به بسامد بالای حرف «خ» در واژگان شعر زیر بنگریم:
خوابیدار
خوابیدار
در خاکریز خودسوز خود
خو کرده به خوشههای خشم
و خروش خروس خسته
خاکسپار خرافهای خیس و خوشخیم
خرسند از خطابهی خفاش
خمس خمس خاطرات را خرج خلوت خویش کردهام
تا خمپارهی خیال در خلال من بخلد
و من خونبهای خیال خویش را به خدنگی خُرد
خراج کنم
و در خلوت خُمخانهی خویش بخرامم
خراب.*
حرف دربارهی حرفهاست و تأثیر آنها در انتقال حس و خلق زیبایی. برخی حروف تیزاند و برخی نرم، برخی شورآفریند و برخی رخوتزا.
صدالبته نباید دنبال دستورالعملی باشیم که قاطعانه دربارهی کاربرد حسی حروف تجویز کرده باشد. کارکرد حروف را باید در بافتار خودویژهی هر متن بررسید. تکرار حرف «خ» در شعر بالا کاری میکند که شاید در شعر دیگری با مضمونی مشابه جواب ندهد.
حرف دربارهی حرفهاست و اینکه گاه به جای تمرکز روی کلِ وسیع یک مهارت بزرگ -در اینجا نوشتن- چه بهتر که ذرهبین بگیریم روی گوشهیی از آن و آن را بهتر و دقیقتر درک و اجرا کنیم. کلید کردن به حرفها بد گزینهیی نیست برای شروع:
قطعههای کوتاهی بنویسید و سپس ببینید میتوانید با افزایش بسامد برخی حرفها به نتیجهی بهتری برسید. به آثار دیگران هم از همین منظر بنگرید. برای مثال مدتی شعر شاملو را فقط از همین زاویه بخوانید.
*از دفتر شعر «گیومههای سرگردان»، علیرضا عامری، نشر رازگو، ص ۲۲