چرا باید حدیث نفس بنویسیم؟

چرا باید حدیث نفس بنویسیم؟

گفتگو با خودم-3

پیش حرف: «گفت‌وگو با خودم» مجموعه پست‌هایی است که در آن‌ها با خودم دربارۀ موضوعات مرتبط با نوشتن، تولید محتوا و توسعۀ فردی صحبت می‌کنم. قسمت‌‌ها قبلی را اینجا بخوانید.

 

-نوشتن آدمیزاد را سر عقل می‌آورد.

+این‌همه نویسندۀ کم‌عقل، پس چرا همه سر عقل نمی‌آیند؟

-چون حدیث نفس نمی‌نویسند.

+حدیث نفس چیست؟

_به قول حسن کامشاد در کتاب «حدیث نفس»، نوشتن برای تسکین خویشتن است.

حدیث نفس، یعنی اینکه روی کاغذ با خودت و از خودت حرف بزنی؛ که به‌زعم من لذت‌بخش‌ترین نوع نوشتن است و ابزاری کاربردی برای فکر کردن و خودشناسی.

+یعنی کسی که در اولین ارتکابات نوشتاری خودش برای مخاطب می‌نویسید و فقط و فقط به نشر نوشته فکر می‌کند، ول‌معطل است؟

_من فکر می‌کنم چنین فردی لذت نوشتن را آن‌طور که باید درک نمی‌کند، به خاطر همین است که سالیانه میلیون‌ها نفر در سراسر جهان شروع به نوشتن می‌کند اما فقط تعداد اندکی از آن‌ها نویسنده می‌شوند.

به گمانم اولین مخاطبی که باید راضی کنی خودت‌ هستی، وقتی از خودت می‌نویسی و نوعی کارتارسیس و پاک‌سازی درونی را تجربه می‌کنی، آن‌وقت ممکن است بعد از میلیون‌ها کلمه حدیث نفس، به این نتیجه برسی که چیزهایی در چنته داری که می‌توانی با دیگران در میان بگذاری.

+بهترین راه نوشتن حدیث نفس چیست؟

-جذابیت ماجرا در همین است که نوشتن حدیث نفس آزادانه‌ترین نوع نوشتن است هیچ روش خاصی ندارد؛ فقط کافی است بنشینی و دستت را از روی کیبورد برنداری.

من بروم هزار کلمه حدیث نفس بنویسم.

یادت باشد: تداوم در نوشتن حدیث نفس، به آفرینش هنری منجر می‌شود.

 

بعد از خواندن این مطلب چه‌کار کنم؟

می‌توانید «آیا به یک مشوق نیاز دارید؟» را بخوانید.

عضویت در کانال مدرسه نویسندگی در تلگرام

17 پاسخ

  1. چقدر جالب و زیبا گفتین، من حدود 3-4 سالیست که برای خودم می نویسم، همه نوشته هام خطاب به خودمه، تمامی تجربیات کاری، زندگی و احساسی که در این چند سال اخیر، زندگی کرده ام رو نوشتم، یه وقتهایی میرم سراغشون و مرورشون می کنم با الانم. گاهی تشویق، گاهی سرزنش و …

    1. سلام لعیا جان
      چقدر خوب. زنده باد. به این روند ادامه بدید.

  2. ســــــــلام شاهین عزیز
    ازاین پست خوشمان آمد.
    چون خود من وقتی می نویسم فکر می کنم باید دیگران دوست داشته باشند. بهمین خاطر خیلی از واژه ها را عوض می کنم. واین به نوشتم لطمه می زنه.بعد که می خونم می بینم چقدرمتفاوت از فکر اولیه……
    خوشحالم پیدات کردم 😊😍

  3. سلام (:
    چند روز پیش، از خواهر کوچیکم خواستم تا نقاشی‌ای از «من»ی که در ذهنش هست، برام بکشه؛ خیلی کلی و نمادین. (کاری که بعضی وقت‌ها از دوستان و اطرافیانم می‌خوام تا برام انجام بدن، هرچند فکر کنن شوخی جالبیه.)
    آدمکی رو کشید که یک دستش دفتر و قلم بود، و دست دیگرش تبلت.
    گفت: من غیر از این دو حالت، چیزی از تو یادم نمیاد!
    (پ.ن: گاهی آنقدر می‌نویسم که فراموش می‌کنم به جای کاغذ، کف دستانم رو زیر ضربه‌های مهلک قلم گرفتم. و این عادت، از زمانی که نوشتن رو به خاطر دارم، برای من، داستان‌های مختلفی رو رقم زده.)
    و از اونجایی که رشته‌ام روان‌شناسی هست، هنوز درمانی براش پیدا نکردم. گفتم شاید شما چاره‌ای داشته باشید (:
    #جنون_نوشتن

    1. سلام
      چه انسان بی نظیری
      آدم‌هایی که مینویسن بخش هایی از دنیا رو حس میکنن که اونارو به کلی از دیگران متمایز میکنه.
      خوشحالم که تو هم جنون نوشتن داری.
      سایت یا کانال هم داری؟

      1. انجیر خیس‌خورده رو هم در کنار نوشتن تجربه کردم، قبل از اومدن به کانال شما… حقیقتاً موجود خوبیه! (:

        من کانال یا سایت ندارم. حقیقتش، هنوز دقیق نمی‌فهمم زدن یه سایت یا کانال به تنهایی چه خاصیتی داره.
        و قبل‌تر ایجاد نشریه و مجله کاغذی و کمیک در ایران از اهدافم بود.
        الان کمی عقب افتادم از این دست اهداف.

        1. یه مجله کاغذی اینترنتی بزنید!
          داشتن به رسانه باعث میشه که برای توسعه اون خلاق تر و فعال تر بشید.

  4. عااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااالی به توان دو میلیارد و سیصد و سیزده میلیون و چهار هزار بیست و هشت.
    من برم به 1000 کلمه ام برسم.

  5. گاهی هم اونقدر ذهن و شخصیت مشوشی نداری و حرف زیادی برای گفتن نیست!پس چطور از خودمون بنویسیم؟؟؟وقتی هیچ چیز جالبی وجود نداره وقتی یه زندگی در انزوا و بی حاشیه داری…چیزی هم برای نوشتن نمیمونه!!

    1. فاطمیا جان
      موضوع دقیقا همینه که مینویسی تا زندگیت شکل دیگه ای پیدا کنه.
      شاهرخ مسکوب میگه نوشتن، درمان درد بیهودگی است.
      پس قرار نیست که ما چیزهای «جالبی» بنویسیم.
      ما مینویسیم تا به انزوای خودمون معنای دیگه ای بدیم.

      1. احسنت به دوست گرامی و پر انرژی افشین .دقیقا همین الان شخصا که از نوشته های آقا افشین انرژی گرفته بودم و خودشون بی خبر بودن من رو برای یک لحظه از انزوا بیرون کشاند و شروع به نوشتن کردم که بر ایم سالها مرده بود ولی تونستم با کمک دوستی که هرگز نمی شناسم و ملاقاتش نکردم موفق شم پس گزینه خواستن با تلاش و پشتکار فراموشمان نشود.چون هدفی والا داریم. من واقعا در اوج ناامیدی و نابودی قرار گرفته بودم ولی الان در عرض چند دقیقه با افکاری بالا و با هدفی مشخص دست همت داده ام منتها فاقد احساس توانایی کاذب .
        پیروز باشید.

  6. آیا حدیث همان ناله دلی است که با هر نفسش نقش زندگی را بر صفحه خط خطی و مچاله شده امید جان می بخشد و یا دود سوختنهای آرزویست که در آتش یاس و ناامیدی در حال سوختن است. و در این تنگنا کوچه های پر پیچ وخم باورهای به ارث رسیده چگونه میتوان در میان این حجمه کلمات بهم ریخته و گمشده در پس کوچه های فراموشی راهی را یافت که هر جمله اش گلستانی شود با عطر های گل یاس تا هر نفسش حدیثی باشد از عشق (فهمیده)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *