دربارۀ پاسخ دادن به کامنت‌ها+یک مقالۀ آموزشی

پیش حرف:

طی یکی دو ماه گذشته، پاسخ به کامنت‌های وبلاگ عقب افتاد.

از اول صبح جواب دادن به کامنت‌های قبلی را شروع کرده‌ام. طی امروز و فردا همۀ چند صد کامنت باقی‌مانده را می‌خوانم.

اما اصل مطلب: نوشته‌ای که در ادامه می‌خوانید از محمد قائد است. این مقاله دربارۀ پاسخ به کامنت‌های اینترنتی نیست، اما بسیاری از بخش‌های آن به کار فعالان حوزۀ محتوای الکترونیکی هم می‌آید. ضمن آنکه نثر روشن و شفاف آن الگوی خوبی برای نوشتن محتوای آموزشی است.

نامه‌‏هاى خوانندگان: سهم مخاطب

ستون يا صفحهٔ نامه‌‏هاى خوانندگان را مى‌توان از بخش‌هاى جذّاب هر نشريه‌‏اى دانست. اگر در ساير ستون‌هاى نشريه، نويسندگان با خواننده و با دولت و جامعه صحبت مى‏‌كنند، در اين بخش خوانندگان با نويسندگان، با جامعه، با دولت، با خوانندگان ديگر ـــ- و گاه انگار حتى با خودشان ـــ- حرف مى‌‏زنند. بنابراين ستون نامه‏‌ها چه از نظر ساختار و چه در محتوا متفاوت با بقيه بخش‌هاى نشريه است.

خوانندگان معمولاً با انگيزه‌‏هايى گوناگون و گاه چندگانه براى مطبوعات نامه مى‏‌نويسند. يك تلقّى اين است كه مطبوعات را منابعى معتبر از اطلاعات و معلومات، و حتى اسرار، مى‏‌بينند و گرچه ممكن است تك‏تك روزنامه‏‌نگاران را افرادى معمولى اما ماهر در يك حرفه بدانند، گمان مى‏‌كنند يك نشريه، و كلاً مطبوعات، صاحب آگاهى‏‌هايى گسترده‌‏اند بسيار بالاتر از سطح معلومات افراد عادى درباره اوضاع جامعه و جهان؛ و بنابراين براى هر سؤالى جوابى در آستين دارند.

محتواى پاره‏اى نامه‏‌ها تشويق نشريه مورد علاقه به ادامه راه و روش كنونى است. تقدير از نويسندگان و گزارشگرانى كه توانسته‌‏اند زوايايى تازه از زندگى به روى خواننده باز كنند، تخيّل او را به كار اندازند و به معلوماتش بيفزايند در نامه‏‌هاى خوانندگان نشريات بيشترين سهم را دارد. كسى اگر به نشريه‌‏اى بى‏‌علاقه باشد آن را نمى‏‌خواند، تا چه رسد كه زحمتِ نامه‌‏نوشتن به آن را به خود بدهد. بنابراين مى‏‌توان تصور كرد سهم طرفداران يك نشريه در خروجى ِ صندوق پست آن همواره بسيار بيش از سهم مخالفان و منتقدان باشد.

در جامعۀ‌ ما اين تلقّىِ عمومى را مى‏‌توان در بسيارى نامه‌‏هاى خوانندگان ديد كه گويا نويسندگان نشريه در راهى پرخطر گام برمى‏‌دارند و به‌‏اندازه مهارتشان در نوشتن، براى مبارزه و چالشگرى هم شهامت دارند. بر اين قرار، چيزهايى چاپ نمى‌‏شود نه به اين سبب كه تاكنون نوشته نشده و گردانندگان نشريه داراى اطلاعات كافى در آن باره نبوده‌‏اند يا هنوز فرصت تحقيق نداشته‌‌اند، بلكه چون چاپ آن مطالب مفروض، به‏‌رغم شجاعت و مهارت گردانندگان نشريه، محال است.

انگيزهٔ سوم انتقاد است، انتقادهايى شديد كه گاه با خشم و خروش و همراه با اتهام‏‌هاى ريز و درشت عليه نويسندگان نشريه‏اى بيان مى‏‌شود كه، به‏‌نظر خواننده، به راه خطا رفته يا در انجام وظايف خود در بيان دردهاى مردم و اصلاح جامعه كوتاهى كرده است. پاره‌‏اى نامه‌‏ها شرح دردمندانهٔ مشكلات عادى اما بسيار خسته‌‏كننده و وقت‏گير زندگى روزانهٔ‌ شهروندان است كه، به ادعاى نويسنده نامه، نشريه به آنها نپرداخته، يا به اندازهٔ كافى نپرداخته است: نكاتى مانند اغلاط شناسنامه‏‌هاى جديد، سرگردانى در دواير دولتى، شهريهٔ‌ روزافزون مؤسسات آموزشى خصوصى و حتى ناكامى ادارهٔ هواشناسى در پيش‏بينى دقيق وضع هوا.

اين رشتهٔ دراز انتقاد از نابسامانى‏‌هاى اقتصادى، فساد اجتماعى و سياسى، مسائل سياست خارجى و نابرابرى در تنعّم و درآمد در طومارهاى مفصلى يك‏جا ديده مى‏‌شود كه گاه با شتاب و احتمالاً در حال خستگى و بى‏‌حوصلگى نوشته شده است. در بعضى از اين طومارها، كه بيشتر به مكالمهٔ شفاهى مى‌‏ماند، گاه پس از مثلاً شرح و تفصيل تعمير پرخرج اتومبيلى كاملاً نو كه كارخانهٔ سازنده از رعايت ضمانت آن سر باز زده است، نويسندهٔ نامه در چند سطر آخر با عجله تذكر مى‌‏دهد در ضمن بد نيست دولت اقدام به اعزام هيئت‌هايى براى اشاعهٔ زبان و ادب فارسى در كشورهاى آسياى ميانه كند.

انگيزه‌‏اى ديگر، تفنّن و ديدن اسم خويش در يك نشريه است. در نشرياتى كه بدون چاپ اصل نامه در صفحه‌اى خاص به آنها جواب مى‏‌دهند مى‏‌توان ديد كه انگيزهٔ بسيارى از نامه‌‏نويسان نفسِ مكاتبه است و مى‌‏توان حدس زد سؤالهايى بسيار دور از ذهن و پراكنده كه با پاسخگوى نشريه در ميان مى‏‌گذارند احتمالاً نه به نيّت يادگرفتن پاسخ آنها، بلكه صرفاً براى نامه‏‌نگارى با كسى يا جايى است. اين‌‏گونه مكاتبهٔ تفنّنى و تمرينى را بيشتر مى‌‏توان از سوى نوجوانان و در بخش پائين هِرمِ سنى ديد. مى‌‏توان انتظار داشت با بالا رفتن سن خوانندگان و محدود شدن دايرهٔ علايق آنان ميل به نامه‌‏نوشتن براى نشريات كاهش يابد.

واقعيت اين است كه در جنبه‏‌اى از روانشناسى ِ اجتماعىِ ما دو نكته با هم آميخته است. اول، كمبود دانشنامه و كتاب مرجع و دايرۀالمعارف در همهٔ زمينه‏ها، گرانى و كميابى چنين منابعى، و ناآشنايى با آن مقدارى كه وجود دارد.

دوم، چيزى كه مى‏‌توان آن را پرسش بى‌‏جا و بى‏‌ثمر تنها به نيّت مكالمه و شكستن سكوت ناميد. بدين قرار، بسيارى پرسش‌‏هاى بى‏‌مقدمه، ظاهراً بى‌‏انگيزه و احتمالاً بى‏‌نتيجه‏‌اى كه مردم در برخوردهاى روزانه مطرح مى‏‌كنند در نامه‌‏هاى خوانندگان هم بازتاب دارد: ممكن است لطفاً اين نامه را به دست فلان هنرمند يا نويسنده برسانيد؛ فلان وزير سابق كجا زندگى مى‏كند؛ كشور سويس چند هواپيماى جنگى دارد؛ فلان نمايشنامه در چه سالى در نيويورك يا لندن بر صحنه آمد؛ در ايران هر سال چند تراكتور ساخته مى‏‌شود؛ آيا كشورهاى مالى و بالى همسايه‏‌اند و آيا گينه پاپوا همان گينه نو است؛ از كجا مى‏‌توان كارت بازرگانى گرفت.

پاره‌‏اى از اين نكات را مى‌‏توان با نگاهى سريع به نقشهٔ جغرافيا يافت و بسيارى از آنها در كتاب‌هاى مرجع و جزوه‏‌هاى آمارى ثبت شده است. بعضى را هم به دلايل مربوط به حريم زندگى خصوصى اشخاص نبايد بدون اجازه آنها در جايى منتشر كرد. جواب برخى را هم نمى‌‏توان به آسانى يافت و اگر كسى دنبال اطلاعات فنّىِ خاصى است بايد بتواند بدون كمك‏‌گرفتن از اين نشريه و آن مجله راه خود را پيدا كند. در بسيارى نشريات، صفحهٔ نامه‏‌ها بيش از هر چيز تمرينى در نويسندگى است، چون هر خواننده‏‌اى با چاپ نامه‌‏اش در نشريه مورد علاقه خويش سهيم مى‌‏شود.

با اين همه، نامه‌‏هاى خوانندگانْ موضوع خودبه‏‌خود با ارزش و بسيار مهمى است كه نه تنها مايه تقويت روحيه و تشويق تحريريه نشريه است، بلكه بايد با دقت و صرف وقت بدان توجه شود و به شكلى در خور انعكاس يابد. در مطبوعات يوميهٔ ايران، از سالها پيش روشى بديل براى ارتباط خوانندگان باب شده كه عبارت است از درج مضمون و گاه عين پيامهاى تلفنى. به‏‌نظر مى‏‌رسد چنين شيوه‌‏اى در روزنامه‏‌ها جا افتاده باشد، اما در انتقال اين شيوه به ماهنامه‏‌ها نبايد شتاب كرد. شايد بهتر باشد روش سنجيده‌‏ترِ نامه‏‌نوشتن به مجله‏‌ها همچنان برقرار بماند، هر چند كه شمار كوچك‏ترى از خوانندگان را در بر گيرد. نشريات هفتگى و ماهنامه‏‌هاى تخصصى بهتر است به درج نامه اكتفا كنند (در ادامه مطلب به پست الكترونيك خواهيم پرداخت).

نامه‏‌هاى خوانندگان نمايانگر افكار عمومى جامعه يا ملت يا حتى مردم شهر شما نيست؛ نمايانگر سليقه يا خواست تنها بخش كوچكى از خوانندگانى است كه نشريه را مى‏‌خوانند. موضوع و محتواى هر نشريه براى اقليتى از خوانندگانِ بالقوه جالب است، يعنى براى اقليت كوچكى از باسوادها كه خود آنها فقط بخشى از جامعه‏‌اند.

در تعميم محتواى دو يا ده نامه به كل جامعه بايد محتاط بود و قواعد آمارى و نسبت‏‌ها و تمايل طبيعى نمونه‏‌ها را در نظر گرفت. آنچه تعميم آمارى را دشوارتر مى‏‌كند پديدهٔ چندگونه فكر كردن و اعتقادات ناهمخوان در بسيارى افراد است: به‌‏طور رسمى و در ساعات ادارى، به‏طور خصوصى در محيط خانوادگى، و به پيروى از كليشه‏‌هاى ادبى و جملات قصار بزرگان دين و ادبيات در نوشتار و در سند كتبى.

آنچه در يك يا چند نامه بيان مى‏‌شود نمايانگر كدام‏يك از اينهاست؟ محكم‌‏ترين نتيجه‌‏اى كه مى‏‌توان گرفت اين است: دربارهٔ مطلبى كه چاپ كرده‌‏ايد اين تعداد نامه رسيده، و نويسندگان اين تعداد نامه با شما موافقند و اين تعداد مخالف. صندوق پستى شما چيزى در حد نتيجهٔ همه‏‌پرسى در مسائل ملى نيست.

بسيارى از خوانندگانْ نكته‏اى ساده مربوط به مسائل محلى و شايد از نظر ديگران كم اهميت را بدون امضا، با امضاى مستعار يا با امضاى محفوظ به نشريه مورد علاقه‏‌شان پست مى‏‌كنند اما انتظار دارند نشريه چنين مواردى را با حروف درشت و به بارزترين شكل اعلام كند. اين توقع را نبايد ناديده گرفت، اما تقويت هم نبايد كرد. اعتراض به مقررات گمرك در مورد اشياى همراه مسافران، يا به محتواى كتاب‌هاى درسى، در شرايط متعارف، عواقب وخيمى براى فرد معترض در پى ندارد. اعلام آن در نشريه نه نيازمند شجاعت فوق‏العاده‌‏اى است و نه حتماً سبب مى‌‏شود وضع بيدرنگ به شكل مورد نظر فرد معترض بهبود يابد. اين احتمال هم وجود دارد كه وضع مورد بحث، هر چند غايت مطلوب نيست، بهترين برآيند ممكن از مقتضيات و موانع موجود باشد. براى سنجش اين درجه از عيب يا كمال بايد به تفصيل بحث كرد و ارائهٔ اين تحليل جزو وظايف روزنامه‏‌نگار است.

اساساً در عرف مطبوعات غربى، ستون نامه‏‌ها، به‏‌خصوص در مجله و ماهنامه، براى نقد و نظر درباره بحث‌هايى است كه خود آن نشريه به انتخاب و صلاحديد خود پيش كشيده و در زمينهٔ آنها مطلب چاپ كرده است. فهرست مصائب، مشكلات و گرفتاری‌های كوچك و بزرگ هر جامعه‏‌اى بسيار طولانى‏‌تر از آن است كه در نشريه‏‌اى كم حجم‏تر از كتاب راهنماى تلفن بگنجد. در جامعه‏‌اى مانند ايران، هم به سبب نارساي‌ى‏هاى ادارى و اجتماعى، و هم با الهام از رسالتى كه مطبوعات براى خود قائلند، نامه‏‌هاى خوانندگان گاه حاوى شكايات، انتقادات و تظلّماتى است كه، از نظر موضوع و زمينه، ارتباطى با روش اعلام شدهٔ نشريه ندارد. دشوار بتوان چنين خوانندگانى را قانع كرد كه نشريه نه از روى هراس از سانسور دربارهٔ موضوع‌هايى مطلب چاپ نمى‏كند، بلكه چون به آن موضوع‌ها علاقه ندارد، يا آنها را در اولويّت نمى‌‏بيند يا در آن زمينه‏‌ها داراى اطلاعات و صلاحيت نيست.

خوانندگانى تصور مى‏‌كنند مقدارى حقايق بديهى در جميع جهات وجود دارد و وظيفۀ مطبوعات انعكاس آن حقايق عام و مطلق است. با اين همه، روحيۀ پلِ ارتباطى محسوب شدن بين عامهٔ مردم و مقام‌ها، و انتظار توجه مقامها به ستونهاى مطبوعات براى بيشتر آشنا شدن با مسائل اجتماعى، به‏‌خودى‌‏خود و صرف‏نظر از اين توقعات گزاف، ارزش و اهميت دارد.

ظاهراً آمادگى نامه‌‏نوشتن براى مطبوعات با افزايش سن خواننده كاهش مى‌‏يابد و افراد مسن‌‏تر جز در زمينه‏‌هايى تخصصى، به‌‏ويژه در مواردى كه مستقيم يا غيرمستقيم از شخص، شغل، تخصص، گروه سياسى، حزب، اداره، دوستان و آشنايان يا خانواده آنها سخن رفته باشد، اقدام به نوشتن نامه نمى‏‌كنند. تجربه‏‌هاى مكرر و سوءاستفاده نشريه‏‌ها از نامهٔ فرد، چاپ‌كردن آن با عنوانى نامناسب، گذاشتن آن در كنار مطلبى جداگانه اما آشكارا پركنايه، كوتاه‌كردن نامه به‌‏طرزى مخلِّ معنى يا اضافه‌كردن پاسخى به دنبال آن كه فرد را در موقعيتى ناخوشايند قرار مى‌‏دهد، از عواملى است كه افراد با تجربه‏‌تر و صاحب‏‌نام را از نامه‏‌نوشتن به نشريات منصرف مى‏‌كند. اطمينان از حسن ‏نيت گردانندگان نشريه و مصونيّت خواننده در برابر چنين سوءاستفاده‏هايى معمولاً با ملاقات در دفتر نشريه حاصل مى‌‏شود.

بسيارى روزنامه‏‌هاى جهان سرمقاله‏ها را همراه با نامه‏‌هاى خوانندگان در يك صفحه چاپ مى‌‏كنند. چنين ترتيبى بدين معنى است كه نظر خواننده با نظر روزنامه همتراز است و هر دو در كنار يكديگر خوانده مى‏‌شوند. فلسفۀ وجودى سرمقاله و نيز بحث تفاوتهاى احتمالى ِ ابتدا و انتهاى هفته‏‌نامه‏‌ها و ماهنامه‏‌ها از حيطۀ اين يادداشت فراتر مى‏‌رود، اما نبايد پنداشت مقالات انتهاى نشريه كم‌‏اهميت‌‏تر از مطالب صفحات ابتداى آن است. شمارى از نشريات وزين جهان سابقاً مقاله‏‌ها را بر حسب حجم به چاپ مى‏‌رساندند و مطالب طولانى‌‏تر را پيش از مطالب كوتاه‌‏تر صفحه‌‏بندى مى‌‏كردند. امروزه درج نامه‏‌هاى خوانندگان در ابتداى نشريه رايج‌‏تر مى‏‌شود. در اين حالت، خواننده احساس مى‏‌كند نظر او به اندازۀ نظر نويسندگان نشريه اهميت دارد.

چند نكته دربارۀ ويراستارىِ نامه‏‌هاى خوانندگان‏
• نامه‏‌هاى خوانندگان را سانسور نكنيد و ناديده نگيريد. در ساده‌‏ترين سطح و گذشته از مباحث مربوط به رسالت اجتماعى و روشنفكرى، فردى كه نشريۀ شما را مى‏‌خرد يا مى‏‌خواند حق دارد دربارۀ آن به عنوان كالايى فرهنگى فكرى كه عرضه كرده‌‏ايد نظر بدهد. شما در چشم خواننده شخصيت دانا و مهمى هستيد. به همين نسبت براى او احترام و ارزش قائل شويد.

• خواننده‌‏اى را كه به نشريه شما نامه مى‌‏نويسد گروگان نگيريد. اگر تشخيص مى‏‌دهيد سهوى فاحش يا خطايى مضحك در متن نامه‌‏اى وجود دارد، در صورت امكان با نويسندۀ آن تماس بگيريد و نظرتان را در ميان بگذاريد، وگرنه از چاپ آن قسمت از نامه صرف‌‏نظر كنيد. خواننده‏‌اى را كه سطح اطلاعاتش آشكارا پائين‏‌تر از ميانگين خواننده‏‌هاست اسباب خندۀ ديگران نكنيد. چنين خواننده‌‏اى در واقع مى‏‌كوشد خود را ارتقا دهد.
اگر كسى از چاپ نامه‌‏اش منصرف شد و درخواست استرداد آن را كرد به خواست او احترام بگذاريد، مگر آنكه كار چاپ به مراحلى غيرقابل برگشت رسيده باشد. قربانى عدم حسن‏‌نيّت ممكن است ساكت بماند، اما همكاران شما رفتارتان را به ياد خواهند داشت و محتواى مقالات آتشين شما در زمينه عدالت و انصاف را با توجه به عملتان ارزيابى خواهند كرد. اعضاى هيئت تحريريه مسئوليت مشترك دارند. هر اعتراضى از سوى خواننده را به گردن آن عضو تحريريه كه تصادفاً غايب است نيندازيد.

• نامۀ‌ انتقادآميز به نشريۀ شما بدين معنى است كه خوانندۀ منتقد، يا معترض، به شما علاقه دارد يا دست‏كم شما و نشريه‏‌تان را جدّى مى‏‌گيرد، وگرنه با طول و تفصيل نامه نمى‌‏نوشت كه، مثلاً، چرا براى حلّ مسائل ملى و جهانى دست به اقدامى عاجل نمى‏‌زنيد. تندى يك يا چند نامه را دليل خصومت خواننده نگيريد. واكنش خواننده بهتر از سكوت او و نشانه توقع اوست؛ و توقع، علامت احترام و جدى‌‏گرفتن است.

• خصومت نسبت به نشريه كم پيش مى‌‏آيد، چون خوانندۀ بالقوۀ اگر چندين عيب اساسى در نشريۀ‌ شما ببيند آن را كنار مى‏‌گذارد. در مواردى كه نوعى خصومت در نامه‏‌اى احساس شود، بهتر است در پى تشخيص اين نكته بر آييد كه آيا خصومت مفروض واكنشى است فردى، يا بخشى از مبارزه‏اى است سازمان‏‌يافته عليه نشريۀ شما.
در حالت اول، احساس دلخورى بيشتر احتمال دارد به ناكامى خواننده در چاپ‌شدن مطلبش برگردد، يعنى حالتى كه فرد گمان مى‌‏كند نوشته او لايق چاپ‏‌شدن در نشريه شماست اما به سبب بى‌‏توجهى يا كج‏‌فهمى سردبير چاپ نشده؛ يا از موضعى به برخى موضوع‌‏ها برخورد كرده‌‏ايد كه براى آن خواننده قابل‏‌قبول نبوده است.
در حالت دوم، جا دادن به نامه‏‌هايى كه بخشى از مبارزه عليه نشريه شماست وظيفه‌‏اى اخلاقى نيست. به بيان ديگر، ناشر موظف نيست عليه خويش شهادت بدهد يا تبليغ كند، همچنان‏كه هيچ‏كس موظف به اقرار عليه خويش نيست. اما مى‌‏توان به جوانب و جهات موضوع توجه بيشتر نشان داد و ريشه‏‌هاى خصومت را شكافت و تحليل كرد.

• سلام و تعارف و تعريف و آرزوى خسته‌نبودنِ دست‏‌اندركاران شريف و زحمتكش و ساير عبارات كليشه‌‏اى خوانندگان را كنار بگذاريد، مگر در مواردى كه خواننده بر كيفيتى مشخص در نشريه شما انگشت مى‌‏گذارد كه به نظر ساير خوانندگان تعارف توخالى نخواهد رسيد.
بسيارى افراد علامات تعجب و نقل قول را براى تأكيد بر معنى كلمات و عبارات به كار مى‌‏برند و در اين كار افراط مى‏‌كنند (چندين علامت تعجب و بعد يكى دو علامت سؤال، به نشانهٔ اهميت فوق‌‏العاده موضوع و تشويق به نگاه رندانه در هنگام خواندن). با توجه به ضعف مدرسه و دانشگاه در تعليم نگارش غيركليشه‌‏اى، صفحهٔ نامه‏‌ها جاى مناسبى براى تذكر روش صحيح نگارش است. مى‌‏توان با اندكى ويراستارى ِ نامهٔ خواننده به او ياد داد از مقدمات طولانى و ادعاهاى كسالت‌‏آور در باب تاريخ و فلسفه و غيره بپرهيزد و اصل مطلب مورد نظر را روى كاغذ بياورد. تكيه‏‌كلام‌‏هايى از قبيل ”همه مى‌‏دانند“ يا ”بر همگان واضح و مبرهن است“ در واقع يعنى نوشتن اين نامه لزومى نداشت.

فرهنگ پست الكترونيك و اى‏مِيل وسيله مناسبى در جهت گرايش به ايجاز و اختصار فراهم كرده است. قالب تلگرافىِ اين گونه مراسلات كه معمولاً خالى از حشو و زوائد است رفته‏‌رفته در ترك اعتياد به حاشيه‌‏رفتن و كنار گذاشتنِ سلام و احوالپرسى‏‌هاى نالازم و بى‏‌جواب مؤثر خواهد افتاد.
علامات تعجب را از نامه‌‏ها حذف كنيد و نگذاريد اسم خاص در گيومه بماند مگر در مواردى كه خواندن اسمى، بدون جداكردن آن از كلمات قبل و بعد، دشوار باشد. گيومه فقط براى نقل عين يك عبارت (و نه فقط مضمون آن) از متنى ديگر، يا براى عنوان مقاله است (عنوان كتاب و نشريه و فيلم و قطعه موسيقى را، بنا به عرف جهانى، معمولاً با حروف ايتاليك، يا مورّب، چاپ مى‏‌كنند).
هنگام ويراستارى، مى‏‌توان نامه‏‌ها را با عنوان ”آقاى سردبير“ يا ”خانم سردبير“ يا بى‏‌هيچ عنوانى شروع كرد. افزودن تيتر ساده، كوتاه و مناسبى نامه را خواندنى‏‌تر مى‏‌كند.

• حمله به اشخاص و گله و افترا و اتهام نسبت به اين و آن را حذف كنيد. چاپ اتهام و افترا، حتى با نقطه‏‌چين گذاشتن به جاى نام اشخاص، غلط است. مجرمان و تبهكارانى در جامعه وجود دارند كه ــــ‌ از جمله، به سبب كمبود دلايلِ محكمه‏‌پسند ــــ‌ نمى‏توان آنها را به دادگاه كشاند (اين يكى از عيبهاى دموكراسى و حكومت قانون است). بنابراين در برابر خواننده نقش كلانتر محل را بازى نكنيد.
اصولاً نقطه‏‌چين گذاشتن در متنْ عملى است خطا و نويسنده عقلاً مجاز نيست در ميان جملات خويش چند نقطه بگذارد، مگر در موردى كه در نقل جملاتى از يك متن ميان آنها فاصله افتاده باشد (در اين حالت نيز بايد صادقانه اطمينان يافت كه متنِ منقول و متعلق به ديگران تحريف نشده است). در زبان انگليسى بسيار نادر پيش بيايد نويسنده‏اى روا ببيند به جاى ادامه بحثى بديهى كه به نظر او در مدارى بسته گير افتاده است چند نقطه بگذارد، يعنى خودتان مى‏توانيد بقيه را حدس بزنيد.
آوردن ”و…“ در فرهنگ ايرانى تبديل به كنايه‌‏اى شده است كه يعنى نويسنده چه بسيار اسرار در دل دارد، اما دريغ كه قلم و زبانش را بسته‌‏اند. اين تمهيد رندانه مانع رشد خلاقيّت در نويسندگى است. ويراستارى يعنى ارائۀ شكلى بهبوديافته از متن. بنابراين، تذكر ضمنى به خواننده كه در اين‏جا جمله‏‌اى بود بسيار هوشمندانه كه شجاعانه نوشته شد اما نمى‏‌گذارند آن را براى شما چاپ كنيم، ادعايى است بيهوده و بى‏‌مورد. خواننده قرار نيست براى مطلبى كه نمى‏‌داند چيست نويسنده را تحسين كند.
گذاشتن چند نقطه در پرانتز يا در كروشه […] خطاى مضاعف است زيرا كروشه زمانى به كار مى‌‏رود كه در نوشتۀ نقل شده از ديگرى كلمه يا عبارتى از بابت توضيح مى‌‏افزاييم (مثلاً در جملۀ ”من با مؤلف [آن مقاله‏] موافقم“، دو كلمۀ ”آن مقاله“ افزودۀ ويراستار يا كسى است كه آن را نقل مى‏‌كند). نويسنده در نوشتۀ خويش كروشه نمى‏‌گذارد زيرا مختار است هرچه ميل دارد به آن بيفزايد. چند نقطه در كروشه را روزنامه‏‌هاى ايران در سالهاى اخير به‏‌عنوان نوعى تمهيد در جدال‏‌هاى سياسى و قلمى باب كردند، به نشانۀ اينكه نشريه از نظر آزادىِ بيان در تنگناست. درهرحال، چه بهتر كه اين ابداع به فراموشى سپرده شود زيرا خلاف قراردادهاى آئين نگارش است.
به ياد داشته باشيم كه اول، ويراستار با هر آنچه به چاپ مى‏‌رساند ممكن است كاملاً موافق نباشد (جز در حالتى كه سراسر نشريه را شخصاً بنويسد)، اما قرار نيست مطلبى را كه به هر دليل با آن مخالف است به چاپ بدهد. دوم، كوتاه‌‏كردن مطالب لزوماً در حكم سانسور نيست وگرنه كسى را رابط ميان نامه‏‌رسان و حروفچين نمى‏‌كردند و هرآنچه از در مى‌رسيد به چاپخانه مى‌‏رفت. سردبير يعنى فردى كه براى كوتاه‏‌كردن مطالب ديگران حقوق مى‏‌گيرد و قادر است به نويسنده كمك كند منظور خويش را به شكل بهترى بنويسد. آنچه ويراستار نبايد مرتكب شود تحريف نوشتۀ ديگران يا افزودن چيزى برخلاف ميل و نظر نويسنده است.

• نشريه فقط مسئول مطلبي است كه منتشر كرده و مى‏‌تواند پاسخگوى توقعات خواننده براى چاپ مطالبى باشد كه در زمينۀ تخصص نشريه و علاقۀ نويسندگان آن است. كل امور جامعه و جهان در حيطۀ تخصص هيچ نشريه‏‌اى و مورد علاقۀ هيچ تحريريه‌‏اى نيست. احساس مسئوليت اخلاقى در برابر جامعه و جهان به جاى خود، اما توهّم مدّعى‏‌العموم بودن يا سازمان ملل بودن نشريه را در خواننده تقويت نكنيد، چون در عمل نمى‏‌توانيد پاسخگوى چنين انتظاراتى باشيد و ناكامى شما در برآوردن چنين توقعى سبب دلسردى خواننده خواهد شد. بيشترين كارى كه از يك نشريه برمى‌‏آيد رساندن برخى آگاهى‏‌ها و اطلاعات به خواننده است، نه حل تمام مشكلات شخصى و اجتماعى‏‌اش.

• برخى هفته‌‏نامه‏‌ها و ماهنامه‏‌هاى معتبر جهان همراه با نامه‏‌اى در انتقاد از مطلبى كه پيشتر چاپ كرده‌اند به نويسندۀ آن فرصت مى‏‌دهند از خود دفاع كند. بهتر است چنين توضيحى صرفاً تكرار آنچه نويسنده پيشتر بيان كرده است نباشد و به ارائه دلايلى جديد يا رفع سوءتفاهم بپردازد. بايد توجه داشت خواننده‌‏اى كه وارد بحثى تخصصى در نشريه سطح‌‏بالا مى‏‌شود بسيار احتمال دارد به اندازۀ نويسندۀ مقاله در موضوع وارد باشد. تلاش براى ساكت، شرمنده يا از ميان به‏‌در كردن فرد منتقد از ديدگاه ساير خوانندگان حمل بر اين خواهد شد كه ويراستار حق چندوچون براى خواننده قائل نيست، و اين ضربه‏‌اى است به اعتبار نشريه.

• جواب به همۀ نامه‌‏ها ضرورى نيست، چون نويسندگان نشريه به اندازۀ كافى فرصت و جا در اختيار دارند تا حرفشان را بزنند و خوب است كه اين فضاى محدود براى خوانندگان باقى بماند. همكاران تحريريه بهتر است از چاپ نامه‌‏هاى خودشان، حتى با اسم مستعار، در اين صفحه‏‌ها پرهيز كنند.

• اگر بخشى را به جواب پرسش‌هاى خوانندگان اختصاص مى‌‏دهيد، بهتر است پاسخها كوتاه باشد. از نصيحت يا سرزنش كردنِ خواننده بپرهيزيد. اگر مطلبى براى ابلاغ به جامعه داريد، اين را در مقاله يا سرمقاله‏‌تان بنويسيد، نه خطاب به يك نفر. حتى وقتى خواننده سؤالى مطرح مى‏‌كند كه در فايدۀ دانستن پاسخ آن ترديد داريد، يا اعتراضى ناموجه را با بيانى تند روى كاغذ مى‌‏آورد، رنجاندن و درشت صحبت‏‌كردن با خواننده منصفانه نيست چون معمولاً شما از او مجهّزتر و نيرومندتريد. نامهربانى با يك خواننده يعنى دهها خوانندهٔ ديگر را براى هميشه از خود رانده‏‌ايد. با او مهربان اما صريح و صادق باشيد.

فصلنامۀ رسانه، شمارۀ 61، بهار 84 (+)

7 پاسخ

  1. نام مقاله: خوش بینی و بدبینی، هر یک به میزان کافی
    در این مقاله به مزایای خوش بینی و بدبینی می پردازیم و یاد می گیریم از هر کدام در چه مواقعی استفاده کنیم تا به نتیجه مطلوب برسیم.
    لینک مطلب در سایت ویرگول:
    https://vrgl.ir/GlErp

  2. با سلام.
    به نظر من یکی از انگیزه های کامنت گذاری جلب مخاطب برای بازدید از وب سایت شخص است. وقتی کامنتی یک ماه و یا چند روز بعد تایید می شه شانس دیده ‌شدن از اون شخص گرفته میشه یعنی بازدید کننده سایت آخرین پست رو می بینه و اون کامنت به نوعی بایگانی میشه.

  3. درود بر شاهین عزیز، واقعا ممنونم بابت انتشار این مطلب، جدا از موضوع اصلی متن، نکته‌های نگارشی فوق العاده ای رو تذکر داده بود.

  4. سلام، لطفاً غلط های املایی این متن رو تصحیح کنید، من وقتی مطلبی رو می خونم که داخلش تعداد زیادی غلط املایی هست، این احساس بهم دست میده که خود نویسنده هم برای چیزی که نوشته ارزش قائل نیست، چرا من باید وقتم رو هدر بدم.

    1. حسام عزیزم
      کاش بی دقت کامنت نذارید.
      در این متن آقای قائد اصلاً غلط املایی وجود نداره.
      بین غلط املایی و تایپی تفاوت وجود داره دوست من.
      تو این متن نیم‌فاصله‌ها مشکل دارن.
      البته که تو بعضی سیستم‌ها درسته. من توی موبایلم درست می‌خونم، اما توی کامپیوترم درست نمی‌خونم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *