کوتاه در دفتر خاطرات روزانه با غلط‌های املایی و انشایی فراوان.

فکر میکنم درگفتگو با فردی که خواندن و نوشتن در زیست او جایگاه ثابت و معینی ندارند، جز مشتی ترهات رد و بدل نخواهد شد.

4 پاسخ

  1. این موارد به تجربه من نسبی هست آقای کلانتری عزیز. واقعاً نمی شود برای انسان یک فرمول چید؛ حتی برای خودمان هم همین طور. فراوان دیده ام افرادی که زیاد اهل خواندن و نوشتن هستند و مشکلات متعددی در اخلاق و رفتار داشته و دارند که نگو و نپرس!

  2. وقتی به فهرست کتابهای ارزشمندی که باید بخوانم و تاکنون نخوانده ام نگاه می کنم،
    وقتی به فهرست متفکران و دانشمندان بزرگی که در جستجوی مدل ذهنی آنها هستم و تا کنون نیافته ام نگاه می کنم،
    وقتی به فهرست چالش هایی که باید در خلوت خودم به آنها بیندیشم و تا کنون نیندیشیده ام نگاه می کنم،
    وقتی به فهرست موضوعاتی که باید در خصوص آنها برای دل خودم بنویسم و تاکنون ننوشته ام نگاه می کنم،
    وقتی به فهرست فیلم های زیبایی که باید ببینم و تاکنون ندیده ام نگاه می کنم،
    راهی به جز قطع کردن یکطرفه و بی رحمانه ی روابطم با دوستان و اطرفیان سطحی و کم عمق، کتاب نخوانده و کتاب ندیده، به ذهنم نمی رسد.

    1. سلام امین عزیز
      پروژه شما در درس مدل ذهنی متمم رو خوندم.
      نکات خیلی خوبی داشت و برام آموزنده بود.
      قلم خوبی دارید. امیدوارم مطالب بیشتری رو از شما بخونم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *