سالها پیش با دوستی وسط بلوار کشاورز قدیم میزدیم که بحث کشید به «کلمه» و گفت: «هر کلمه جملهییست فشرده.» جوری به وجد آمدم که نگوونپرس. انگار همین حرف ساده کلیدی بود که میتوانست نثرم را موجزتر کند. پسازآن، هنگام مطالعه حواسم به این نکته هم بود که ببینم چطور یک کلمه، جور عبارت یا جملهیی را میکشد. برای مثال امروز در نوشتهیی خواندم: «…برخی از انجامیافتههای ما بود.» به به، «انجامیافتهها»، پس دیگر نمینویسم «برخی از کارهایی بود که ما انجام دادیم.».
مثالی دیگر:
در پیشنویس یادداشتی نوشتم: «…برای غلبه بر احساساتی که از توان آدم میکاهند…» و از کار فارغ شدم و شروع کردم به تورق کتابها و چشمم خورد به «توانکاه». و سریع رفتم جملهام را اینگونه تصحیح کردم: «…برای غلبه بر احساسات توانکاه…».
هنگام بازنویسی از خود بپرسید آیا میتوانید هر عبارت یا جمله را در کلمهیی خلاصه کنید.
نباید توانایی زبان ترکیبساز فارسی را دستکم گرفت.
2 پاسخ
با خوندن این مطلب یاد کلمه ای افتادم که چند روز پیش در مقاله ای از خودِ شما خوندم.
نوشته بودید : بسیار نویس 🙂
با آرزویِ بسیارنویس شدن و بودن و ماندنمان که عاقبتبهخیری در بسیارنویسی است؟🙂