خواندنوشتن

خواندنوشتن

در وبینار اهل نوشتن دوستی گفت «من دایره‌ی لغاتم کمه. به نظرتون بهتر نیست یه مدت به‌جای نوشتن، بیشتر بخونم؟»

گفتم:

این تصور صحیحی نیست که خواندن و نوشتن را از هم جدا بدانیم. خواندن و نوشتن یکی‌اند. جدا پنداشتن اینها از هم به ناقص‌شدن هر دو می‌انجامد. این دوقلوهای افسانه‌یی فقط وقتی به‌ جایی می‌رسند که هرگز از هم جدا نشوند. اصلن بیایید خواندن و نوشتن را به یک کلمه تبدیل کنیم و حرف آخر خواندن و حرف اول نوشتن مشترک باشد تا پیوند ناگسستنی مطالعه و نویسندگی از یادمان نرود: «خواندنوشتن»

خواندن محرک نوشتن است و نوشتن محرک خواندن.

وقتی می‌خوانی مایه‌ و پایه‌ی نوشتن را فراهم می‌کنی،‌ زبان قلمروی نوشتن را میاموزی و بر پایه‌ی میراث گذشته بنای محکم‌تری می‌سازی.

وقتی می‌نویسی با شوق بیشتری می‌خوانی، آنچه می‌خوانی بهتر درک و هضم می‌کنی و به آموخته‌هایت سروسامان می‌دهی.

رضا قاسمی نوشته بود: «حداقل خاصیت نوشتن این است که خواننده‌ی خوب پرورش می‌دهد.»

22 پاسخ

  1. سلام بر شما
    چقدر دقیق گفتید
    موضوع و نوشته از درون من می‌آیند. مطالعه کردن به من نمی‌گوید چه بنویسم؛ بلکه این درون را قوی‌تر و غنی‌تر می کند تا خودش بیشتر و بهتر بنویسد.

  2. سلام استاد
    من خیلی وقته که مطالب شما رو دنبال می‌کنم و از شما خیلی چیز ها یاد گرفتم. فقط یه سوالی داشتم:
    من می دونم که نویسنده ها گاهی احساس می کنن استعداد ندارن،گاهی ایده کم میارن،گاهی نمی تونن منتقد درونشون رو خاموش کنن،و کلی مشکلات دیگه. امّا در کمال تعجب من هیچکدوم از این مشکلات رو ندارم! می دونم نویسندگی استعداد نیست بلکه یه مهارته، ایده هم نه تنها کم نمیارم،بلکه ایده هام انقدر زیاده که می ترسم عمرم نرسه همشو بنویسم، به منتقد درونمم گفتم نقد ها رو بزاره برای بازنویسی.
    ولی راستش من احساس می کنم چون درست نمی نویسم این مشکل ها رو ندارم.
    لطفاً من رو راهنمایی کنید.
    با تشکر🙏

  3. می خوانی و می خوانی و می خوانی،بدون آنکه برای خوانده هایت جایی در نظر گرفته باشی.مثل یک مصرف کننده،کسی که کلی لباس و وسیله خونه می خره بدون اینکه فکر کنه که می خواد اونا رو کجا جا بده.بعد از یک مدت هم نمی تونه این ها رو از هم تفکیک کنه و نمی دونه که اصلا تو خونه اش چی داره.درنتیجه اصلا نمی تونه از داشته هاش(به جاش)استفاده کنه.کسی هم که داره و به چندتا لباس بیش تر اکتفا نمی کنه،نمی تونه استایلی شخصی بسازه و از کشف خودش در لباس های جدید غافل میشه.می خونم و می خونم و می خونم و اصلا یادم میره که خودم کیم و چطور فکر می کنم.شرطی می شم و نمی دونم اصلا برای چی شروع به خوندن کردم و چیزهایی که خوندم چه ربطی بهم داره.نمی خونم و می نویسم و می نویسم و تعصب عجیبی روی باورهام پیدا می کنم و هی می نالم که چرا راهی نیست و چرا ماشین خلاقیتم راه نمیره؟نکنه خراب شده؟درحالی که فقط بنزین نداره.من با خواندن پر میشم و با نوشتن خالی.پر از چیزهای خوب و خالی از چیزهای بد.تا بتونم چیزی که در نهایت به دنیا عرضه می کنم فقط خوبی ها باشه.

  4. درود بر نازنین‌استاد عزیز
    یکی از اولین و بهترین نقل‌قول‌هایی که داخل سایت مدرسه نویسندگی یا سایت خودتون خوندم (دقیق‌اش یادم نیست)، جلمه‌ای بود با این مضمون:
    «برای اینکه بخوای یک کتاب بنویسی باید حداقل نصف یک کتابخونه رو خونده باشی»
    این قضیه خیلی با ذهن من بازی کرد. این نقل‌قول به خوبی می‌تونه ارتباط خواندن و نوشتن رو نشون بده.
    حالا من می‌خوام کمی این جریان رو بسط بدم.
    به قول شما: ” خواندن محرک نوشتن است و نوشتن محرک خواندن ”
    چیزی که باعث میشه این محرک‌ها ایجاد بشه، «محتوای خوب کتاب» برای خواندن و «محتوای خوب ذهنی» برای نوشتن است.
    پس باید دنبال محتوای خوب باشیم. نه؟
    حالا این محتوای خوب کجاست؟ می‌تونه داخل فیلم، تئاتر و یا بازی‌های ویدئویی باشه. این محتوای خوب (فارغ از مدل پلتفرم) میتونه یکی دیگه از اون محرک‌ها باشه.
    اجازه بدید از خودم مثال بزنم:
    – من علاقه‌ زیادی به ترانه‌سراهای نامی ایران دارم
    نتیجه = مقاله بهترین ترانه‌سرایان ایران رو نوشتم و به رتبه یک گوگل رسید.
    لینک مقاله https://www.plaza.ir/140004/318829/best-iranian-lyricists-songwriters/
    – من کتاب‌های مورد علاقه‌ام رو خیلی عمیق می‌خونم و لذت می‌برم
    نتیجه = میتونم در موردش ساعت‌ها بنویسم.
    – من بازی‌های موردعلاقه‌ام رو باهاش زندگی می‌کنم
    نتیجه = برای حل بسیاری از مشکلات زندگی‌ام از تئوری گیمیفیکیشن استفاده می‌کنم
    و …

    زیاد نوشتم. خواستم بگم که محتوای خوب خیلی تاثیرگذاره. چه برای خوندنو چه برای نوشتن. قبل از شروع نگارش و مطالعه به دنبال محتوا باشیم.
    به قول اون بنده خدا :
    ” محتوا پادشاه است “

    1. عالی هستی عالی جان
      مرسی که لینک مقاله‌ی خوبت رو برامون گذاشتی.

  5. سلام. واقعا همینه. البته به نظر من زندگی‌کردن هم خیلی توی بهترنوشتن موثره. پس میشه گفت خواندنوزیستنونوشتنوزیستنوخواندنوزیستنو… 🙂 اون سه نقطه یعنی تا ابد:)

  6. درود. هرروز وبلاگتونو چک می کردم و تعجب می کردم که چطور یک مرد جنگجو صحنه را ترک کرده . انشالله سلامت باشید.

    1. درود الهام عزیز
      صحنه رو ترک نکرده بودم:
      تقرین هر روز تو یوتیوب ویدیو منتشر می‌کردم.
      وبینار اهل نوشتن هر روز برگزار می‌شد.
      و قسمت‌های جدید رادیو نویسندگی هم میاد روی کانال.

  7. سلام سال نو با تاخیر مبارک
    این پست خیلی خوب بود چون منم همش منتظرم بهتر بشم و بنویسم ولی اون ته مه های مغزم میدونم که نوشته تو ویرایش بهتر میشه و تو خود نوشتن.
    و اینکه یک نویسنده بزرگواری فکر کنم اقای ناصر مقدم کوهی شاید اشتباه میکنم تو پیجشون ازنظر خودشون نوشته بودن که بیماری ادبیات داستانی ایرانی افتادن در دام توصیف جزئیات دیداری است که متاثر از نویسندگان روس هستند نظر شخصی شما چیه؟

    1. سلام
      این حرف خیلی کلیه. کدوم نویسندگان ایرانی؟ دولت‌ آبادی مثلن؟

    2. شخص خاصی رو ایشون نگفته بودن خب شما اگه با این نگاه که شاید منظورشون ایشون بوده تایید میکنید؟ اخه تو رمانهای نویسنده های جدیدتر الانم من اینو میبینم… همش توصیفات حوصله سر بر
      یه جمله فهمیدم نمیدونم از کجا بود که میگفتن برای نوشتن نگو، نشون بده و متاسفانه من رمان های عام پسند الان جز خانم حمزه لو فعلا کسی رو این مدلی ندیدم که مثلا عصبی بودن رو نشون دادن نه اینکه بگن… وضع خونه بوی بد رو نشون میدن نه اینکه بگن

  8. سلام استاد عزیز و بزرگوارم.
    خواندنوشتن، تعبیر جالبی بود.
    من در وبینار شما حضور داشتم و آن روز هم این خلاقیت شما را در نظرم تحسین کردم.
    به‌نظر من هم خواندن مثل روحی‌ست که در قلم دمیده می‌شود و نوشتن مثل کالبدی‌ست که به خوانش و اندیشه‌ی ما رنگ تعیُّن می‌بخشد.
    گویی خواندنِ بی‌نوشتن، روحی‌ست سرگردان و بی‌سایه و نوشتنِ بی‌خوانش، جسمی‌ست یخ‌بندان و بی‌مایه.

    امروز هم که فرمودید، نوشتن باعثِ خبرگی در طرح مسئله می‌شود را هم بسیار پسندیدم. این یکی از زیباترین دریچه‌هایی که می‌شد از آن به نوشتن نگاه کرد.
    من این موضوع را به‌شدت لمس کرده‌ام.
    نوشتن شاید نتواند تمام مساله را حل کند، اما همین‌ که کمک می‌کند مسائل برایمان شفاف‌تر شوند گویی نیمی از پاسخ مساله را دریافت کرده‌ایم.
    بقول خودتان خبرگی در خیرگی‌ست و به‌نظرم این خیرگی با نوشتن عجین است.

      1. زنده باشید استاد عزیز و بزرگوارم. البته استاد جسارتن اسم من “سمیرا” هست.😅 آخه چند باری بهم گفتید پریسا انقدر که خودمم دیگه دارم شک می‌کنم پریسام یا سمیرا🤔😂.

  9. وقتی مطالعه نکنیم، انگار موتور ماشین نویسندگی رو بدون سوخت رها کردیم؛ تا جایی می تونه راه بره.
    بالاخره متوقف می شه.
    فرهنگ مطالعه کردن مستمر بسیار اهمیت داره برای یک فردی که میخواد حرفه ای بنویسه.

  10. (خواندنوشتن) چه ترکیب خلاقانه‌ای.
    جدا دونستن خواندن و نوشتن مثل جدا دونستن لورل و هاردی از همدیگست.
    نمیشه جدا تصورشون کرد! لورل و هاردی هرکدوم بازیگرای خوبی بودن اما با کنار هم بودن شاهکارهای موندگار خلق کردن.
    باید لورل و هاردی هم بازی باشن، وگرنه نمیشه.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *