1
همۀ آثار نویسندهای که دوست داری بخوان.
2
به نظرات منفی بیش از نظرات مثبت وزن نده.
3
وظیفۀ تبلیغ و ترویج کارهایت را بر عهده بگیر. هیچ کسی مانند خود تو نمیتواند کارت را معرفی کند.
4
وقتی خواندن یک داستان را تمام کردی، یک ویدیو ضبط کن و خلاصهای از آن داستان را بازگو کن. نیازی به انتشار این کلیپ نیست. تو با این کار قدرت قصهگویی خودت را بیشتر میکنی.
5
وقتی در یک کتاب غیرداستانی به ایدهای کاربردی میرسی، کتاب را فوراً ببند و اجرای آن ایده را شروع کن.
6
یک موجود خیالی بساز.
7
یک موضوع مهم را انتخاب کن. دربارۀ آن مقالهای بلند بنویس و متعهد باش تا آن مقاله را هر ماه با اطلاعات بیشتری بهروز کنی.
8
از کمک کردن به دیگران لذت ببر، و مدام به دنبال راههای تازهای برای یاری رساندن به آنها باش.
9
حرفهای دلت را در قالب دیالوگ بنویس. بگذار “من” و “من” با هم گفتگو کنند و به نتیجه برسند. از این روش برای گرفتن تصمیمهای مهم هم استفاده کن.
10
گزینهها را کمتر کن. با اضطرابِ انتخاب از میان گزینههای گوناگون انرژی خودت را هدر نده.
بقیه جملات را در وبلاگ زیر بخوانید:
9 پاسخ
من از مورد نهم برای یادداشتنویسی روزانهام استفاده کردم، در انتها، وارد لایههای عمیقی از ترسها و نگرانیهایم شدم و به سرچشمه مسئله رسیدم.
ممنونم.
چه عالی.
خیلی جالب بود
سپاس محسن جان
یکی نصیحت از کارنگی خوندم که احتمالا واقعا او نگفته و فضای مجازی به اسم او زدن😉ولی جالب بود…
مردم به سردرد کوچیک خودشون بیشتر اهمیت میدن تا مردن من و تو، پس کار خودت رو بکن
زنده باد.
پندهای جالبی بودن استاد. ممنون که با ما به اشتراک گذاشتید.
(یکی از پندهای من به خودم اینه که به خاطر کارهای مختلف از دیگران تشکر کنم)
زنده باد بلکا جان
تو فوقالعاده خوش ذوق و پرتلاشی.
از دیدن کارهات لذت میبرم.
با قدرت ادامه بده.
شخصیت های داستانتو بخشی از وجود خودت بدون .
اینطوری ازشون بدت نمیاد و برای شاخ و برگ دادن به ویژگی های رفتارشون میتونی از خودت و دیگران هم ایده بگیری .
من از میانه های رمانم چنین ایده ای به ذهنم رسید . با اینکه مخصوصا طوری نوشتم که کارهاشون حرص خواننده رو در بیاره اما با این حال دوسشون دارم. اگه من عاشقشون باشم خواننده هم بهشون علاقمند میشه .