شعر چیست

شعر چیست؟ 13 تعریف گوناگون

در ادامۀ سلسله مطالب دستۀ تعریف‌های تازه اینبار رفته‌ام سراغ شعر. یازده تعریف اول را از کتاب «شعر چیزیست شبیه گرگ» برگزیده‌ام و دوتایی آخری از کتاب سلوک شعر نقل شده است.

شعر به بیان ساده، زیباترین، برانگیزاننده‌ترین و گسترده‌ترین وجه واقعی بیان اشیاء است.

ماتیو آرنولد

شعر، بیان تخیلی و غالباً موزون احساسی زورمند است، طغیان خود بخود احساسی نیرومند است که در آرامش بیاد آمده باشد.

ویلیام وردزورث

شعر، حقیقت یکه است، بیان ندای روح است که سخن از آن سوی آرزو می‌گوید وَ نه از اینسوی امور آشکار، شعر حقیقی، روح شاعر است. هر شعر عالی به نوبه خود آزمونی یکتا است وَ نیازی نیست که یک شعر حتماً بلند باشد چرا که هر کلمه بنوبه خود به روزگاری شعری بوده است.

ار. و. امرسون

شعر، ثبت نابترینِ شادترین لحظاتِ پاکترین وُ شادترین جان‌هاست. یک شعر تصویر تمامی زندگانی‌ست که با تمام حقایق ابدیش به بیان درآمده باشد.

شلی

نثر، عبارتست از نشستن کلام در بهترین مقام، وَ شعر، عبارتست از نشستن بهترین کلام در بهترین مقام. 

کالریج

منظور ما از شعر، هنر بکار گرفتن واژه‌هاست بدان‌گونه که با خیال، فریبی بیافرینند، هنری که با واژه‌ها به همان کاری دست می‌زند که نقاش با رنگ.

توماس ماکائولی

شعر، موسیقیِ تراویده از روح است و بهتر اینکه این موسیقی از روحی بزرگ و پر احساس برخاسته باشد.

ماری دوولتر

وظیفه واژه‌ها در نثر اصولاً بیان کردن است، و در شعر نه تنها بیان کردن بلکه (و در بیشتر مواقع اصولاً) پیشنهاد کردن است.

آرتور سیمون

شعر؛ مجموعه‌‌ای‌ست از تعارف زندگی. زندگی‌ای که در افق‌ها رنگ می‌بازد تا شدت بیشتری برای بیان شدن بیابد. شعر بازوبستۀ شدن دری است و بخود واگذاشتن کسانی (شاعرانی) است تا آن‌چه را که در این لحظه بدقت دیده‌اند به تصویر در آورده‌اند.

کارل سندبرگ

شعر، کوشش دیوانه‌واری است برای تعریف بی‌تعریف.

آنتونی آنترمایر

شعر، هنر ممکن کردن ناممکن است در کلام. منصور اوجی

شعر، درافتادن مدام به اقتدار است. یعنی شعر با آن چیز یا چیزهایی درمی‌افتد که ازلی و ثابت می‌نمایند. شعر از آنجا آغاز می‌شود که انسان نمی‌خواهد یا نمی‌تواند شیوۀ زیست و مناسبات بیرون را بپذیرد؛ و شاعر به عنوان آفرینشگر شعر، زمانی موجودیت می‌یابد که با ساختِ جهانی دیگر، ورای آنچه که وجود دارد، افدام می‌کند. و این افدام به سامان نمی‌رسد، مگر اینکه با ساخت‌های بیرون و قراردادی درافتد. پس، ازآنجا که شعر، هنری است کلامی و نخستین و مهم‌ترین بنای آن، زبان است، نخست با اقتدار زبان در می‌افتد.

محمود فلکی (+)

شعر، هجوم سازمان‌یافته و آگاه به زبان روزمره است.

-رومن یاکوبسن

 

چند پیشنهاد برای مطالعۀ بیشتر: مدرسه نویسندگی | نقشه راه نویسندگی | تولید محتوا | کپی رایتینگ | معرفی کتاب | کلاس‌ها و دوره‌ها | دانلود رایگان کتاب نویسندگی آنلاین 
شاهین کلانتری در مدرسه نویسندگی | تلگرام | اینستاگرام | توییتر | ویرگول | لینکدین

15 پاسخ

  1. سیگار نمی‌کشم
    اما روزی چند پاکت از رویاهایم را دود میکنم
    گیتار نمی‌زنم
    اما
    با دقتی تمام
    موسیقی درون قابلمه را هم میزنم
    با عشق
    دختر مادرم هستم
    میترسم از تنهایی،  ازدلتنگی
    گیسوانم را به باد نمیسپارم
    میبافمشان به زیر چارقد شبرنگ
    سیگار نمیکشم
    دختر مادرم هستم
    و فصلش که می‌رسد خنده ها را ریسه میکنم
    به دیوار آشپزخانه می آویزم
    خشک که می‌شوند بیشتر می‌مانند
    شعرو قصه خورد میکنم تا فصلش تمام نشده ترشی بیندازم
    کمک کن روی سَرم هم نمک بریزم
    هر بار بیشتر
    برای چشم زخم هم خوبست
    من اما میخواهم جلوی گندیدنم را بگیرد
    دختر مادرم هستم
    رنگ پریدگی ام را زیر آرایش پنهان میکنم
    لبهای سفید و ترک خورده را
    از جای بوسه‌ی مرگ پاک میکنم
    با رژ لب صورتی مادرم.

    برایم بنویسید که نوشته ام شعر هست یا نه؟

    1. چتری است برای روز
      های بارانی ، شعرت گاهی اما زیر باران ماندم ، زیباست

  2. درود بر استاد بزرگوار
    جمله هایی که در باره شعر بود برایم خیلی جالب بود با جازه اتون کپی کردم . چون به این مقوله علاقه مندم ونظر بزرگان ادبیات برایم جالب بود شاید از تجمیع آنها بتوانم جستاری را جع به شعر بنویسم . اما هیچ توصیفی مثل شاعر عاشق درجنون نوشتن رضابراهنی نیست باورتون نشود ولی پنج بار آن را رونویسی کردم الان کلمه به کلمه اش راحفظم.

  3. در بین تیم مجموعه تعاریف، جای خالی تو تعریف از استاد شفیعی کدکنی خالی ست.
    «شعر گره خوردگی عاطفه و تخیل است که در زبانی آهنگین شکل گرفته است». این تعریف جامع ترین تعریف فنی شعر است.

    « شعر رستاخیز کلمات است»

    1. درود حسن عزیز
      میشد تعریف شمس قیس رو هم آورد. ولی اینجا هدف آوردن تعریف‌های فرامنطقی بود.
      راستی دومی برای شفیعی کدکنی نیست.
      اولی رو هم پیش از انقلاب اسماعیل خویی با یک کلمه اضافه (اندیشه، عاطفه و تخیل) گفته. که اگه یه روز حوصله داشتم باید ته و توی ماجرا رو درآوردم. ضمناً خویی و شفیعی کدکنی دوستان صمیمی و قدیمی هستن. باید دید اول کدوم دست به کار شده برای نوشتن این تعریف.

  4. سلام بر شاهین عزیز و دوس داشتنی
    در جایی نوشته بودی چیزی که ارزش یک بار خواندن را دارد
    ارزش چند بار خواندن را هم دارد

    پست هایی که می نویسی از این دست نوشته ها هستند
    ارزش چندین بار خواندن را
    و مشق نوشتن از رویشان را دارند

    من شعر نمی توانم حفظ کنم
    راستش هر بار که شعری را بخوانم خیلی از واژه هایش با واژه های جدیدی جایگزین می شوند
    به همین خاطر می ترسم شاعر هایشان از دست من عصبانی شوند
    یک بار که داشتم شعر یکی از شعرا را حفظ می کردم همین اتفاق افتاد
    چپ چپ نگاهم کرد و گفت
    اگر می خواهی اینطوری شعر مرا حفظ کنی
    من راضی نیستم
    اصلا می دانی چیست ، برو خودت تمرین شعر گفتن کن
    آنقدر واژه ها را تمرین کن
    که حس شعر گفتنت بیدار شود

    در آن لحظه ، از آن مکالمه خیالی چیزی سر درنیاوردم
    ولی گفتم بگذار تمرین کنم
    حالا شعر هم اگر نشد
    خوب نشود
    دیگر شعر کسی را به هم نمی ریزم که عصبانی شود
    اینطور شد که شروع کردم به تمرین کردن .
    دو تا از تمرین هایم را تقدیم شما می کنم

    ****————————–****—————————–****

    1 – در نگاهت هیاهوی بیتاب زندگی

    در نگاهت شکوه طلوع خورشید ،
    موج موج ،
    تا بیکرانگی ناب زندگی .

    در نگاهت
    فصل رویش عاطفه ها ،
    به زلالی ،
    عمیق ترین دوستت دارم ها ،

    در نگاهت غزل غزل زندگی ،
    به لطافت عشق ،
    نجوا می کند در گوش نسیم پاییزی ،

    در نگاهت هیاهوی بیتاب زندگی ،
    با سکوتی معصومانه ،
    فرا می خواند دلم را جشن برگ ریزان .

    در نگاهت ،
    زندگی ،
    سلام می کند به من .

    *********———————*************——————–**********

    2 – شادی معصومانه

    در نگاهت ،
    شادی کودکانه ای .

    در صدایت ،
    قهقه ای با طعم ناب زندگی .

    در کنارت ،
    آرامشی است ،
    به لطافت برگ های رنگ رنگ ،
    سر نهاده بر شانه های هم .

    مستی لایزالی است ،
    بی جرعه ای شراب ،
    سرچشمه اش دستان تو.

    در افق ،
    نشسته رنگ سرخ .

    در نگاهت ؛
    شادی معصومانه ای .

    نگاهت می کنم ،
    تا طلوع مهتاب .

    در دستانم ،
    دستان تو.

    ببخشید اگر خیلی شبیه شعر های راست راستکی نیست
    تمرین های نوپایی است در مسیر نوشتن

    1. پرویز عزیز
      یک دنیا ممنونم از مهرت
      چقدر خوب نوشتی.
      ادامه بده.
      اتفاقا من در تو خیلی استعداد شعر می‌بینم.

  5. در جستجوی روزانه برای کشف نوشته جدید شاهین عزیز به این پست رسیدم
    شاهین عزیز چقدر خوب است که به شعر هم می پردازی .
    به نظرم شعر برای نویسنده و داستان نویس بسیار آموزنده است.
    هم برای ایجاز نویسی و هم احساسی نویسی
    هم برای کشف و خود و هم کشف شخصیت های داستانی
    و رسیدن به توانایی زندگی در وجود های دیگر
    و کشف خود های دیگرش
    در وجود شخصیت های داستانی اش
    و پیدا کردن دیدگاه (زاویه دید) های متفاوت .
    دو قطعه از تمرین های شعر گونه نویسی
    اخیرم را برای اظهار نظر خدمتت تقدیم می کنم
    باشد که با راهنمایی های ارزشمندت رستگار شوم .آمین

    1 – در جستجوی نیمه گمشده ات

    – دشت ها ی پهناور خیال را
    می گردی
    به دنبال نیمه گم شده ات .

    – فرمان قله ها را گردن می نهی
    هیاهوی باد وحشی را
    تازیانه تند باد را می خری به جان .

    – به دنبال نیمه گمشده ات
    تا اعماق پنهان روح ات
    فرو می روی .

    – جهان هولناک تنهایی ات را می کاوی
    با ترس
    با دلهره
    با اضطراب

    – به دنبال نشانه ای
    پیامی
    سخنی

    – نشانه ای نیست
    در هجوم تاریکی
    گم می شوی تو هم

    **********—————–**********—————–***********

    2 – در جستجوی نیمه پنهان مانده ات

    – نیمه پنهان مانده ام
    به یکباره فوران عشقت ات
    می شکافد آسمان ابری دلم را
    و طلوع می کنی از شرقی ترین برکه آرام زندگی ام

    – نشانه هایت فرا می رسند
    فوج فوج
    و دستانت جاری می شوند
    در دستان منتظرم

    – نیمه پنهان مانده ام
    می دانم دور نیست
    لحظه شکوهمند آمدنت

    – هر روز به بهانه ای
    پشت پنجره های انتظار می مانم
    در سکوتی محو
    که عطر تو را نجوا می کند

    – و باز پناه می برم
    به خیال تو
    در گنگی ناپیدای پشت ابرها

    شاهین عزیز همه چیزهایی که در نوشتن داستان و شعر دارم تمرین می کنم
    به لطف تو و سایت ارزشمندت هستند .
    برای تو دعای پدر بزرگ ها و مادر بزرگ ها را می کنم.
    انشالا عاقبت به خیر بشی.

    1. سلام به پرویز جان
      چه خوب که به اهمیت شعر برای یک نویسنده پی بردی.
      تو عزیز دلمی پرویز جان. ممنونم از دعای زیبای تو. واقعاً برای ارزشمنده.

  6. شعر زيباساختن كلام در بهترين مقام است. شعر تمام احساس شاعر است كه طبيعت را به رقص وامى دارد. شايد منبع اصلى شعر الهام باشد ، الهام از طبيعت ، اما حقيقت اينست كه شاعر خوش ذوق و با احساس ، در كمال قدرت و زيبايى كلام آهنگ سخن را با خلق و آفرينش خود عطراگين مى كند. شعر هنرى وراى نوشتن نثر است. منبع هردو ايده است. اين ايده شعراست كه الهام مى شود اما آفرينش آن در دستهاى هنرمند شاعر است. شعر دل عاشق مى طلبد. اگر كسى حقيقتا عشق را دريابد حتما مى تواند خالق اشعار زيبايى گردد.

    1. سلام شاهین عزیزم من از مدرسان دوره استادی 4استاد بهرام پورم مدس مهارتهای ارتباطی رشد و توسعه فردی و سخنران انگیزشی هستم و تنها کسی بودم که با 400 نفر رفیق شدم…تورلیدر فرهنگی هم هستم و اما بیش از 20 سال شاعر و دکلمه گو هستم بیش از 30 کتاب پراکنده دارم برای چاپ ضمنا دانیال نظامی و بسیاری از کسانی که با شما در ارتباطت هستن از دوستان من هستند…..شاهین عزیز کارای خاصی برای چاپ دارم و اولین کسی هستم که سبک شعرهای موزه ای رو تووی ایران آورده برای مطرح کردنش در ایران چیکار کنم با بسیاری از اساتید هنر و خوب گشتم و دوست هستم باهاشون

      1. سلام محمدرضا جان
        خوشحالم که اینجا هستید.
        بهترین کار تولید منظم و بی‌وقفه محتوا در رسانه‌هایی‌ست که مخاطب شما توش فعال‌تره.
        راسش با توجه به اطلاعات کمی که دارم فعلاً در همین حد می‌تونم بگم. مگر اینکه از جزییات کار برام بیشتر بنویسید و بگید که نهایتاً هدفتون چیه.

        شاد و برقرار باشید. 🌸

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *