زایایی و زیبایی

امروز نسیم رفت. تنها خواهرم. کانادا. پی درس و کار و زندگی. همه گریستند. من نَگریستم. تنها ‌نِگریستم. چرا ناراحت نبودم؟ یک دلیل دارد: او در مسیر هدفش پیش می‌رود. برای آدم‌ هدفمند فقط می‌توانم شادی کنم. 

در علافی‌های قبل پرواز یک رمان را تمام کردم. بعد سر تا ته سالن انتظار را سی-چهل بار پیمودم. نه، هیچ غمگین نبودم. دوست داشتم زودتر از آنجا بیرون بزنم و کارهایم را جدی‌تر از همیشه ادامه بدهم. یک آن شور نوشتن همه‌ی وجودم را گرفت. دوست داشتم بنویسم و حسم را ثبت کنم. 

دیدم من می‌نویسم برای محافظت از زیبایی‌های زندگی‌ام. این بهترین انگیزه‌ام برای نوشتن است. ثبت هر زیبایی -بزرگ یا کوچک، مادی یا معنوی- گامی برای خلق دوباره‌ی زیبایی‌ست: نوشتار زیبازاد. 

در راه برگشت روی تابلوی مطبی خواندم: «نازایی و زیبایی». دیدم با اندک تغییری برای عنوان یادداشت امروز بدک نیست.

4 پاسخ

  1. این نوشته با تلنگری غیرمستقیم یادآور این شد که بهتر است هر کجا که می روم، کتابی نیز همراهم باشد. زمانی این عادت را در خودم پرورش داده بودم. وقتی یاد آن دوران افتادم، حسرت خوردم که چطور گذاشتم هیاهوی زندگی عادتی به این خوبی را ازم بستاند.

  2. امروزه راهکارهای بسیار راهگشا برای نازایی دیده شده ازجمله رحم اجاره‌ای وپس اندازکردن نطفه دربانک نوشتن راهم میتوان با راهکارهای متفاوت و ذخیره کردن کلمات و جملات جالب درجای مناسب پس انداز کرد تا در هنگام ضرورت شاهد زایش و
    تکثیر آن بود.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *