نیچه شروع نوشتن را به پریدن در استخر آب سرد تشبیه میکند.
تقریباً همینطور است، حتی گاهی سختتر.
واقعیت مهمی دربارۀ نوشتن وجود دارد که دانستن آن نیمی از مشکلات را از سر راه برمیدارد:
شروع نوشتن- یعنی نشاندن خود پای میز کار- دشوارترین بخش این فعالیت خلاقانه است. اگر این مانع را برداریم، بقیه کار راحتتر خواهد بود.
تشویق نوشتن سبب میشود انرژی زیادی پیش از شروع کار به باد برود، اگر این انرژی صرف نوشتن شود همه چیز راحتتر از حد تصور پیش میرود.
خب، حالا بپریم توی استخر!
6 پاسخ
آقای کلانتری عزیز، نوشته هاتون همیشه امیددهنده هستند. چقدر این جمله به من چسبید: “نیچه شروع نوشتن را به پریدن در استخر آب سرد تشبیه میکند.” شاید چون من هم از آب می ترسم و هم از آب سرد بدم می آید. ولی وقتی پریدی توی آب اونم آب سرد مگر چاره ای جز دست و پا زدن و گرم کردن خودت داری؟!
من می خواهم هر روز این مرز محدودم رو بشکنم و بپرم توی استخر آب سرد…
ممنون از شما
سلامت باشید خانم بختیاری نازنین
خوشحالم که اسمتون رو اینجا میبینم.
برای من هم این جمله خیلی الهامبخشه.
عالی بود. من متعهدم که هر روز بپرم. جالبیش اینه که هر بار قبل از پریدن کم تر از قبل دور استخر میچرخم. نه اینکه فکر کنید قبلا آدم ترسویی بودم، که خدا می داند که بودم، ترس از چیزی که می خواست روی کاغذ بیاید. اوایل فکر می کردم اندازه سه دهه حرف نگفته دارم. حالا فهمیدم اندازه مادرم، مادربزرگ و مادرش، پدربزرگ خواهرم و بچهای که هنوز به دنیا نیاوردم حرف دارم. الکی از بزرگی استخر می ترسیدم. الان نمی تونم بگم سر نترس دارم، اما شجاعم. یه چیزایی هم داره دستم میاد. مثلا اینکه می دونم مایو پوشیدن و چرب کردن خودم قبل از شنا مستقیما کمکی به خود شنا نمی کنه. فقط باید پرید. کسی چه می دونه. شاید یه روزی دو تا شکاف دو طرف گردنم باز شد تونستم حتی برم زیر آبو ببینم چه خبره. چقدر حرف دارم. من برم.
بله. اولش سخته ولی بعدش آدم گرم میشه.
شبیه پریدن تو استخر خالی میمونه! یا یه استخر اب سرد که توش پر تمساحه. :-$
تشویق یا تشویش؟