پنج+یک کتاب خواندنی از ویلیام شکسپیر تا ابراهیم گلستان | حرف کتاب 1

پنج+یک کتاب خواندنی از ویلیام شکسپیر تا ابراهیم گلستان | حرف کتاب 1

نسخۀ با کیفیت‌تر کلیپ در کانال مدرسه نویسندگی در یوتیوب
لینک دانلود ویدیو

کتاب کتاب کتاب؛ این عزیزِ همیشه دوست‌داشتنی.

کتاب این روزها شادی من است، محرک کنجکاوی من است، عامل پویایی و حرکت من است.

با کتاب بیدار می‌شوم، با کتاب به خواب می‌روم، از بام تا شام با کتاب‌ها و از کتاب‌ها حرف می‌زنم.

پس چرا برای شما بیشتر از کتاب‌ها حرف نزنم.

سری ویدیوهای «حرف کتاب» با این هدف هوا می‌شوند.

این‌بار از شش کتاب موردعلاقه‌ام گفته‌ام؛ کتا‌ب‌ها یکی از یکی ماه‌تر و خواندنی‌تر.

شما جدیداً چی خوانده‌اید و کیفور شده‌اید؟

 

چند پیشنهاد برای مطالعۀ بیشتر: مدرسه نویسندگی | نقشه راه نویسندگی | تولید محتوا | کپی رایتینگ | معرفی کتاب | کلاس‌ها و دوره‌ها | دانلود رایگان کتاب نویسندگی آنلاین 
شاهین کلانتری در مدرسه نویسندگی | تلگرام | اینستاگرام | توییتر | ویرگول | لینکدین

10 پاسخ

  1. سلام آقای کلانتری
    داشتم ویدیو رو نگاه میکردم و ناخودآگاه یاد این افتادم وقتی مغول ها به ایران حمله کردند و بسیاری از کتابخانه ها رو سوزندن چه خوب که شما نبودید و الا در مرگ خاموش هر کدام از آنها چه غصه ها که بر دلتون می نشست .
    آقای کلانتری من حسودی میکنم چقدر زیاد کتاب خوندید……..چند ماهه بر سر خودم و کتاب میزنم و نمی تونم یک فصل از کتاب در جستجوی زمان از دست رفته پروست رو بخونم …..استادی بهم گفتن تا این چند جلد کتاب رو نخونی نمیشه گفت اهل کتاب هستی و کتاب خوانی….کاش مثل شما بودم.

    1. درود بر عزیز دل
      نگران نباش.
      روزی دو سه صفحه هم بخونی عالیه.
      اون استاد هم حرف پرتی زدن. آخه این چه حکم مسخره و جفنگیه. خود اون حضرت هم یحتمل نخونده کتاب پروست رو.
      شما به این حرفا توجه نکن.
      از سر هوس کتاب بخون. چیزی که دوست داری بخون.
      کتاب «لذت خواندن در عصر حواسپرتی» احتمالا برات جالب باشه.

      1. ممنونم استاد راحتم کردید ، دارم کتاب مد و مه رو میخونم عالیه…..این کتابی هم که گفتید چشم در اولین فرصت میرم سراغش.

        1. به به چه عالی. مد و مه شاهکاره. چه کار خوبی کردی رفتی سراغش.

  2. ممنونم بسیار شاهین جان.
    اون فرهنگ داستان نویسان رو هر کسی که میخواد داستان بنویسه باید بارها و بارها بخونه تا ملکه ذهنش بشه و موقع روایت بهترین گزینه رو انتخاب کنه.

  3. درود شاهین جانم.
    چه دلنشین این باب دلگشا را گشودی عزیز.
    من هم از کتاب هایی که جدیدا خوانده ام می نویسم.
    1. رمان چاه بابِل نوشته رضا قاسمی. این کتاب، داستان یک هنرمند تبعیدی و زندگی معلق او را در پاریس با رجوع به گذشته ای که انگار هیچ وقت او را رها نمی کند، روایت می کند.
    2.سانسور یک داستان عاشقانه ی ایرانی به قلم شهریار مندنی پور.
    این کتاب را با زحمت و به شکل نسخه epub پیدا کردم و به زبان انگلیسی ترجمه شده و هنوز نسخه ی فارسی آن منتشر نشده است. با کمک دیکشنری و آشنایی دست و پا شکسته ام با زبان انگلیسی آنرا خواندم. و ارزشش را داشت، هر چند از چشیدن طعمِ شیرین و گس نثر فارسی مندنی پور محروم بودم. کتاب، داستانِ نوشتن یک ماجرای عاشقانه توسط نویسنده است که خودِ نویسنده با حضور مستقیم در کتاب و در نقش راوی، همراه با شخصیت هایش روایتی شیرین و تلخ از نوشتن، سانسور، عشق و تاریخ را در ایران امروز نمایش می دهد.
    3.گاوخونی نوشته جعفر مدرس صادقی.
    برای بار پنجم این رمان را خواندم. روایتی با زبانی سهل و ممتنع از راوی که در برزخی بین خواب و بیداری، داستان حضور زندگی و مرگ در جریان زاینده رودی که به باتلاق گاوخونی می ریزد را می نویسد. معرکه، معرکه، معرکه!
    4.شازده احتجاب از هوشنگ گلشیری.
    خواندن در چندمین بار، و هر بار کشف جدیدی از داستان. هوشنگ گلشیری رندیِ عجیبی در داستان نوشتن دارد، زبانِ داستانی را این قدر می تراشد و صیقل می دهد تا هزار زاویه برای دیدنِ کار او کشف کنی. همیشه چند قدم از خواننده جلوتر است. آخر رمان که می رسی با همان تصویر آشنایش، روی صندلی شازده احتجاب نشسته و با سیگاری روشن که لای انگشت‌های زمختِ زندگی دیده اش دود می کند، پوزخندت می زند و می گوید: نه نشد! برگرد و دوباره بخوان، درست تر بخوان، چیزهایی را یادت رفت ببینی و بخوانی!
    5.نمایش در ایران: یک پژوهش از بهرام بیضایی
    یک کارِ سِتُرگ از آدمی ذوب شده در ادبیات، نمایش و تاریخ. آدمی که با اولین جواب قانع نمی شود و این کتاب، پاسخ او در برابر یک علامت سوالِ بزرگ در تاریخ ایران است.
    6.سنگِ صبور نوشته صادق چوبک.
    چه قدر تاسف خوردم که پیش از این، رمان را کامل نخواندم. چند بار شروع کرده بودم و هر بار به دلیلی رهایش کردم. این بار یک نفس خواندم و نَفَسم را برید. این حجم از گوشه های نادیده و تاریک زندگی که هیچ کس دوست ندارد از آنها یاد کند. حکایتِ آدم های فراموش شده، نابود و زنده به گور در زندگی. و البته تکنیک های درخشانِ صادق چوبک در جابجایی راوی و ساختنِ زبانِ خاص هر شخصیت در داستان.
    ….
    اینها کتاب‌هایی بود که در دو، سه هفته ی اخیر خوانده ام و واقعا کیفور شدم از زندگی با آنها.

    1. توحید جان
      انقدر کیف کردم با کامنتت که نمیشه وصف کرد.
      1. رضا قاسمی بی‌نظیره و من خیلی خیلی دوست دارم کاراشو.
      2. گاوخونی شاهکار موردعلاقۀ منه، و هر بار توی کلاس‌هام چند صفحه ازش میخونم.
      3. چقدر خوب از شازده احتجاب گفتی.
      4. مشتاق خوندن کتاب مندنی پور عزیز شدم.
      5. سنگ صبور چوبک رو هم هنوز نخوندم که به توصیه تو میرم سراغش.
      برقرار باشی.
      بازم از خونده‌هات بنویس برام.

  4. با سلام خدمت استاد شاهین جان عزیز و کتاب دوست
    امیدوارم کتاب زندگیتان مملو از فصل های شاد باشد
    در چند روز گذشته با سایت مکتب خونه آشنا شدم
    در این سایت اساتید در حوزه های متفاوتی صحبت می کنند
    و در بخش های ادبیات و فلسفه مطالب خوبی مطرح می شود
    که به نظرم برای علاقمندان به نوشتن مفید باشد
    در بخش ادبیات صحبت های استاد شفیعی کدکنی را گذاشته اند
    و به نظرم اگر دوستان و علاقمندان به هنر فاخر و ارزشمند نوشتن
    آنها را گوش بدهند در نویسنده تر شدن شان اثر بگذارد.
    با اجازه شما لینک بخش رو اینجا قرار می دهم که اگر دوستان علاقه مند بودند استفاده ببرند .
    https://maktabkhooneh.org > بخش علوم انسانی > بخش ادبیات
    امیدوارم شاد ، استوار و برقرار باشین

    1. درود بر پرویز عزیز و نازنین
      آقا دلتنگت بودیم. چه خوشحال شدم کامنتت رو خوندم.
      مرسی بابت لینک خوبی که گذاشتی.

      1. سپاس استاد جان
        ممنون لطفتون هستم
        کاری را یادم دادین که دارد غرقم می کند
        معاشقه آرام و دلپذیر با کاغذ ها و قلم ها
        دوستانی که به برکت توصیه های شما
        با آنها مانوس و محشور شدم
        دوستانی که بی منت می شنوند
        و بی تکبر آموزشم می دهند .
        واقعا ممنون شما هستم .

        گاه تاب بیتابی های قلم را ندارم
        گاه وسوسه دل انگیز سپید کاغذ بی تابم می کند
        گاه در هیاهوی تند کلمات عنان از کف می رود
        گاه همچون گردبادی یا گردآبی تا عمیق ترین لایه های وجودم می روم
        سر بر می آورم ، سیلاب واژه ها قلبم را تطهیر کرده اند
        و در آنسوی دروازه های دلم سرزمین هایی را کشف کرده ام
        به فراخناکی روح
        به زلالی ارمغان ملکوت
        به فریبندگی بهشتی که وعده اش داده اند

        و همه را مدیون تو هستم بزرگوار

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *