شیوه‌ خط من (رسمُلخط یا رسم‌الخط) | واقعن قطعن حتمن اصلن شدیدن حتا

چرا بگوییم «خاهر» اما بنویسیم «خواهر»؟ چرا بگوییم «قطعن» اما بنویسیم «قطعاً»؟ گفتار و نوشتار را همخان کنیم تا از گرفتاری‌های خط فارسی بکاهیم.

بر خلاف گذشته دیگر از الف تنوین‌دار (اً) استفاده نمی‌کنم. برای آنکه برخی دوستان دست از سر کچل ما بردارند مجموعه‌‌یی از استدلال‌ها و نمونه‌هایی که درباره‌ی این موضوع و سایر موضوعات مرتبط با «رسمُلخط» وجود دارد اینجا گرد هم می‌آورم:

نظر ناصر وثوقی (مجله‌ی اندیشه و هنر، ۱۵‌ام اردیبهشت ۱۳۸۵):

«واو معدوله را کنار می‌گذاریم خاهر، خاندن، خاستن، خاب و خیش… می‌نویسیم.

تلفظ امروز این کلمات همین است.

تا کی می‌شود به کودکان گفت واو بنویس اما مخان؟ آیا چنین کاری در سده‌ی ۲۱م خرمندانه است؟»

نظر دکتر حبیب‌الله آیت‌اللهی (نویسنده، نقاش و عضو سابق فرهنگستان ادب فارسی) درباره‌ی الف تنوین‌دار و چند چیز دیگر:

از کتاب «واژه‌گزینی و همانندسازی»، نشر مهر نوروز

۱) من در این نوشتار واژه‌های تازی را که هم اکنون سدها سال است در زبان فارسی به استخدام درآمده و رواج زیادی یافته‌اند، به همان صورتی که تلفظ می‌شوند آورده‌ام. این‌ها غلط‌های نوشتاری نیستند. بلکه واژه‌های فارسی شده‌اند که لباس تازی پذیرفته‌اند، مانند: الاهی=الهی، حتا=حتی، واقعن=واقعاً، بلاخره=بالاخره، بقا=بقاء، شفا=شفاء، و امثال این‌ها. ممکن است این روال نویسش خوشایند بسیاری از تازی دوستان یا سنّت‌گرایان که هنوز به پدر خود ابوی و به برادرشان اخوی می‌گویند، نباشد، از آنان با کمال گستاخی پوزش می‌خواهم.

۲) برخی از واژه‌های ترکیبی بویژه واژه‌های قیدی را که در «رسمُلخط‌»های متفاوت پیوسته یا جداجدا می‌نویسند مانند: «به ویژه»، «به واسطه»، «در حالی‌ که» و «به هنگام» یا «به هنگامی که»، که «بویژه»، «بواسطه»، «درحالی‌که» «بهنگام»، «بهنگامیکه» نیز نوشته شده است، من دومین شیوه را برگزیده‌ام.

۳) واژه‌هایی که تنوین دارند، نازی یا آن‌هایی که به روال تازی ساخته شده‌اند، من آن‌ها را همان‌گونه که تلفظ می‌شوند نوشته‌ام زیرا باور دارم که آن‌ها فارسی شده‌اند و بنابراین، باید به شیوه‌ی فارسی نوشته شوند. مانند: الزاماً=الزامن، حقیقتاً=حقیقتن، مستقیماً=مستقیمن، مسلماً=مسلمن و غیر این‌ها…

۴) در واژه‌هایی که «الف مقصوره» وجود دارد، من با الف کامل نوشته‌ام زیرا الف مقصوره! در خط و زبان فارسی جایی ندارد. نیز حرف‌ «ة» را که «ت» تلفظ می‌شود، همان‌گونه که گفته می‌شود آورده‌ام. چنین است که «الهی» را «الاهی» و «آیة الله»‌ را «آیت‌ الله»‌ نوشته‌ام و نمونه‌های دیگر از این دست. نیز همزه‌های  برخی از واژه‌های پایان گرفته با الف (البته در تلفظ آن‌ها) از میان برداشته‌ام زیرا در زبان و خط فارسی همزه وجود ندارد و غیر این‌ها…

نظر احمد اکبری درباره‌ی الف تنوین‌دار:

از کتاب «فرجام خط و نوشتار فارسی» نوشته‌ی احمد اکبری (نشر زرنوشت)

(در رسم‌الخط نویسنده هیچ تغییری ایجاد نکرده‌ام)

«تنوین‌ها سه گونه اند: تنوین ِ نصب، تنوین‌ ِ رفع و تنوین ِ جرّ.

تنوین ِ نصب تنها تنوین ِ پرکاربرد در زبان ِ فارسي-ست. دو گونه یِ دیگر تنها، در دو سه واژه در نوشتار و گفتار رواج دارند.

محسن ِ شاملو، در رساله ئی، حدود ِ ۱۶۰۰ واژه یِ قیدي را، برا یِ استفاده یِ دانشجویان ِ خود، در دانشگاه ِ تهران، گردآوري کرده، که برابر ِ هر کدام سه واژه یِ فارسي یِ سره آورده است، از این شمار، حدود ِ ۱۳۰۰-تایِ آن‌ها تنوین‌دار اند. (دانلود کتاب واژه‌های فارسی، محسن شاملو)

از میان ِ این شمار از قیدها یِ تنوین‌دار تنها حدود ِ ۱۰۰ تنوین ِ پربسامد، در فارسي یٍ امروزین، رایج است، که فهرست ِ آن‌ها همراه با برابرها یِ فارسي یِ آن‌ها در پیوست ِآمده است.

تنوین ویژه‌ یِ زبان ِ عربي-ست، و در آن زبان تلفّظ ِ “ن” ِ ساده با “ن” ِ تودَماغي (nasal) متفاوت است، که به شکل ِ تنوین مي آورند. حال آن که، در فارسي چُنین نیست، و ما فرق ي میان ِ ‌”ن” در “گفتن” و “ن” در حتمن (حتماً) نه مي گذاریم.

محسن ِ شاملو مي گوید: «همان پیمان که “حیوة، زکوة، صلوة، مشکوة و… ” را به گونه‌ یِ “حیات، و زکات و صلات، مشکات و …” در آورده است. چند گاه ِ دیگر “ابداً، اصلاً، حتماً، فعلاً، قانوناً و…” را به سیما یِ “ابدن، اصلن، حتمن، فعلن، قانونن، و…” در می‌آورد.».

نوشتن ِ تنوین‌ها با “ن” بار ِ گران ِ سه نشانه یِ کمکي یِ (-ً، -ٌ، -ٍ) را از روی دوش ِ دستگاه ِ نوشتاري یِ فارسی بر مي دارد.»

نظر افشین دشتی:

افشين دشتى

حتا مثلن خاهر

خط فارسى هرازچندگاهى مورد بحث واقع مى‌شود و بعد از مدتى دوباره به حاشيه رانده مى‌شود. حاصل هر بار پيگيرى افراد و گروه‌هاى مختلف، در رسم‌الخط آن‌ها مشاهده مى‌شود و از بين پيشنهادهاى آنان گاه يكى دو پيشنهاد رواج و روايى مى‌يابد. در مقاله‌ی زير سعى شده است سه پيشنهاد كه پيش از اين در نوشته‌هاى برخى اعمال شده، به شكلى مستدل بررسى شود تا چون آن چه اختلاف نظر فراوانى در پى نداشت به عنوان پيشنهادهاى منطقى در خط امروز فارسى اعمال گردد.

يك دهه‌ی پيش، گروهى از نويسندگان و محققان جمع شدند و براى اولين‌بار سنت فردىِ بازنگرى در خط فارسى را كنار گذاشتند. فعاليت‌هاى آن شورا (گرچه با رفتار جمعى خود و اعمال پيشنهادهايش در نشريه‌ی ادبى «آدينه» قدم‌هاى مثبتى برداشت اما) به دليل اعمال نشدن كامل پيشنهادها از طرف فرهنگستان و حتا ادامه نيافتن همان جلسات مابين فرهيختگان، مطابق سنتِ بازنگرى در خط فارسى، ابتر ماند. حالا مدت‌هاست كه اين موضوع مطرح نيست و تنها مى‌توان به چاپ كتاب پيگيرترين فرد آن گروه يعنى آقاى كابلى دل خوش كرد.

تا آن كتاب منتشر شود، بهترين مرجع، كتاب جناب دكتر ميرشمس‌الدين اديب سلطانى است با عنوان «درآمدى بر چه گونگى شيوه‌ی خط فارسى». در اين كتاب، هم بحثى دقيق جهت شناخت خط فارسى وجود دارد و هم اشاره‌هايى روشنگر به پيشنهادهاى اصلاحى. تنها كمبود اين كتاب، اصلاحات پيشنهادى اخير است كه با انتشار كتاب آقاى كابلى برطرف خواهد شد.

از آن‌جا كه من در اين فرصت، نظر به طرح سه پيشنهاد اصلاحى دارم، نيازى به دانستن و يا اشاره به پيشنهادهاى مختلف تغيير خط نمى‌بينم. پس فعلن همين يك مرجع موجود كارگشاست. براى عملى شدن پيشنهادها به نظر مى‌رسد كه دو كار اجتناب‌ناپذير است؛ يكى اقدام جمعى و ديگر ابراز پيشنهادها به شكلی مستمر و محدود. آقايان آشورى و كابلى گرچه در نوشته‌هاى خود به اعمال پيشنهادهايشان مبادرت ورزيده‌اند و البته استدلال‌هاى خود را نيز طى مقالات متعددى مطرح كرده‌اند، اما در حال حاضر چندان اقبالى از طرف ديگر نويسندگان نسبت به اعمال پيشنهاد اين دو مشاهده نمى‌شود و اگر گاهى نیز تأسى به بعضى پيشنهادها ديده مى‌شود، دقيق و كامل نيست. تلاش ارزشمند اين افراد در ايجاد زمينه‌ی بررسى منطقى خط تا موقعى كه توسط افراد متعددى به كار گرفته نشود و از طرف مراجع رسمى مورد استفاده قرار نگيرد و ابلاغ نشود، نه آن‌كه بى‌فايده باشد، اما به هر حال نتيجه‌ی عملى قابل بحثى نمى‌يابد.

همچنان نويسندگانى كه به اعمال بعضى اصلاحات در خط فارسى مبادرت ورزيده‌اند نيز پس از آن كه محصول نوشتارى جديدى ارائه ندادند، در واقع آن اصلاحات را در نوشته‌هاى قديم خودشان مدفون كردند. در اين زمينه مى‌توان به رسم‌الخط كتاب‌هاى آقايان الهى، اسلام‌پور، نعلبنديان و يا نشريه‌ی «انديشه و هنر» زير نظر آقاى ناصر وثوقى اشاره كرد. اما در اين ميان نمونه‌هايى نیز وجود دارد كه نشان موفقيت در تبيين و اعمال رسمى يك پيشنهاد است و من فكر مى‌كنم با توجه به روند اعمال اين پيشنهادها بتوان راهى براى عملى شدن پيشنهادهاى ديگر نیز يافت. در همين يك دهه از ميان پيشنهادهاى بسيار، حذف «ى مرخم» و نوشتن «ى» بر روى خط كرسى پس از كلمات مختوم به «ه بيان حركت» در حالت اضافه، نه‌تنها از طرف بسيارى پذيرفته شد، كه حتا اكنون در دستور خط فرهنگستان و كتاب‌هاى درسى پايه نيز اعمال مى‌شود.

چون آن كه ملاحظه مى‌كنيد هم‌اكنون «همه» و يا «خانه» ديگر به صورت «همه» و «خانه» نوشته مى‌شود. يا جدانويسى ِ پيشوند فعلى «مى» كه ديگر شكل پيوسته‌نويسى آن، به‌ندرت ديده مى‌شود. يعنى اصلاحات پيشنهادى كه از پشتوانه‌ی منطقى خوبى برخوردار است، وقتى توسط عده‌اى مورد استفاده قرار مى‌گيرد و یا وقتی تعداد بالاى پيشنهادها باعث طعن و طرد قلم به دستان نمى‌شود، آخرالامر به كرسى مى‌نشيند و نتيجه مى‌دهد. بنابر همين استدلال من سه پيشنهاد اصلاحى را كه پيش از اين نيز در رسم‌الخط بسيارى از نويسندگان ديده شده و مورد بحث واقع شده است، دوباره مطرح مى‌كنم تا بلكه با ديدى جمعى و سبك و سنگين كردن استدلالِ اعمال اين پيشنهادها بتوانيم به منطقى‌تر شدن خط‌مان كمك كنيم. اين اصلاحات نه تحت لواى تئورى خاصى، بلكه براساس اصل تطابق گفتار و نوشتار كه فارغ از تئورى‌هاى مختلف قابل بررسى و اعمال است، انتخاب شده است.

۱- حذف الف مقصوره
اين الف كه در عربى كاربرد دارد و در بسيارى از كلمات به شكل «ى» نوشته مى‌شود اما با صداى الف تلفظ مى‌گردد، هيچ جايگاه قابل قبولى در فارسى پيدا نمى‌كند و همان‌گونه که در واژه‌هايى نظير تماشا و تقاضا با الف نوشته مى‌شود، در كلمات ديگر نيز بايد با حرف الف نشان داده شود، چرا كه وقتى حرفى براى صداى مورد نظر وجود دارد ديگر چه نيازى به اضافه كردن يك علامت جديد داريم؟ امروزه البته بسيارى به اين امر عمل مى‌كنند، اما فرهنگستان از پذيرفتن آن با اين جمله سر باز زده است: «در املاى كلمات و تركيبات عربى، كه عيناً وارد زبان فارسى شده است، در بعضى موارد، قواعد املاى عربى رعايت مى‌شود» حال آن‌كه ملك الشعراى بهار سال‌ها پيش چنين مى‌نويسد: «اما با الف نوشتن كلماتى كه در عربى به ياء مقصوره نوشته مى‌شود كاملاً منطقى است، . . . و جا دارد كه فرهنگستان ايران اعلام نمايد كه من‌بعد اين كلمات يعنى: تمنى، تقاضى، كسرى، مصطفى و نظاير آن را با الف بايد نوشت.» در واقع يك كلمه وارداتى، مشخصات زبان ميزبان را مى‌پذيرد (مگر نام های خاص آ. ا.) و به قول آقاى اديب سلطانى «بر پايه اصل همخوانى نوشتار و گفتار» صحيح‌تر آن است كه اين واژه‌ها را با الف بنويسيم. اعمال اين مورد در اسامى نيز صحيح است و قطعن با متداول شدن اين شكل نوشتار، نارضايتى خوانندگان نيز برطرف مى‌شود. بنابراين صحيح‌تر آن است كه به عوض نوشتن كلماتى نظير حتى، تقوى، فتوى، مرتضى، مصطفى، عيسى و موسى آن‌ها را به شكل حتا، تقوا، فتوا، مرتضا، مصطفا، عيسا و موسا بنويسيم. خوشبختانه تكليف الف مقصوره بر روى واو مدت‌ها است كه معلوم شده و كلمات حيات و زكات و صلات نشانه‌ی آن است. از طرفى كلماتى نظير اسمعيل و اسحق نيز ديرزمانى است كه به شكل اسماعيل و اسحاق نوشته مى‌شود.

بر همين اساس بهتر مى‌دانم كه كلمه‌ی الهى نيز به شكل الاهى نوشته شود. مى‌ماند تركيباتى نظير «حتى الامكان» يا «حتى المقدور» كه در آنها حرف «ى» اصلن خوانده نمى‌شود و در واقع صداى الف در ادغام افتاده است. پيشنهاد من اين است كه فعلن اين تركيبات را به همين شكل بنويسيم. شخصن چندان اعتقادى به حذف اين تركيبات عربى ندارم و به قول بعضى اعتقاد ندارم كه بهتر است حتى المقدور تركيب «حتى المقدور» را به كار نبريم! تبصره: در ارائه‌ی پيشنهادهاى اصلاحى نبايد از وجود استثنا ترسيد، چرا كه زبان پوياست و به‌تبع آن خط نيز در هر سيستم اصلاحى بايد چهارچوبى انعطاف‌پذير بيابد. موارد استثنا اگر نافى اصل قضيه نباشد، منافاتى با ارائه و اعمال پيشنهادها نمى‌تواند داشته باشد.

۲- حذف تنوين
تنوين در عربى كاربردى دارد كه در فارسى ندارد و اساسن وقتى با حروف موجود مى‌توانيم صداى مورد نظر را بر روى كرسى خط بنويسيم، احتياجى به ورود علامت بيگانه نخواهيم داشت. محمدپروين گنابادى مى‌نويسد: «مرحوم صادق هدايت معتقد بود به‌فرض بخواهيم كلمه‌هاى تنوين‌دار را به كار بريم، براى اين‌كه به آن‌ها رنگ فارسى ببخشيم بايد آن‌ها را همچنان كه تلفظ مى‌شوند بنويسيم تا اين همه گرفتارى‌هاى املايى از ميان برود.» از طرفى در زبان فارسى همين صدا در كلمات بسيارى وجود دارد كه با اعمال اين پيشنهاد چندان از لحاظ آوايى و ديدارى آزاردهنده نيست (كافى‌ست به واژگانى نظير زن، جوشن، من و يا گردن توجه كنيد). در اين زمينه بررسى مبسوط جناب اديب سلطانى به نظرم كافى مى‌رسد كه در آن به مشابهت پسوندهاى جمع‌ساز و قيدساز در زبان فارسى اشاره مى‌كند و به همين دليل تمايل ايرانى‌ها را در به‌كارگيرى تنوين نشان مى‌دهد. چون آن تمايلى كه نه‌تنها در شكل‌هاى ناهنجارى براى واژه‌هاى فارسى نظير زباناً و ناچاراً استفاده شده كه حتا براى واژه‌اى عربى (یعنی اكثراً) نيز چون آن به‌كار رفته كه در زبان عربى سابقه نداشته است؛ بنابراين بهتر است كلماتى نظير واقعاً، حتماً، ابداً و اتفاقاً را به صورت واقعن، حتمن، ابدن و اتفاقن بنويسيم. مطمئن باشيد بعد از كوتاه‌زمانى خواننده نيز به اين شكل دوباره عادت مى‌كند و نبايد اعتياد را در برابر امور منطقى ملاك بگيريم. تبصره: هر دو مورد بالا در زمينه حروف‌چينى نيز مثمرثمر خواهد بود و طراحان واژه در امور رايانه را كمى تا قسمتى خوش خواهد آمد.

۳- حذف واو معدوله
واو معدوله، واوى است كه بلافاصله پس از «خ» مى‌آيد اما تلفظ نمى‌شود. نظير واو در كلمات خواهر و خويش. مسئله‌ی ما در اين پيشنهاد، حذف اين واو است. در حذف حرفى كه نوشته مى‌شود ولى خوانده نمى‌شود نبايد تعلل كرد خصوصن كه این حرف در تركيبات و يا حالت‌هاى خاص نيز به صدا نمى‌آيد. اما مخالفانِ اين امر به دو مشكلِ التباس (یعنی مشابهت با واژه‌هاى ديگر) و حفظ تلفظ قديم در بعضى لهجه‌ها اشاره مى‌كنند.

محمدپروين گنابادى مى‌نويسد: «كلماتى را كه داراى واو معدوله (واوى كه تلفظ نمى شود) است از قبيل خواب و خورد [در اين مورد به تبصره‌ی همين قسمت مراجعه كنيد] و خويش و تنخواه، بنا به اصل تطابق ملفوظ و مكتوب بنويسيم (خاب، خرد، خيش، تنخاه). ليكن به دو سبب باقى گذاردن واو در كتابت اولى است يكى اين كه اين واو نماينده‌ی تلفظى مخصوص است كه وقتى رايج و معمول بوده و شايد هنوز هم نزد برخى از طوايف فارسى زبان معمول باشد و اصل رعايت اصل مقتضى است كه آنها را با واو بنويسيم ديگر اينكه بيشتر اين كلمات به دو وجه با واو و بى‌واو آمده و هر وجه اختصاص به يك يا چند معنى خاص يافته و واو در آن كلمات علامت فارقه است، و نظر به اصل احتراز از التباس نوشتنش اولى و انسب مى‌نمايد.»

مشكل التباس به نظرم چندان مهم نيست، چرا كه هم اكنون نيز جناس تام (دو یا چند معنی داشتن یک واژه آ. ا.) در زبان فارسى وجود دارد و نه‌تنها مشكل‌ساز نيست كه حتا به شاعران و نويسندگان ما كمك هم كرده. بدون اين امر چگونه «نظامى» چنين بيت زيبايى مى‌ساخت؛ «ز ترى خواست اندامش چكيدن / ز بازى زلفش از دستش پريدن» كه هر چه اين بيت دارد از صدقه سرىِ دو معنا بودن تر و باز است. پس التباس كه به‌راحتى با توجه به معناى متن منتفى مى‌شود قابل اعتنا نيست.

اما مى‌ماند پيشينه‌ی اين صدا؛ آنچه در گذشته بوده كه گذشته و ديگر نيست. اما آنچه در لهجه‌هاى متفاوت مانده است ديگر شامل زبان نمى‌شود و اگر مى‌شود، پس چرا لهجه‌هاى ديگر در خط فارسى حضور ندارند؟ التفات به يك لهجه البته شدنى‌ست، اما تسرى‌پذير نيست. ما مى‌توانيم از واو معدوله در نشان دادن يك لهجه در جايى كه راه ديگری نمى‌يابيم استفاده كنيم اما به عنوان عنصرى مانا در خط، قابل اعتنا نيست. و به همين خاطر به عوض خواهر، خواستن، خواهش و خواندن بهتر آن است كه بنويسيم خاهر، خاستن، خاهش و خاندن.

تبصره: چنانكه ملاحظه مى‌كنيد در نقل نوشته‌ی جناب گنابادى در بين نمونه‌هاى داده شده كلمه «خورد» نيز ذكر شده است. گرچه اين واو با واو معدوله از لحاظ تاريخى يكسان است اما امروزه با جدايى گرفتن سرنوشت آوايى خود، نام ديگرى يافته و واو اشمام ضمه خوانده مى‌شود. اين واو بر خلاف واو معدوله كاملن از تلفظ نيفتاده است و در واقع يكى از آن چهار تلفظى را نشان مى‌دهد كه حرف واو در خط فارسى نمايندگى مى‌كند (اين چهار تلفظ را مى‌توانيد در چهار واژه‌ی ورم، مو، روشن و خود ببينيد). از طرفى اين واو كه نماينده ضمه ساده است در كلمات ديگرى نيز ديده مى‌شود كه آن محدوديتِ «بلافاصله بعد از حرف خ بودن» را از پيش پايش برمى‌دارد. واو در عدد دو همين وضعيت را دارد. ضمن آن‌كه براى اجتناب از تلفظ غلط واژه‌هاى بيگانه به طور روزافزونى از اين نوع واو استفاده شده است مانند : اورانيوم، اوزون، لوركا و . . . بنابراين حذف واو معدوله نمى‌تواند به حذف واو اشمام ضمه تسرى بيابد چون حوزه‌ی اين دو اصلاح از لحاظ رويكرد اصلاحى به خط فارسى، متفاوت و اصل مورد تكيه‌ی هريك نيز مختلف است. اگر حذف واو معدوله را با تكيه بر اصل مطابقت ملفوظ و مكتوب پيشنهاد كرده‌ام، حذف واو اشمام ضمه به اصل تناظر يك به يك صدا و حرف تكيه مى‌كند، یعنی اصلى كه براى يك خط ايده‌آل انديشيده شده و در آن براى هر حرف يك صدا و براى هر صدا فقط يك حرف در نظر گرفته مى‌شود.

در انتها مايلم به چند نكته اشاره كنم كه ممكن است تكرارى هم باشد.

اول اين‌كه تمام اين پيشنهادها قبلن توسط ديگران به كار گرفته شده و من اينك خاسته‌ام اصلاحى منطقى را دوباره در ويترين بگذارم بلكه ديگران نيز با من هم‌صدا بشوند.
دوم اين‌كه سنتى غلط وجود دارد در انگ زدن به هر كسى كه در راه اصلاح و يا تغيير خط پيشنهادهاى خود را ارائه مى‌دهد. در نتيجه ناگزيرم كه صراحتن اعلام كنم نه عرب‌ستيزم و نه غرب‌زده و اين هر دو را انگى مى‌دانم ناشى از جهل مركب. واقعيت اين است كه وقتى كسى عربى بياموزد لابد الف مقصوره و تنوين را نيز خاهد آموخت. از طرفى براى غرب‌زدگى راهى آسان‌تر و نزديك‌تر از اصلاح خط فارسى، آن هم مثلن حذف واو معدوله وجود دارد. مى‌دانم كه خط ميراث ماست و هر كس بنا بر استفاده‌اش رويكردى متفاوت نسبت به آن دارد. بعضى نسبت به اين پيشنهادها حساسيت فوق‌العاده‌اى از خود نشان مى‌دهند و اين اصلاحات را چون فحشى توهين‌آميز مى‌دانند. اما متأسفانه يا خوشبختانه نه دفاع آنان به پايدارى خط خاهد افزود و نه اين پيشنهادها چيزى از آن خاهد كاست. پس اصل مطلب خط است و ضرورت نگاهى منطقى بر آن.

سوم آن‌كه اعمال اين تغييرات به شكل فردى راه‌حل ما نيست و بايد همگى نسبت به اين اصلاحات حساس باشيم. نگاه منطقى به خط، برداشت‌ها و استدلال‌هاى خود را دارد و تا ابراز اين نظرها بايد در اعمال اين اصلاحات مردد بود.

آخرين نكته را با دوستانى در ميان مى‌گذارم كه در به كاربستن پيشنهادهايى كه در نهايت پس از مدتى بحث و بررسى به نظر مى‌رسد منطقى هستند، تعلل مى‌ورزند. بعضى بر اساس دلايل واهى و بعضى بر اساس سليقه شخصى (و بنا بر عادت خود) و بعضى نيز بدون اين هر دو ! متأسفانه مقاومت نافرجام در برابر امرى منطقى فقط روند تغييرات را كند مى‌كند. نتیجه‌ی اين مقاومت چه از سوى نهادهاى فرهنگى مستقل و وابسته باشد و چه از سوى اشخاص حقيقى و چه با استدلال‌هاى واهى و چه بر اساس سليقه‌های محترم افراد، اتلاف وقت و انرژى خاهد بود. چون آن‌چه پيشنهادى منطقى باشد، اعمال آن بهترين كارى است كه مى‌توان انجام داد و نبايد از شكل جديد و ناآشناى آن ترسيد.

منبع:‌ روزنامه‌ی شرق، سال اول، شماره‌ی 228

 


بشنوید:

فایل صوتی مرتبط با شیوه‌ی خط (سخنرانی شاهین کلانتری)

ببینید:

ویدیوی سخنرانی شاهین کلانتری درباره‌ی رسم‌الخط

نکته‌ی مهم: تفاوت زبان و خط را بدانیم. زبان مقدم بر خط است.

نکته‌یی درباره‌ی همخانی گفتار و نوشتار:

حتما و قطعا و مثلا

حتماً و قطعاً و مثلاً

حتمن و قطعن و مثلن

 

حتی-حتا

کبرا-کبری

 

خواهر-خاهر

خواهش-خاهش

چرا گاهاً و گاها و گاهن، همگی غلط هستند؟

درست: گاه-گاهی

غلط: ب-ن-ک

درست: به-نه-که

پیشنهاد خاندن: کتاب «اندر آداب نوشتار» از جعفر مدرس صادقی

به همسفران مدرسه نویسندگی بپیوندید:

پیشنهاد مطالعه:

4 تیر 1403

4 تیر 1403

25 اردیبهشت 1400

25 اردیبهشت 1400

22 پاسخ

  1. درود استاد، چه مقاله روشنگرانه‌ای
    از وقتی میرم مدرسه و اتفاقن املا هم دارم، دچار دوگانگی شدم. از طرفی خودم نون تنوین رو ن می‌نویسم، از طرفی تو کلاس باید مثل کتاب بنویسم گاهی هم تنوین رو نمی‌نویسم و بچه‌ها غلط میگیرن.
    بچه‌ها امتحان نهایی دارن و تصحیح‌کننده‌ها اشکال میگیرن.

    کاش بشه آموزش و پرورش اطلاعاتش رو در این زمینه به روز کنه و از این دوگانگی خلاص بشیم.

  2. استاد من با همین شیوه نوشتم و اعتراضی که بهم شد این بود که با این شیوه توی فهم متون کهن دچار مشکل می‌شیم.

  3. خوشحالم که با دقت به این شکل به کلمات با ریشه فارسی توجه میشه و درباره اش توضیح داده میشه . سپاسگزار هستم برای تلاش و اشتیاق شما و همه دوستداران مثل خودم . منم مدتی همینطور مینویسم . دست کم در نوشتار فارسی رو پاس بداریم .

  4. خب آخه ریشه‌ی خیلی از این کلمات عربیه و تنها تغییر تو نوشتار ظاهر‌ی‌شون، نمی‌تونه اون‌ها را فارسی ‌کنه. به این موضوع هم فکر کنید.

      1. من مدتی پیش با همین استدلال (ولی بدون داشتن پیشینه ی زبان شناسی) استفاده از ن به جای تنوین رو شروع کردم. امروز از خوندن اینکه این استدلال در سطح زبان شناس ها و حتا احمد شاملو وجود داره واقعن خوشحال شدم.

  5. کاش مساله استفاده از ی میانجی هم یکبار برای همیشه حل میشد.گفتن بذارید من هم عادت کردم و همه جا به کار بردم.بعد گفتن این برای دبستانی هاست و بعد از دبستان نباید استفاده بشه.حالا باز میگن باید به کار برده بشه.😐😫

  6. من بخاطر ترس از قضاوت، در برابر این نوع نوشتار مقاومت می کردم ولی به خودم قول دادم که تغییرش بدم.

  7. دورد استاد بزرگوارم. من هم چندی ست به تبعیت از علم شما از تنوین استفاده نکردم و برای من به عادتی زیبا تبدیل شده. احساس می کنم شکل متن حالت روان تری پیدا میکند. استاد برای من در متن شما کلماتی مثل “فارسی ی” یا “کمکی ی” هم جالب و نو بود!

    1. به نظر من هم این نوع نگارش بسیار صحیح است من چند وقتی بود شروع به این نوع نوشتاری بدون تنوین کرده بودم اما چندی پیش به خیالم افتاد که نکند من درآوردی باشد وبرای بنده که مثلن دانشجوی ارشد ادبیات هستم بر بیسوادی من انگشت گذاشته شود

      1. زنده باد نگار عزیز
        چه خوب که شما این نگاه خلاق و پیشرو رو دارید.
        بزودی مطالب دیگه‌ای رو هم در همین رابطه به صفحه اضافه می‌کنم.

  8. عرض سلام و ارادت☺️✋🏻
    چقدر این سایت به من انرژی و حس خوب میده.
    استاد عزیز من هم مدتیه که به پیروی از شما به جای تنوین از ن استفاده میکنم و حقیقتن تایپم خیلی راحت‌تر شده.
    سپاس از حضورتون

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *