پیش حرف:
طی یکی دو ماه گذشته، پاسخ به کامنتهای وبلاگ عقب افتاد.
از اول صبح جواب دادن به کامنتهای قبلی را شروع کردهام. طی امروز و فردا همۀ چند صد کامنت باقیمانده را میخوانم.
اما اصل مطلب: نوشتهای که در ادامه میخوانید از محمد قائد است. این مقاله دربارۀ پاسخ به کامنتهای اینترنتی نیست، اما بسیاری از بخشهای آن به کار فعالان حوزۀ محتوای الکترونیکی هم میآید. ضمن آنکه نثر روشن و شفاف آن الگوی خوبی برای نوشتن محتوای آموزشی است.
نامههاى خوانندگان: سهم مخاطب
ستون يا صفحهٔ نامههاى خوانندگان را مىتوان از بخشهاى جذّاب هر نشريهاى دانست. اگر در ساير ستونهاى نشريه، نويسندگان با خواننده و با دولت و جامعه صحبت مىكنند، در اين بخش خوانندگان با نويسندگان، با جامعه، با دولت، با خوانندگان ديگر ـــ- و گاه انگار حتى با خودشان ـــ- حرف مىزنند. بنابراين ستون نامهها چه از نظر ساختار و چه در محتوا متفاوت با بقيه بخشهاى نشريه است.
خوانندگان معمولاً با انگيزههايى گوناگون و گاه چندگانه براى مطبوعات نامه مىنويسند. يك تلقّى اين است كه مطبوعات را منابعى معتبر از اطلاعات و معلومات، و حتى اسرار، مىبينند و گرچه ممكن است تكتك روزنامهنگاران را افرادى معمولى اما ماهر در يك حرفه بدانند، گمان مىكنند يك نشريه، و كلاً مطبوعات، صاحب آگاهىهايى گستردهاند بسيار بالاتر از سطح معلومات افراد عادى درباره اوضاع جامعه و جهان؛ و بنابراين براى هر سؤالى جوابى در آستين دارند.
محتواى پارهاى نامهها تشويق نشريه مورد علاقه به ادامه راه و روش كنونى است. تقدير از نويسندگان و گزارشگرانى كه توانستهاند زوايايى تازه از زندگى به روى خواننده باز كنند، تخيّل او را به كار اندازند و به معلوماتش بيفزايند در نامههاى خوانندگان نشريات بيشترين سهم را دارد. كسى اگر به نشريهاى بىعلاقه باشد آن را نمىخواند، تا چه رسد كه زحمتِ نامهنوشتن به آن را به خود بدهد. بنابراين مىتوان تصور كرد سهم طرفداران يك نشريه در خروجى ِ صندوق پست آن همواره بسيار بيش از سهم مخالفان و منتقدان باشد.
در جامعۀ ما اين تلقّىِ عمومى را مىتوان در بسيارى نامههاى خوانندگان ديد كه گويا نويسندگان نشريه در راهى پرخطر گام برمىدارند و بهاندازه مهارتشان در نوشتن، براى مبارزه و چالشگرى هم شهامت دارند. بر اين قرار، چيزهايى چاپ نمىشود نه به اين سبب كه تاكنون نوشته نشده و گردانندگان نشريه داراى اطلاعات كافى در آن باره نبودهاند يا هنوز فرصت تحقيق نداشتهاند، بلكه چون چاپ آن مطالب مفروض، بهرغم شجاعت و مهارت گردانندگان نشريه، محال است.
انگيزهٔ سوم انتقاد است، انتقادهايى شديد كه گاه با خشم و خروش و همراه با اتهامهاى ريز و درشت عليه نويسندگان نشريهاى بيان مىشود كه، بهنظر خواننده، به راه خطا رفته يا در انجام وظايف خود در بيان دردهاى مردم و اصلاح جامعه كوتاهى كرده است. پارهاى نامهها شرح دردمندانهٔ مشكلات عادى اما بسيار خستهكننده و وقتگير زندگى روزانهٔ شهروندان است كه، به ادعاى نويسنده نامه، نشريه به آنها نپرداخته، يا به اندازهٔ كافى نپرداخته است: نكاتى مانند اغلاط شناسنامههاى جديد، سرگردانى در دواير دولتى، شهريهٔ روزافزون مؤسسات آموزشى خصوصى و حتى ناكامى ادارهٔ هواشناسى در پيشبينى دقيق وضع هوا.
اين رشتهٔ دراز انتقاد از نابسامانىهاى اقتصادى، فساد اجتماعى و سياسى، مسائل سياست خارجى و نابرابرى در تنعّم و درآمد در طومارهاى مفصلى يكجا ديده مىشود كه گاه با شتاب و احتمالاً در حال خستگى و بىحوصلگى نوشته شده است. در بعضى از اين طومارها، كه بيشتر به مكالمهٔ شفاهى مىماند، گاه پس از مثلاً شرح و تفصيل تعمير پرخرج اتومبيلى كاملاً نو كه كارخانهٔ سازنده از رعايت ضمانت آن سر باز زده است، نويسندهٔ نامه در چند سطر آخر با عجله تذكر مىدهد در ضمن بد نيست دولت اقدام به اعزام هيئتهايى براى اشاعهٔ زبان و ادب فارسى در كشورهاى آسياى ميانه كند.
انگيزهاى ديگر، تفنّن و ديدن اسم خويش در يك نشريه است. در نشرياتى كه بدون چاپ اصل نامه در صفحهاى خاص به آنها جواب مىدهند مىتوان ديد كه انگيزهٔ بسيارى از نامهنويسان نفسِ مكاتبه است و مىتوان حدس زد سؤالهايى بسيار دور از ذهن و پراكنده كه با پاسخگوى نشريه در ميان مىگذارند احتمالاً نه به نيّت يادگرفتن پاسخ آنها، بلكه صرفاً براى نامهنگارى با كسى يا جايى است. اينگونه مكاتبهٔ تفنّنى و تمرينى را بيشتر مىتوان از سوى نوجوانان و در بخش پائين هِرمِ سنى ديد. مىتوان انتظار داشت با بالا رفتن سن خوانندگان و محدود شدن دايرهٔ علايق آنان ميل به نامهنوشتن براى نشريات كاهش يابد.
واقعيت اين است كه در جنبهاى از روانشناسى ِ اجتماعىِ ما دو نكته با هم آميخته است. اول، كمبود دانشنامه و كتاب مرجع و دايرۀالمعارف در همهٔ زمينهها، گرانى و كميابى چنين منابعى، و ناآشنايى با آن مقدارى كه وجود دارد.
دوم، چيزى كه مىتوان آن را پرسش بىجا و بىثمر تنها به نيّت مكالمه و شكستن سكوت ناميد. بدين قرار، بسيارى پرسشهاى بىمقدمه، ظاهراً بىانگيزه و احتمالاً بىنتيجهاى كه مردم در برخوردهاى روزانه مطرح مىكنند در نامههاى خوانندگان هم بازتاب دارد: ممكن است لطفاً اين نامه را به دست فلان هنرمند يا نويسنده برسانيد؛ فلان وزير سابق كجا زندگى مىكند؛ كشور سويس چند هواپيماى جنگى دارد؛ فلان نمايشنامه در چه سالى در نيويورك يا لندن بر صحنه آمد؛ در ايران هر سال چند تراكتور ساخته مىشود؛ آيا كشورهاى مالى و بالى همسايهاند و آيا گينه پاپوا همان گينه نو است؛ از كجا مىتوان كارت بازرگانى گرفت.
پارهاى از اين نكات را مىتوان با نگاهى سريع به نقشهٔ جغرافيا يافت و بسيارى از آنها در كتابهاى مرجع و جزوههاى آمارى ثبت شده است. بعضى را هم به دلايل مربوط به حريم زندگى خصوصى اشخاص نبايد بدون اجازه آنها در جايى منتشر كرد. جواب برخى را هم نمىتوان به آسانى يافت و اگر كسى دنبال اطلاعات فنّىِ خاصى است بايد بتواند بدون كمكگرفتن از اين نشريه و آن مجله راه خود را پيدا كند. در بسيارى نشريات، صفحهٔ نامهها بيش از هر چيز تمرينى در نويسندگى است، چون هر خوانندهاى با چاپ نامهاش در نشريه مورد علاقه خويش سهيم مىشود.
با اين همه، نامههاى خوانندگانْ موضوع خودبهخود با ارزش و بسيار مهمى است كه نه تنها مايه تقويت روحيه و تشويق تحريريه نشريه است، بلكه بايد با دقت و صرف وقت بدان توجه شود و به شكلى در خور انعكاس يابد. در مطبوعات يوميهٔ ايران، از سالها پيش روشى بديل براى ارتباط خوانندگان باب شده كه عبارت است از درج مضمون و گاه عين پيامهاى تلفنى. بهنظر مىرسد چنين شيوهاى در روزنامهها جا افتاده باشد، اما در انتقال اين شيوه به ماهنامهها نبايد شتاب كرد. شايد بهتر باشد روش سنجيدهترِ نامهنوشتن به مجلهها همچنان برقرار بماند، هر چند كه شمار كوچكترى از خوانندگان را در بر گيرد. نشريات هفتگى و ماهنامههاى تخصصى بهتر است به درج نامه اكتفا كنند (در ادامه مطلب به پست الكترونيك خواهيم پرداخت).
نامههاى خوانندگان نمايانگر افكار عمومى جامعه يا ملت يا حتى مردم شهر شما نيست؛ نمايانگر سليقه يا خواست تنها بخش كوچكى از خوانندگانى است كه نشريه را مىخوانند. موضوع و محتواى هر نشريه براى اقليتى از خوانندگانِ بالقوه جالب است، يعنى براى اقليت كوچكى از باسوادها كه خود آنها فقط بخشى از جامعهاند.
در تعميم محتواى دو يا ده نامه به كل جامعه بايد محتاط بود و قواعد آمارى و نسبتها و تمايل طبيعى نمونهها را در نظر گرفت. آنچه تعميم آمارى را دشوارتر مىكند پديدهٔ چندگونه فكر كردن و اعتقادات ناهمخوان در بسيارى افراد است: بهطور رسمى و در ساعات ادارى، بهطور خصوصى در محيط خانوادگى، و به پيروى از كليشههاى ادبى و جملات قصار بزرگان دين و ادبيات در نوشتار و در سند كتبى.
آنچه در يك يا چند نامه بيان مىشود نمايانگر كداميك از اينهاست؟ محكمترين نتيجهاى كه مىتوان گرفت اين است: دربارهٔ مطلبى كه چاپ كردهايد اين تعداد نامه رسيده، و نويسندگان اين تعداد نامه با شما موافقند و اين تعداد مخالف. صندوق پستى شما چيزى در حد نتيجهٔ همهپرسى در مسائل ملى نيست.
بسيارى از خوانندگانْ نكتهاى ساده مربوط به مسائل محلى و شايد از نظر ديگران كم اهميت را بدون امضا، با امضاى مستعار يا با امضاى محفوظ به نشريه مورد علاقهشان پست مىكنند اما انتظار دارند نشريه چنين مواردى را با حروف درشت و به بارزترين شكل اعلام كند. اين توقع را نبايد ناديده گرفت، اما تقويت هم نبايد كرد. اعتراض به مقررات گمرك در مورد اشياى همراه مسافران، يا به محتواى كتابهاى درسى، در شرايط متعارف، عواقب وخيمى براى فرد معترض در پى ندارد. اعلام آن در نشريه نه نيازمند شجاعت فوقالعادهاى است و نه حتماً سبب مىشود وضع بيدرنگ به شكل مورد نظر فرد معترض بهبود يابد. اين احتمال هم وجود دارد كه وضع مورد بحث، هر چند غايت مطلوب نيست، بهترين برآيند ممكن از مقتضيات و موانع موجود باشد. براى سنجش اين درجه از عيب يا كمال بايد به تفصيل بحث كرد و ارائهٔ اين تحليل جزو وظايف روزنامهنگار است.
اساساً در عرف مطبوعات غربى، ستون نامهها، بهخصوص در مجله و ماهنامه، براى نقد و نظر درباره بحثهايى است كه خود آن نشريه به انتخاب و صلاحديد خود پيش كشيده و در زمينهٔ آنها مطلب چاپ كرده است. فهرست مصائب، مشكلات و گرفتاریهای كوچك و بزرگ هر جامعهاى بسيار طولانىتر از آن است كه در نشريهاى كم حجمتر از كتاب راهنماى تلفن بگنجد. در جامعهاى مانند ايران، هم به سبب نارسايىهاى ادارى و اجتماعى، و هم با الهام از رسالتى كه مطبوعات براى خود قائلند، نامههاى خوانندگان گاه حاوى شكايات، انتقادات و تظلّماتى است كه، از نظر موضوع و زمينه، ارتباطى با روش اعلام شدهٔ نشريه ندارد. دشوار بتوان چنين خوانندگانى را قانع كرد كه نشريه نه از روى هراس از سانسور دربارهٔ موضوعهايى مطلب چاپ نمىكند، بلكه چون به آن موضوعها علاقه ندارد، يا آنها را در اولويّت نمىبيند يا در آن زمينهها داراى اطلاعات و صلاحيت نيست.
خوانندگانى تصور مىكنند مقدارى حقايق بديهى در جميع جهات وجود دارد و وظيفۀ مطبوعات انعكاس آن حقايق عام و مطلق است. با اين همه، روحيۀ پلِ ارتباطى محسوب شدن بين عامهٔ مردم و مقامها، و انتظار توجه مقامها به ستونهاى مطبوعات براى بيشتر آشنا شدن با مسائل اجتماعى، بهخودىخود و صرفنظر از اين توقعات گزاف، ارزش و اهميت دارد.
ظاهراً آمادگى نامهنوشتن براى مطبوعات با افزايش سن خواننده كاهش مىيابد و افراد مسنتر جز در زمينههايى تخصصى، بهويژه در مواردى كه مستقيم يا غيرمستقيم از شخص، شغل، تخصص، گروه سياسى، حزب، اداره، دوستان و آشنايان يا خانواده آنها سخن رفته باشد، اقدام به نوشتن نامه نمىكنند. تجربههاى مكرر و سوءاستفاده نشريهها از نامهٔ فرد، چاپكردن آن با عنوانى نامناسب، گذاشتن آن در كنار مطلبى جداگانه اما آشكارا پركنايه، كوتاهكردن نامه بهطرزى مخلِّ معنى يا اضافهكردن پاسخى به دنبال آن كه فرد را در موقعيتى ناخوشايند قرار مىدهد، از عواملى است كه افراد با تجربهتر و صاحبنام را از نامهنوشتن به نشريات منصرف مىكند. اطمينان از حسن نيت گردانندگان نشريه و مصونيّت خواننده در برابر چنين سوءاستفادههايى معمولاً با ملاقات در دفتر نشريه حاصل مىشود.
بسيارى روزنامههاى جهان سرمقالهها را همراه با نامههاى خوانندگان در يك صفحه چاپ مىكنند. چنين ترتيبى بدين معنى است كه نظر خواننده با نظر روزنامه همتراز است و هر دو در كنار يكديگر خوانده مىشوند. فلسفۀ وجودى سرمقاله و نيز بحث تفاوتهاى احتمالى ِ ابتدا و انتهاى هفتهنامهها و ماهنامهها از حيطۀ اين يادداشت فراتر مىرود، اما نبايد پنداشت مقالات انتهاى نشريه كماهميتتر از مطالب صفحات ابتداى آن است. شمارى از نشريات وزين جهان سابقاً مقالهها را بر حسب حجم به چاپ مىرساندند و مطالب طولانىتر را پيش از مطالب كوتاهتر صفحهبندى مىكردند. امروزه درج نامههاى خوانندگان در ابتداى نشريه رايجتر مىشود. در اين حالت، خواننده احساس مىكند نظر او به اندازۀ نظر نويسندگان نشريه اهميت دارد.
چند نكته دربارۀ ويراستارىِ نامههاى خوانندگان
• نامههاى خوانندگان را سانسور نكنيد و ناديده نگيريد. در سادهترين سطح و گذشته از مباحث مربوط به رسالت اجتماعى و روشنفكرى، فردى كه نشريۀ شما را مىخرد يا مىخواند حق دارد دربارۀ آن به عنوان كالايى فرهنگى فكرى كه عرضه كردهايد نظر بدهد. شما در چشم خواننده شخصيت دانا و مهمى هستيد. به همين نسبت براى او احترام و ارزش قائل شويد.
• خوانندهاى را كه به نشريه شما نامه مىنويسد گروگان نگيريد. اگر تشخيص مىدهيد سهوى فاحش يا خطايى مضحك در متن نامهاى وجود دارد، در صورت امكان با نويسندۀ آن تماس بگيريد و نظرتان را در ميان بگذاريد، وگرنه از چاپ آن قسمت از نامه صرفنظر كنيد. خوانندهاى را كه سطح اطلاعاتش آشكارا پائينتر از ميانگين خوانندههاست اسباب خندۀ ديگران نكنيد. چنين خوانندهاى در واقع مىكوشد خود را ارتقا دهد.
اگر كسى از چاپ نامهاش منصرف شد و درخواست استرداد آن را كرد به خواست او احترام بگذاريد، مگر آنكه كار چاپ به مراحلى غيرقابل برگشت رسيده باشد. قربانى عدم حسننيّت ممكن است ساكت بماند، اما همكاران شما رفتارتان را به ياد خواهند داشت و محتواى مقالات آتشين شما در زمينه عدالت و انصاف را با توجه به عملتان ارزيابى خواهند كرد. اعضاى هيئت تحريريه مسئوليت مشترك دارند. هر اعتراضى از سوى خواننده را به گردن آن عضو تحريريه كه تصادفاً غايب است نيندازيد.
• نامۀ انتقادآميز به نشريۀ شما بدين معنى است كه خوانندۀ منتقد، يا معترض، به شما علاقه دارد يا دستكم شما و نشريهتان را جدّى مىگيرد، وگرنه با طول و تفصيل نامه نمىنوشت كه، مثلاً، چرا براى حلّ مسائل ملى و جهانى دست به اقدامى عاجل نمىزنيد. تندى يك يا چند نامه را دليل خصومت خواننده نگيريد. واكنش خواننده بهتر از سكوت او و نشانه توقع اوست؛ و توقع، علامت احترام و جدىگرفتن است.
• خصومت نسبت به نشريه كم پيش مىآيد، چون خوانندۀ بالقوۀ اگر چندين عيب اساسى در نشريۀ شما ببيند آن را كنار مىگذارد. در مواردى كه نوعى خصومت در نامهاى احساس شود، بهتر است در پى تشخيص اين نكته بر آييد كه آيا خصومت مفروض واكنشى است فردى، يا بخشى از مبارزهاى است سازمانيافته عليه نشريۀ شما.
در حالت اول، احساس دلخورى بيشتر احتمال دارد به ناكامى خواننده در چاپشدن مطلبش برگردد، يعنى حالتى كه فرد گمان مىكند نوشته او لايق چاپشدن در نشريه شماست اما به سبب بىتوجهى يا كجفهمى سردبير چاپ نشده؛ يا از موضعى به برخى موضوعها برخورد كردهايد كه براى آن خواننده قابلقبول نبوده است.
در حالت دوم، جا دادن به نامههايى كه بخشى از مبارزه عليه نشريه شماست وظيفهاى اخلاقى نيست. به بيان ديگر، ناشر موظف نيست عليه خويش شهادت بدهد يا تبليغ كند، همچنانكه هيچكس موظف به اقرار عليه خويش نيست. اما مىتوان به جوانب و جهات موضوع توجه بيشتر نشان داد و ريشههاى خصومت را شكافت و تحليل كرد.
• سلام و تعارف و تعريف و آرزوى خستهنبودنِ دستاندركاران شريف و زحمتكش و ساير عبارات كليشهاى خوانندگان را كنار بگذاريد، مگر در مواردى كه خواننده بر كيفيتى مشخص در نشريه شما انگشت مىگذارد كه به نظر ساير خوانندگان تعارف توخالى نخواهد رسيد.
بسيارى افراد علامات تعجب و نقل قول را براى تأكيد بر معنى كلمات و عبارات به كار مىبرند و در اين كار افراط مىكنند (چندين علامت تعجب و بعد يكى دو علامت سؤال، به نشانهٔ اهميت فوقالعاده موضوع و تشويق به نگاه رندانه در هنگام خواندن). با توجه به ضعف مدرسه و دانشگاه در تعليم نگارش غيركليشهاى، صفحهٔ نامهها جاى مناسبى براى تذكر روش صحيح نگارش است. مىتوان با اندكى ويراستارى ِ نامهٔ خواننده به او ياد داد از مقدمات طولانى و ادعاهاى كسالتآور در باب تاريخ و فلسفه و غيره بپرهيزد و اصل مطلب مورد نظر را روى كاغذ بياورد. تكيهكلامهايى از قبيل ”همه مىدانند“ يا ”بر همگان واضح و مبرهن است“ در واقع يعنى نوشتن اين نامه لزومى نداشت.
فرهنگ پست الكترونيك و اىمِيل وسيله مناسبى در جهت گرايش به ايجاز و اختصار فراهم كرده است. قالب تلگرافىِ اين گونه مراسلات كه معمولاً خالى از حشو و زوائد است رفتهرفته در ترك اعتياد به حاشيهرفتن و كنار گذاشتنِ سلام و احوالپرسىهاى نالازم و بىجواب مؤثر خواهد افتاد.
علامات تعجب را از نامهها حذف كنيد و نگذاريد اسم خاص در گيومه بماند مگر در مواردى كه خواندن اسمى، بدون جداكردن آن از كلمات قبل و بعد، دشوار باشد. گيومه فقط براى نقل عين يك عبارت (و نه فقط مضمون آن) از متنى ديگر، يا براى عنوان مقاله است (عنوان كتاب و نشريه و فيلم و قطعه موسيقى را، بنا به عرف جهانى، معمولاً با حروف ايتاليك، يا مورّب، چاپ مىكنند).
هنگام ويراستارى، مىتوان نامهها را با عنوان ”آقاى سردبير“ يا ”خانم سردبير“ يا بىهيچ عنوانى شروع كرد. افزودن تيتر ساده، كوتاه و مناسبى نامه را خواندنىتر مىكند.
• حمله به اشخاص و گله و افترا و اتهام نسبت به اين و آن را حذف كنيد. چاپ اتهام و افترا، حتى با نقطهچين گذاشتن به جاى نام اشخاص، غلط است. مجرمان و تبهكارانى در جامعه وجود دارند كه ــــ از جمله، به سبب كمبود دلايلِ محكمهپسند ــــ نمىتوان آنها را به دادگاه كشاند (اين يكى از عيبهاى دموكراسى و حكومت قانون است). بنابراين در برابر خواننده نقش كلانتر محل را بازى نكنيد.
اصولاً نقطهچين گذاشتن در متنْ عملى است خطا و نويسنده عقلاً مجاز نيست در ميان جملات خويش چند نقطه بگذارد، مگر در موردى كه در نقل جملاتى از يك متن ميان آنها فاصله افتاده باشد (در اين حالت نيز بايد صادقانه اطمينان يافت كه متنِ منقول و متعلق به ديگران تحريف نشده است). در زبان انگليسى بسيار نادر پيش بيايد نويسندهاى روا ببيند به جاى ادامه بحثى بديهى كه به نظر او در مدارى بسته گير افتاده است چند نقطه بگذارد، يعنى خودتان مىتوانيد بقيه را حدس بزنيد.
آوردن ”و…“ در فرهنگ ايرانى تبديل به كنايهاى شده است كه يعنى نويسنده چه بسيار اسرار در دل دارد، اما دريغ كه قلم و زبانش را بستهاند. اين تمهيد رندانه مانع رشد خلاقيّت در نويسندگى است. ويراستارى يعنى ارائۀ شكلى بهبوديافته از متن. بنابراين، تذكر ضمنى به خواننده كه در اينجا جملهاى بود بسيار هوشمندانه كه شجاعانه نوشته شد اما نمىگذارند آن را براى شما چاپ كنيم، ادعايى است بيهوده و بىمورد. خواننده قرار نيست براى مطلبى كه نمىداند چيست نويسنده را تحسين كند.
گذاشتن چند نقطه در پرانتز يا در كروشه […] خطاى مضاعف است زيرا كروشه زمانى به كار مىرود كه در نوشتۀ نقل شده از ديگرى كلمه يا عبارتى از بابت توضيح مىافزاييم (مثلاً در جملۀ ”من با مؤلف [آن مقاله] موافقم“، دو كلمۀ ”آن مقاله“ افزودۀ ويراستار يا كسى است كه آن را نقل مىكند). نويسنده در نوشتۀ خويش كروشه نمىگذارد زيرا مختار است هرچه ميل دارد به آن بيفزايد. چند نقطه در كروشه را روزنامههاى ايران در سالهاى اخير بهعنوان نوعى تمهيد در جدالهاى سياسى و قلمى باب كردند، به نشانۀ اينكه نشريه از نظر آزادىِ بيان در تنگناست. درهرحال، چه بهتر كه اين ابداع به فراموشى سپرده شود زيرا خلاف قراردادهاى آئين نگارش است.
به ياد داشته باشيم كه اول، ويراستار با هر آنچه به چاپ مىرساند ممكن است كاملاً موافق نباشد (جز در حالتى كه سراسر نشريه را شخصاً بنويسد)، اما قرار نيست مطلبى را كه به هر دليل با آن مخالف است به چاپ بدهد. دوم، كوتاهكردن مطالب لزوماً در حكم سانسور نيست وگرنه كسى را رابط ميان نامهرسان و حروفچين نمىكردند و هرآنچه از در مىرسيد به چاپخانه مىرفت. سردبير يعنى فردى كه براى كوتاهكردن مطالب ديگران حقوق مىگيرد و قادر است به نويسنده كمك كند منظور خويش را به شكل بهترى بنويسد. آنچه ويراستار نبايد مرتكب شود تحريف نوشتۀ ديگران يا افزودن چيزى برخلاف ميل و نظر نويسنده است.
• نشريه فقط مسئول مطلبي است كه منتشر كرده و مىتواند پاسخگوى توقعات خواننده براى چاپ مطالبى باشد كه در زمينۀ تخصص نشريه و علاقۀ نويسندگان آن است. كل امور جامعه و جهان در حيطۀ تخصص هيچ نشريهاى و مورد علاقۀ هيچ تحريريهاى نيست. احساس مسئوليت اخلاقى در برابر جامعه و جهان به جاى خود، اما توهّم مدّعىالعموم بودن يا سازمان ملل بودن نشريه را در خواننده تقويت نكنيد، چون در عمل نمىتوانيد پاسخگوى چنين انتظاراتى باشيد و ناكامى شما در برآوردن چنين توقعى سبب دلسردى خواننده خواهد شد. بيشترين كارى كه از يك نشريه برمىآيد رساندن برخى آگاهىها و اطلاعات به خواننده است، نه حل تمام مشكلات شخصى و اجتماعىاش.
• برخى هفتهنامهها و ماهنامههاى معتبر جهان همراه با نامهاى در انتقاد از مطلبى كه پيشتر چاپ كردهاند به نويسندۀ آن فرصت مىدهند از خود دفاع كند. بهتر است چنين توضيحى صرفاً تكرار آنچه نويسنده پيشتر بيان كرده است نباشد و به ارائه دلايلى جديد يا رفع سوءتفاهم بپردازد. بايد توجه داشت خوانندهاى كه وارد بحثى تخصصى در نشريه سطحبالا مىشود بسيار احتمال دارد به اندازۀ نويسندۀ مقاله در موضوع وارد باشد. تلاش براى ساكت، شرمنده يا از ميان بهدر كردن فرد منتقد از ديدگاه ساير خوانندگان حمل بر اين خواهد شد كه ويراستار حق چندوچون براى خواننده قائل نيست، و اين ضربهاى است به اعتبار نشريه.
• جواب به همۀ نامهها ضرورى نيست، چون نويسندگان نشريه به اندازۀ كافى فرصت و جا در اختيار دارند تا حرفشان را بزنند و خوب است كه اين فضاى محدود براى خوانندگان باقى بماند. همكاران تحريريه بهتر است از چاپ نامههاى خودشان، حتى با اسم مستعار، در اين صفحهها پرهيز كنند.
• اگر بخشى را به جواب پرسشهاى خوانندگان اختصاص مىدهيد، بهتر است پاسخها كوتاه باشد. از نصيحت يا سرزنش كردنِ خواننده بپرهيزيد. اگر مطلبى براى ابلاغ به جامعه داريد، اين را در مقاله يا سرمقالهتان بنويسيد، نه خطاب به يك نفر. حتى وقتى خواننده سؤالى مطرح مىكند كه در فايدۀ دانستن پاسخ آن ترديد داريد، يا اعتراضى ناموجه را با بيانى تند روى كاغذ مىآورد، رنجاندن و درشت صحبتكردن با خواننده منصفانه نيست چون معمولاً شما از او مجهّزتر و نيرومندتريد. نامهربانى با يك خواننده يعنى دهها خوانندهٔ ديگر را براى هميشه از خود راندهايد. با او مهربان اما صريح و صادق باشيد.
فصلنامۀ رسانه، شمارۀ 61، بهار 84 (+)
7 پاسخ
این متن، حرفهای تازه زیادی داشت و از خوندنش چیزهای جدیدی یادگرفتم.
نام مقاله: خوش بینی و بدبینی، هر یک به میزان کافی
در این مقاله به مزایای خوش بینی و بدبینی می پردازیم و یاد می گیریم از هر کدام در چه مواقعی استفاده کنیم تا به نتیجه مطلوب برسیم.
لینک مطلب در سایت ویرگول:
https://vrgl.ir/GlErp
با سلام.
به نظر من یکی از انگیزه های کامنت گذاری جلب مخاطب برای بازدید از وب سایت شخص است. وقتی کامنتی یک ماه و یا چند روز بعد تایید می شه شانس دیده شدن از اون شخص گرفته میشه یعنی بازدید کننده سایت آخرین پست رو می بینه و اون کامنت به نوعی بایگانی میشه.
درود بر شاهین عزیز، واقعا ممنونم بابت انتشار این مطلب، جدا از موضوع اصلی متن، نکتههای نگارشی فوق العاده ای رو تذکر داده بود.
زنده باد رسول نازنین و ارجمند
سلام، لطفاً غلط های املایی این متن رو تصحیح کنید، من وقتی مطلبی رو می خونم که داخلش تعداد زیادی غلط املایی هست، این احساس بهم دست میده که خود نویسنده هم برای چیزی که نوشته ارزش قائل نیست، چرا من باید وقتم رو هدر بدم.
حسام عزیزم
کاش بی دقت کامنت نذارید.
در این متن آقای قائد اصلاً غلط املایی وجود نداره.
بین غلط املایی و تایپی تفاوت وجود داره دوست من.
تو این متن نیمفاصلهها مشکل دارن.
البته که تو بعضی سیستمها درسته. من توی موبایلم درست میخونم، اما توی کامپیوترم درست نمیخونم.