نوشتن جملات کوتاه (آفوریسم) وسوسهکننده است. تصور میکنی راحتتر از نوشتن در سایر قالبهای نوشتاری است اما همین که دست به قلم میشوی میبینی توی بد هچلی افتادهای. ممکن است چند وقتی بتوانی از کیسه بخوری (یعنی چکیدهای از تمام افکار و آموختههایت را بنویسی) اما اگر هوس ادامه دادن داشته باشی باید چالش بزرگی را بپذیری.
وبلاگ زیر جایی است که جملات کوتاهم را در آن منتشر میکنم (گاهی اوقات نوشتن همین جملات خامدستانه حسابی وقتگیر میشود. انگار واضح و خلاصه حرفزدن از هر کار دیگری دشوارتر است):
10 دیدگاه. دیدگاه جدید بگذارید
من کاملاً این حرف شما رو درک میکنم. برای خودم چالشی ۱۰۰ روزه راه انداختم و مقرر شدم که هر روز، یکی از تجربیات، دیدهها یا افکارم رو در قالب یک جمله منتشر کنم. کار سختیه میدونید چرا؟
چون که جمله فشردهی یه خاطره، اتفاق یا داستانِ تلخ تجربه شده است.
تکتک کلمات مفاهیمی رو با خودشون همراه دارن و باید به تکتک کلمات توجه کرد.
گاهی مترادف یک کلمه میتونه مفهوم جمله رو تغییر بده.
آدم با جملهورزیه که دقت کردن و رشد شخصیتی رو تجربه میکنه.
جملهورزی باعث میشه که آدم با توجه بیشتری به اطرافش نگاه کنه.
با جملهورزیه که بازنویسی رو یاد میگیریم.
من برای هر جملهای که منتشر میکنم، یه عالمه وقت میذارم. پشتصحنهی جملهورزی، یه دنیا آزار و اذیت درونی رو همراه داره: باید خودمو با دلایل منطقی قانع کنم که چرا این کلمه رو استفاده کردم؟
چرا باید جمله رو تغییر بدم؟
چرا ترکیبی که نوشتم حشو حساب میشه؟
چرا فعلی که بهکار بردم، فعلیه که منفیه و نمیتونم برای جملهای مثبت بهکار ببرمش؟
جملهورزی یه تمرین خوب برای نوشتنه. چون تنها نوشتن یه جمله نیست، بلکه ناچاریم در بازنویسی اون رو به چندین شکل مختلف بنویسیم و تمامی حالات اون جمله با کلمات و افعال مختلف رو آزمایش کنیم.
من خوشحالم از اینکه این چالش رو شروع کردم. و واقعاً تو همین چند روز اولیه احساس میکنم که دارم بزرگ میشم و دوباره خودشناسی رو تجربه میکنم.
دربارهی جملهورزی خیلی بیشتر از اینها میتونم حرف بزنم اما برای این کامنت کافیه.
سلام سارا جان
این کامنت تو فوقالعاده عالی بود.
من کیف میکنم از اینکه میبینم تو انقدر عمیق اهمیت این کار رو متوجه شدی.
بهت تبریک میگم به خاطر این همت و جدیت.
به نظر بنده هم نوشتن یک جمله کوتاه پر معنی به اندازه ساختن یک فیلم 60 ثانیه ای دشوار است.
درسته. باهات موافقم مجتبی جان.
وای دقیقا همینطوره
کوتاه و پرمایه نوشتن اونم در حد یک جمله واقعا کار دشواریه.
و من «توی هچل افتادن» رو موقع تمرین کاریکلماتور نویسی به معنای واقعی لمس میکنم.
سپاس استاد عزیز
[…] جملات کوتاه من […]
واقعا نوشتن جملات کوتاه و پر مغز سخت تر از نوشتن متن های بلنده
من خیلی سخت می تونم جمله یا متن کوتاه که خوب باشه بنویسم و همش حس می کنم تکراریه!
درود زهرا جان
با تمریم بیشتر اوضاع بهتر میشه.
بله اتفاقاً کوتاه نویسی سخت تره چون باید مفهوم رو بدون بسط و تشریح برسونی. آدم باید کلی جمله رو بالا و پایین کنه تا مطمئن بشه که مبهم نیست. و واقعا کار سختیه ادامه دادن این کار.
درسته زهرا جان.
راستی چه وبلاگ قشنگی دارید.