شماره‌ی تماس مسئول دفتر: 09388101739
ایمیل: info@madresenevisandegi.com
Facebook
Twitter
Instagram
RSS
لوگوی شاهین کلانتری
  • وبلاگ
  • درباره‌ی من
  • کانال تلگرام من
  • نظرات جدید
  • مدرسه نویسندگی
  • آموزش نویسندگی
    • اصول نویسندگی
    • تولید محتوا
    • عادت نوشتن
    • رادیو
  • کلاس‌‌ها
    • کلاس آنلاین نویسندگی
    • نویسنده-کارآفرین
    • کارگاه آنلاین تولید محتوا
    • کلاس حضوری نویسندگی
    • آموزش کپی‌ رایتینگ
  • رسانه‌ها
    • مدرسه نویسندگی
    • اینستاگرام شاهین کلانتری
    • اینستاگرام مدرسه نویسندگی
    • کانال تلگرام
    • کالج پول
    • جمله‌ورزی
  • جملات کوتاه
  • نامه
  • لینک
  • پرسش‌و‌پاسخ

تمرین سی روزۀ یادداشت‌نویسی | جستارک‌هایی بر اساس جملات قصار

۱۴۰۰-۰۶-۲۰شاهین کلانتریتمرین نویسندگی, چالش جستارک19 دیدگاه

در این چالش یک ماه تمرین جستارنویسی می‌کنیم.

برای پیوستن به این چالش فقط کافی است هر روز به اینجا سر بزنید و جملۀ ارائه شده را بخوانید و نوشتن را آغاز کنید.

برخی چیزهایی که در انجام تمرین جستارک‌نویسی (جستار کوچولو!) به ما کمک می‌کنند:

علم و هنر پرسش‌گری منشأ کل دانش است.
-تامس برگر
من شش همراه کاردرست دارم که هر آنچه می‌دانم آن‌ها به من آموخته‌اند؛‌ اسم آن‌ها «چه چیز»، «چرا»، «چه وقت»، «چگونه»، «چه جایی» و «چه کسی» است.
-رودیار کیلیپینگ

در ابتدا،‌ وقتی هر جمله را می‌خوانید با الهام از الگوی زیر سوال طرح کنید:

چه
برای سوال کردن درباره چیزها
What

کجا
برای سوال کردن درباره مکان چیزی یا کسی
Where

کی، چه زمانی
برای سوال کردن درباره زمان وقوع چیزی
When

کی، چه کسی
برای سوال کردن درباره انجام دهنده فعل
Who

چرا
برای سوال کردن درباره چرایی چیزی
Why

چگونه، چطور
برای سوال کردن درباره چگونگی وقوع چیزی
How

کدام
برای سوال کردن درباره انتخاب بین دو یا چند چیز
Which

مثال:

جمله:

«زندگی نیازموده،‌ ارزش زیستن ندارد.»
-سقراط

سؤال:

زندگی چیست؟

آزمودن زندگی به چه معناست؟

چرا این جمله این‌قدر معروف و مهم است؟

کجای زندگی اهمیت این جمله را بیش از هر جای دیگری حس کردم؟

این جمله چه چیزهایی را در ذهن من تداعی می‌کند؟

از این جمله چه درسی می‌توان آموخت؟

چطور می‌توان زندگی خود را آزمود؟

و…

 

تمرین اول:

جملۀ زیر را بخوانید و حداقل ۱ صفحه یا ۳۰۰ کلمه دربارۀ آن بنویسید:

نوشتن ده جلد کتاب فلسفه آسان‌تر از آن است که انسان تنها یک قاعده و دستور را به مرحلۀ اجرا و عمل در آورد.
-لئو تولستوی

دربارۀ‌ این جمله آزادانه سؤال طرح کنید؛ سپس در پاسخ به سوال‌هایتان بنویسید.

 

 می‌توانید نوشتۀ خودتان را در بخش‌ کامنت‌های همین صفحه ثبت کنید.

کامنت‌‌های منتخب به متن این پست افزوده خواهد شد.

 

 در همین رابطه:

نوشتن دربارۀ نقل‌قول‌ها

جملات کوتاه و کلمات قصار | یک گلچین از گزین‌گویه‌ها

پیشنهاد تازه:

کلاس تمرین تولید محتوا

 

 نوشته‌های منتخب:

برای نوشتن در باره این جمله ابتدا بایستی پاسخی برای این پرسش اساسی یافت که فلسفه چیست؟ همواره از ۲۵ قرن پیش که توسط یونانیان باستان فلسفه ابداع سد، این پرسش مطرح بوده است. شاید بتوان به طور موجز و کوتاه گفت که فلسفه شیوه ای از تفکر و اندیشه ورزی در باب مفاهیم و موضوعات ابدی همانند، عشق، عدالت، خدا، ازادی ، زندگی، هستی و… بوده است. با این تعریف می توان تمامی علوم را زیر مجموعه ای از علم فلسفه دانست. فلسفه برای ان پیدا شد که ارتباط طبیعی میان تمام این علوم را پیدا کند و به پرسش های اساسی که از همان ابتدای تاریخ بشریت تا کنون درباره این مفاهیم وجود داشته است، پاسخ گوید.
با این تفسیر به جای ده ها جلد شاید بتوان هزاران جلد در باب فلسفه نوشت. چرا که تفکر که منشا ان ذهن است ، هیچ انتهایی ندارد و همانند دریایی است که هرچه در ان پارو میزنی، به هیچ ساحلی نمی رسی و در نهایت بعد از دست و پا زدن های فراوان در ان دریا غرق می شوی. فیلسوفانی مثل ارسط، افلاطون ، نیچه ، فارابی و… در باب فلسفه تعبیرهای جالبی داشته اند.
افلاطون: فلسفه، لذتی گرامی است. خاستگاه فلسفه، شگفتی در برابر جهان است.
ارسطو: فلسفه، علم به موجودات است از آن رو که وجود دارند.
ویتگنشتاین: فلسفه، نبردی است علیه ذهن افسون زده شده، توسط زبان.
کانت: فلسفه، شناسایی عقلانی است که از راه مفاهیم حاصل شده باشد.
فیشته: فلسفه، علمِ علم یا علم معرفت است.
و هر کسی که بخواهد با تعریف اولیه علم فلسفه می تواند، تعریف و تعبیری جدید و نو که زاییده تفکر باشد را ارائه کند. بنابراین سخت نیست نوشتن در باب فلسفه اما انجا که پای عمل به میان می اید، اجرای درست قواعد و به کارگیری صحیح ان در زندگی کار سخت و تا حدودی نا ممکن می شود. چرا که فلسفه برای زندگی بهتر ارایه شده است اما با نگاهی به تاریخ می بینیم در عمل هیچ کدام از این قواعد درست رعایت نشده است یا شاید عده قلیلی از مردم توصیه ها را به کار گرفته باشند. که اگر عامه مردم از ان بهره می جستند هستی حقیقتا جای بهتری برای زندگی بود.
لیلا
نوشتن ده جلد کتاب فلسفه آسان‌تر از آن است
که انسان تنها یک قاعده و دستور را به مرحلۀ اجرا و عمل در آورد.
-لئو تولستوی
خوب من چیزی درباره فلسفه نمی دانم ! ولی خوب میدانم اجرایی شدن و عملی شدن خیلی سخت است ! نمونه اش همین ننه جون ما، آقا سرتان را درد نیاورم میخواست دایی جانمان را از شر اعتیاد خلاص کند گفت باید زن برایش بستانیم !بله در فلسه زندگی ننه جانمان زن میستانند تا معتادی را از پای منقل و وافور درست پرت کنند وسط یک دوجین بچه قد و نیم قد و ناز و کرشمه دختر عباس آقا ! دختر عباس آقا را ننه جانمان نشان کرده بود برای دایی معتادمان ! ببخشید همان دایی جانمان ! این وصلت میمون و مبارک تا به سرانجام برسد ده سالی زمان برد ! یک سال ننه جانمان با ننه خودمان و ننه پسرخاله ها و دخترخاله هایمان نشستند روی مخ دایی جانمان سوهان کشیدند تا دایی جانمان گفت باشه زن میگیرم ! بعد یکسال تو گوشش خواندند دختر عباس آقا ولی دایی جانمان گفت نه من از زن چاق بدم می آید ! یک سال دیگر هم در گوش دایی جان زمزمه ها کردند که عباس آقا اگر چاق است چه ربطی به دخترش دارد ! خلاصه دایی جان کوتاه آمدند و به دختر چاق عباس آقا رضایت داند ! ننه جانمان با دخترهایش چادر چاقور به سر کشیدند که بروند دم خانه عباس آقا که خبر آمد پدربزرگ داماد خاله ناتنی عباس آقا در نود شش و به روایتی در نود و نه سالگی از دنیا با عجله به دیار باقی رفته و خاندان چاق عباس آقا (ببخشید خاندان بزرگ عباس آقا) به سوگ نشستند ! ننه جانمان گفت تا چهلم و سال و این رسومات اسم نبریم میگویند وصلت نامیمون است ! سال مرحوم نود و اندی ساله که گذشت، ننه جانمان قصد کرد یک جعبه نبات و یک کله قندبفرستد دم خانه عباس آقا که زد و پسردایی عمه کبری خانم که میشود عموزاده خدابیامرز عموی ننه جانمان در یک تصادف مرحوم شد البته روایتی هم بود که نامبرده اوردوز کرده ولی روایت ارجح همان تصادف با سرعت غیرمجاز بود. شش ماه گذشت و ننه جانمان صبرش به سر آمد که دایی جانمان دارد از اعتیاد کچل و لب سیاه و دندان زرد میشود که دیگر هر که بمیرد و فلان و بهمان بشود یک ثانیه صبر نمیکند و چادرش را ب دندان گرفت و ظرف نبات را گذاشت روی کله من و کله قند را داد به دست خاله بزرگم و رفتیم در خانه عباس آقا ! عباس آقا نبات و کله قند را که دید هنگ کرد که دخترش نشان کرده پسرعموی فرنگ رفته اش است ! ننه جانمان که یک دل نه صد دل عاشق دختر عباس آقا بود کم مانده بود پس بیفتد در آغوش عباس آقا که خدا خیر بدهد خاله جانمان را که با یک حرکت انتحاری زد و کله قند را انداخت در آغوش عباس آقا و ننه جانمان را بغل کرد ! یک سال ننه جانمان اشک ریخت و آه کشید که با پسر معتادش چه کند! خاله ها همه دختر مثال میزدند از معلم من گرفته تا مربی شنای خواهرم و خواهر زن بابای سیما دوست دخترخاله ام و دختر زاده کبری خانم و .. اما ننه جان دلش با دختر عباس آقا بود و دایی جانمان هم پای بساط حالش را می برد ! گذشت یک سال بعد خود عباس آقا پیغوم داد که پسرعمو انگار در فرنگ فیلش یاد هندوستان نمیکند بنابراین خواستگاری از دخترش بلامانع است ! سرتان را درد نیاورم که پیغام رسان هنوز دم در بود که ننه جانمان و ننه خودمان و بقیه خاله ها در خانه عباس آقا بادابادا مبارکا و عروس گلم عروس گلم میگفتند ! خلاصه یک بار رفتند اجازه گرفتند بروند داماد را بیاورند به غلامی . بار دوم با داماد رفتند اجازه گرفتند بزرگترهای فامیل هم بیایند. بار سوم با بزرگان فامیل رفتند قرار بعله برون گذاشتند روز بعله برون … آقا سرتان را درد نیاورم ننه جانمان خوشحال بود که پسرش زن می گیرد و قاطی مرغها که شد وقت تریاک ندارد .. همه رسمو رسومات که به جا اورده شد رفتند عروس داماد ازمایش بدهند که معتاد بودن دایی جانمان لو رفت و عباس اقا چنان خواباند زیر گوشی دایی جانمان که هر چه کشیده بود دود شد به هوا رفت و ننه جانمان ب سینه میکوبید که دستت بشکند و دختر عباس اقا زار می زد یا دایی معتاد اینها یا هیچکس(یعنی دقیق ترش میگفت یا اصغر یا هیچ کس(اسم دایی جانمان اصغر بود)) .. خلاصه دایی را بردند کمپ ترک کند. البته دایی نمی رفت هنوز میگفت دختر عباس آقا چاق است ولی آخرش بعد دو سال ترک کرد و رفت طبقه بالای خانه عباس آقا و غلامشان شد و ننه جانمان هم هر روز آه و ناله اش به هوا است نه اینکه از عباس آقا و یگانه عروسش دلخور باشد نه فقط پایش درد میکند.. آها داشتم میگفتم فلسفه نمیدانم خوب رشته ام ریاضیات محض بود اما میدانم هزار تا حرف بزن راحت است و دردسر ندارد ولی مرد میخواهد این حرف را عملیش کند! تازه همان مرد هم نمی تواند عملیش کند. نمونه اش همین ننه جان ما فکر میکرد دایی جانمان زن بگیرد اعتیادش میپرد ده سال طول کشید تا برایش زن گرفت آخر سر هم دایی هنوز هر از گاهی همان طبقه بالای خانه عباس اقا دود و دمی هم راه می اندازد آخر عباس آقا کمرش درد میکند…
-طوبا وطنخواه

 

برای آشنایی با شیوۀ انجام تمرین و دیدن سایر تمرین‌ها به صفحات زیر مراجعه کنید:
نحوۀ کار در تمرین سی روزۀ یادداشت‌نویسی
فهرست همۀ‌ تمرین‌های چالش جستارک

برچسب ها: تمرین, تمرین نویسندگی, جستارک, جستارک نویسی
پست قبلی چالش ۱۰۰ روزۀ نوشتن جمله‌نویسی | تقویت مهارت در نوشتن جملات خلاقانه پست بعدی خانۀ شما در دهکدۀ جهانی

مطالب پیشنهادی

منوی رستوران نویسندگی

۱۴۰۱-۰۱-۰۹شاهین کلانتری
فقط نویسندگی

فقط نویسندگی

۱۳۹۸-۰۳-۰۷شاهین کلانتری

یک بازی برای نوشتن جمله‌های خلاقانه

۱۴۰۰-۰۲-۰۳شاهین کلانتری

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

19 دیدگاه. دیدگاه جدید بگذارید

مرضیه عطار
۱۴۰۰-۰۷-۰۱ ۸:۰۸ ب.ظ

نوشتن ده جلد کتاب فلسفه آسان‌تر از آن است که انسان تنها یک قاعده و دستور را به مرحلۀ اجرا و عمل در آورد.
-لئو تولستوی
چرا لئو تولستوی؟ او که عارف، فیلسوف، و نویسنده‌ای بزرگ است و آثارش هر کدام شاهکارهایی بی‌مانند هستند.
چرا تولستوی از عمل کردن به آنچه ذهن خلاقش می‌آفریده‌است عاجز بوده‌است؟
شاید یکی از دلایلش همان ذهن بسیار خلاقش بوده‌است که مدام در حال کشف‌ و شهود بوده و تا قاعده‌ای بخواهد به عرصۀ عمل برسد ذهنش با وضع قانونِ جدیدی قانون قبلی را نفی می‌کرده‌است، تازه اگر ذهنش بلاخره بر یکی‌ از آن قوانین رضایت می‌داده‌است ، آیا محیطی برای عملی کردن قاعده‌ها و دستور‌های فلسفی‌اش فراهم بوده‌است؟ یا دنیایش دست به انکار خلاقیتش می‌زده‌است؟
اگر خوشبینانه به موضوع نگاه کنیم و فرض کنیم قوانین فلسفی تولستوی با دنیای که زندگی می‌کرد مطابقت داشته و قابل اجرا بوده‌است، چه علت دیگری می‌توانسته آنقدر تولستوی را از عمل کردن به آنها عاجز کند؟
شاید مغز تولستوی! آری چه بسا مغز او نیز میلی ذاتی به تنبلی داشته است مثل خیلی از ما، و خلاقیت و نبوغش هم نتوانسته است، بر این تنبلی چاره‌ساز باشد.
این خاصیت مغز است گاهی تحت تأثیر احساسات، خلاقیت، و شاید حتی فلسفه قرار می‌گیرد وایده‌پردازی می‌کند، قاعده و قانون وضع می‌کند فیلسوف می‌شود، ‌آنگاه به زبان فرمان می‌دهد و از او می‌خواهد با آب و تاب قول بدهد، به دست فرمان می‌دهد که قوانین را بنویسد و لازم الاجرا کند اما پای عمل که می‌رسد تنبلی ذاتی‌اش به سراغش می‌آید و آنجاست که متوجه می‌شود و باید انرژی زیادی مصرف کند، و تازه شروع می‌کند به بررسی آنچه خلق کرده‌است، و هوشمندانه به نقد ایدهٔ خود می‌پردازد و سرانجام آنقدر این نقدر و بررسی را ادامه می دهد تا آنچه را که خود وعده‌ داده است را نفی می‌کند، و تولستوی را مجبور به خلق اثری تازه می‌کند که از عمل کردن به آن عاجز است.

پاسخ
شکوه طایفی
۱۴۰۰-۰۶-۲۸ ۷:۵۱ ب.ظ

سلام
نمی‌دانم چرا بعد از خواندن جمله‌ی لئو تولستوی به یاد این ضرب‌المثل افتادم:
دو صد گفته چون نیم کردار نیست.
چه چیزی در این جمله نهفته است که تداعی این ضرب‌المثل می‌شود؟؟؟
چگونه انسان قواعد را در زندگانی به کار برد که به سر منزل مقصود برسد؟
چرا همه‌ی آدم‌ها به اهداف مطلوبشان دست نمی‌یابند؟
احتمالا چون حتی یک قاعده و دستورِ مفید را هم به مرحله‌ی اجرا نرسانده‌اند.
چطور هر فرد بفهمد قاعده‌ی مفید لحظه‌ی حالش چیست و چه کسی غیر از خودش در حصول این نتیجه کمک دهنده است؟
ذهنم پر از سؤال است.
و بغض فرو خورده‌ای که آینده نا معلوم بانی آن است.
اینروزها بیش از همیشه‌ی ایام دانسته‌ام که خیلی کم می‌دانم.

پاسخ
طوبا وطنخواه
۱۴۰۰-۰۶-۲۷ ۱:۲۸ ب.ظ

نوشتن ده جلد کتاب فلسفه آسان‌تر از آن است
که انسان تنها یک قاعده و دستور را به مرحلۀ اجرا و عمل در آورد.
-لئو تولستوی

خوب من چیزی درباره فلسفه نمی دانم ! ولی خوب میدانم اجرایی شدن و عملی شدن خیلی سخت است ! نمونه اش همین ننه جون ما، آقا سرتان را درد نیاورم میخواست دایی جانمان را از شر اعتیاد خلاص کند گفت باید زن برایش بستانیم !بله در فلسه زندگی ننه جانمان زن میستانند تا معتادی را از پای منقل و وافور درست پرت کنند وسط یک دوجین بچه قد و نیم قد و ناز و کرشمه دختر عباس آقا ! دختر عباس آقا را ننه جانمان نشان کرده بود برای دایی معتادمان ! ببخشید همان دایی جانمان ! این وصلت میمون و مبارک تا به سرانجام برسد ده سالی زمان برد ! یک سال ننه جانمان با ننه خودمان و ننه پسرخاله ها و دخترخاله هایمان نشستند روی مخ دایی جانمان سوهان کشیدند تا دایی جانمان گفت باشه زن میگیرم ! بعد یکسال تو گوشش خواندند دختر عباس آقا ولی دایی جانمان گفت نه من از زن چاق بدم می آید ! یک سال دیگر هم در گوش دایی جان زمزمه ها کردند که عباس آقا اگر چاق است چه ربطی به دخترش دارد ! خلاصه دایی جان کوتاه آمدند و به دختر چاق عباس آقا رضایت داند ! ننه جانمان با دخترهایش چادر چاقور به سر کشیدند که بروند دم خانه عباس آقا که خبر آمد پدربزرگ داماد خاله ناتنی عباس آقا در نود شش و به روایتی در نود و نه سالگی از دنیا با عجله به دیار باقی رفته و خاندان چاق عباس آقا (ببخشید خاندان بزرگ عباس آقا) به سوگ نشستند ! ننه جانمان گفت تا چهلم و سال و این رسومات اسم نبریم میگویند وصلت نامیمون است ! سال مرحوم نود و اندی ساله که گذشت، ننه جانمان قصد کرد یک جعبه نبات و یک کله قندبفرستد دم خانه عباس آقا که زد و پسردایی عمه کبری خانم که میشود عموزاده خدابیامرز عموی ننه جانمان در یک تصادف مرحوم شد البته روایتی هم بود که نامبرده اوردوز کرده ولی روایت ارجح همان تصادف با سرعت غیرمجاز بود. شش ماه گذشت و ننه جانمان صبرش به سر آمد که دایی جانمان دارد از اعتیاد کچل و لب سیاه و دندان زرد میشود که دیگر هر که بمیرد و فلان و بهمان بشود یک ثانیه صبر نمیکند و چادرش را ب دندان گرفت و ظرف نبات را گذاشت روی کله من و کله قند را داد به دست خاله بزرگم و رفتیم در خانه عباس آقا ! عباس آقا نبات و کله قند را که دید هنگ کرد که دخترش نشان کرده پسرعموی فرنگ رفته اش است ! ننه جانمان که یک دل نه صد دل عاشق دختر عباس آقا بود کم مانده بود پس بیفتد در آغوش عباس آقا که خدا خیر بدهد خاله جانمان را که با یک حرکت انتحاری زد و کله قند را انداخت در آغوش عباس آقا و ننه جانمان را بغل کرد ! یک سال ننه جانمان اشک ریخت و آه کشید که با پسر معتادش چه کند! خاله ها همه دختر مثال میزدند از معلم من گرفته تا مربی شنای خواهرم و خواهر زن بابای سیما دوست دخترخاله ام و دختر زاده کبری خانم و .. اما ننه جان دلش با دختر عباس آقا بود و دایی جانمان هم پای بساط حالش را می برد ! گذشت یک سال بعد خود عباس آقا پیغوم داد که پسرعمو انگار در فرنگ فیلش یاد هندوستان نمیکند بنابراین خواستگاری از دخترش بلامانع است ! سرتان را درد نیاورم که پیغام رسان هنوز دم در بود که ننه جانمان و ننه خودمان و بقیه خاله ها در خانه عباس آقا بادابادا مبارکا و عروس گلم عروس گلم میگفتند ! خلاصه یک بار رفتند اجازه گرفتند بروند داماد را بیاورند به غلامی . بار دوم با داماد رفتند اجازه گرفتند بزرگترهای فامیل هم بیایند. بار سوم با بزرگان فامیل رفتند قرار بعله برون گذاشتند روز بعله برون … آقا سرتان را درد نیاورم ننه جانمان خوشحال بود که پسرش زن می گیرد و قاطی مرغها که شد وقت تریاک ندارد .. همه رسمو رسومات که به جا اورده شد رفتند عروس داماد ازمایش بدهند که معتاد بودن دایی جانمان لو رفت و عباس اقا چنان خواباند زیر گوشی دایی جانمان که هر چه کشیده بود دود شد به هوا رفت و ننه جانمان ب سینه میکوبید که دستت بشکند و دختر عباس اقا زار می زد یا دایی معتاد اینها یا هیچکس(یعنی دقیق ترش میگفت یا اصغر یا هیچ کس(اسم دایی جانمان اصغر بود)) .. خلاصه دایی را بردند کمپ ترک کند. البته دایی نمی رفت هنوز میگفت دختر عباس آقا چاق است ولی آخرش بعد دو سال ترک کرد و رفت طبقه بالای خانه عباس آقا و غلامشان شد و ننه جانمان هم هر روز آه و ناله اش به هوا است نه اینکه از عباس آقا و یگانه عروسش دلخور باشد نه فقط پایش درد میکند.. آها داشتم میگفتم فلسفه نمیدانم خوب رشته ام ریاضیات محض بود اما میدانم هزار تا حرف بزن راحت است و دردسر ندارد ولی مرد میخواهد این حرف را عملیش کند! تازه همان مرد هم نمی تواند عملیش کند. نمونه اش همین ننه جان ما فکر میکرد دایی جانمان زن بگیرد اعتیادش میپرد ده سال طول کشید تا برایش زن گرفت آخر سر هم دایی هنوز هر از گاهی همان طبقه بالای خانه عباس اقا دود و دمی هم راه می اندازد آخر عباس آقا کمرش درد میکند…

پاسخ
zahra
۱۴۰۰-۰۶-۲۴ ۳:۳۹ ب.ظ

۱٫ اول باید ببینیم نوشتن کتب فلسفه نیازمند چه چیزهاییست. پایه اول فلسفه تفکر است پس مسلما نوشتن کتابی فلسفی نیز به تفکر نیاز دارد. همچنین به مطالعه. هم برای غنی کردن ذهن و هم قلم. برای اینکه بتوانیم کتابی فلسفی بنویسیم، به ناچار باید دستورات و قواعد زیادی را به مرحله اجرا درآوریم. به عبارتی کسی که عملی ندارد، قادر نخواهد بود کتابی فلسفی بنویسد. در نتیجه بنده مطمئن نیستم این جمله قصار درست باشد! گرچه من تابه¬حال کتاب فلسفه ننوشته-ام و از جزئیات کار خبر ندارم. اما بگذارید بیش از این خودم را به کوچه علی چپ نزنم. به احتمال قریب به یقین مقصود تولستوی از گفتن این جمله کوچک شماردن کار و جایگاه فیلسوفان نبوده، (شاید هم بوده، شاید او با یک بنده¬خدای فیلسوف رابطه خیلی خوبی نداشته!) بلکه بازگو کردن میزان سختی به عمل آوردن همان چیزهایی بوده که در کتاب¬های فلسفه نوشته شده. و نوشتن کتاب احتمالا کنایه از تنها بازگو کردن یک سری قواعد است. بدون اینکه آن¬ها در زندگی به کار گرفته شوند. پس با این حساب و با این نگاه، گفته او خالی از لطف نیست.
اما چرا؟ چرا عمل کردن به قواعد آن¬قدر دشوار است؟ من گمان نمی¬کنم دست¬یافتن به تفکری که منجر به انجام عملی باشد کار ساده¬ای باشد. اما از تفکر تا عمل، به کل گام دیگریست. دلیل سختی¬اش این است که به عمل¬آوردن یک قائده نیاز به تلاش، تداوم، شکست¬خوردن، رنج و از این قبیل چیزها دارد. خلاصه¬اش اینکه سخت است. و هرکسی حاضر نیست به خودش سختی چندانی بدهد. و از آن¬جایی که بدون رسیدن به چنین چیزهایی می¬شود زنده ماند، اکثرا نیازی به سختی دادن به خودشان نمی¬بینند چون لااقل به یک فلسفه خیلی پایبندند: «در آخر همه می¬میریم پس چرا باید اندک زحمتی به خودمان بدهیم؟!» گرچه من معتقدم دلیل آن¬ها از فرار از سختی¬ها رسیدن به فلسفه پوچی نیست بلکه این صرفا بهانه¬ایست برای توجیه تنبلیشان.

پاسخ
زهره
۱۴۰۰-۰۶-۲۴ ۹:۰۳ ق.ظ

آقا جمله بعدی چی شد؟

پاسخ
شاهین کلانتری
۱۴۰۰-۰۶-۲۷ ۹:۱۱ ق.ظ

اینم دومی زهره جان:
تمرین سی روزۀ یادداشت‌نویسی-۲ | کتاب‌های منتظر

پاسخ
ساره ولی خانی
۱۴۰۰-۰۶-۲۳ ۴:۵۳ ب.ظ

وقتی از فلسفه به میان میاید، چرایی هر کاری، و دانش چرایی شکل گیری آن به ذهن تداعی می شود. که معمولا مردم عادی یک برداشت سطحی و اما خردمندان هستند که فلسفه هر چیزی را به درستی درک می کنند.
کسی که ساعتها در مورد عشق سخنرانی می کند. کتابها می نویسد. فقط زمانی که در وادعی عمل قرار گرفت. نشان خواهد داد که در تشخیص مرز دگر خواهی و خودخواهی سر بلند بیرون می آید یا که نه.
از فلسفه خدا و بندگی سر منبرها دل فلک را ببری، اما حسین را در بلا تنها بگذاری، حسینی که از تمام هستیش برای معبود گذشت، با آن تسبیح بدست های سجاده نشین، از آسمان تا زمین تفاوت دارد. اینجا ست که مرز حرف و عمل کشیده می شود.
گفتن از بخشندگی و مهربانی آسان است. اما گذشت از قاتل فرزندت پای چوبه دار، فقط دل دریایی می خواهد.
در فلسفه جوانمردی قصه ها نوشته اند. اما چون پوریای ولی و تختی بودن سخت است. چه بسا که حرفهای قشنگ از دهان مدعیان فلسفه و علم و دانش بیرون می آید. اما گوی انسانیت را فقط مردان میدان برده اند.

پاسخ
زهرانادری پویا
۱۴۰۰-۰۶-۲۳ ۴:۳۱ ب.ظ

نوشتن درباره ی این جملات ذهن من را به شدت باز می کند و اینکه می توانم از چند زاویه به موضوع نگاه کنم لذت این کار را برایم دو چندان می کنم.جالب تر اینکه موقع نوشتن مدام صدای استاد کلانتری در گوشم می پیچد که متن را برایم انگار دیکته می کند .استاد عزیز بابت این تجربه از شما ممنونم .من با این جمله چهارصد کلمه نوشتم.

پاسخ
فائزه مجتهدی
۱۴۰۰-۰۶-۲۲ ۳:۵۲ ب.ظ

این جمله با بیان فلسفه، قصد دارد عمق سخت بودن یک کار و عمل کردن را نشان دهد؛ چون خود فلسفه به اندازه کافی پیچیدگی دارد؛ در نتیجه وقتی گفته می شود که نوشتن ۱۰ جلد کتاب فلسفه، آسان تر از عمل کردن به یک قاعده است، یعنی واقعا عمل کردن به مراتب پیچیده تر و سخت تر است. مصداق دیگر آن، تفاوت میان حرف و عمل است. حرف زدن و نوشتن درباره یک چیز خیلی راحت تر از عمل کردن به آن است. همه ما حرف زدن را خوب بلد هستیم؛ اما آنچه که در نهایت مهم است عمل کردن است.

پاسخ
زهره
۱۴۰۰-۰۶-۲۲ ۸:۲۹ ق.ظ

جمله اش چقدر سخته نمیتونم سؤال در بیارم راجع بهش !

پاسخ
الهام عقبائی
۱۴۰۰-۰۶-۲۱ ۷:۱۱ ب.ظ

سلام استاد . کلاس ها عالی و علم شما از همه عالی تر است اما من بدون شما نمی توانم ادامه دهم و لازم است ترمهای نویسندگی ادامه یابد

پاسخ
شاهین کلانتری
۱۴۰۰-۰۷-۱۶ ۳:۳۹ ب.ظ

ما همیشه با کمال میل در مسیر نوشتن شما رو همراهی می‌کنیم.

پاسخ
لیلا فرزادمهر
۱۴۰۰-۰۶-۲۱ ۵:۳۱ ب.ظ

نوشتن ده جلد کتاب فلسفه آسان‌تر از آن است که انسان تنها یک قاعده و دستور را به مرحلۀ اجرا و عمل در آورد.
-لئو تولستوی
هروقت کلمه فلسفه به گوشم می خورد آدمهای پرحرفی به ذهنم می آید که با بافتن حرفهایی که اغلب خودشون هم قبول ندارند میخواهند دنیا را به بقیه معرفی کنند. اشتباه نکنید در مورد دانشمندان فلسفه حرف نمی زنم منظورم آدمهای کم سوادی است که با سفسطه سعی د ارند دنیا را تکان بدهند. برای همین تولستوی عزیز می گوید که انجام یک عمل براساس قاعده وقانونی مشخص خیلی سخت تر از فلسفه به نظر می رسد.
علم فلسفه در نظر عامه دانش عقلی است ودر نظر خواص نوعی از شناخت موجودات ازآن جهت که تعین خاصی دارند.به طور کلی دانشی است که درباره هستی با قطع نظر از مصادیق آن بحث می کند.فلسفه در مورد کلی ترین مسائل هستی که ربطی به هیچ موضوع خاصی ندارد درعین حال به همه موضوعات مربوط می شود، بحث میکند. گفتن از هرچیزی بدون داشتن مصداق ومصدر خاص بسیار آسانتراز داشتن یک شاخه برای عمل به آن با دستور خاص است. بازم به جمله قبلی بر میگردم نوشتن از علوم ذهنی خیلی راحت وآسان تراز انجام یک فعل فیزیکی است. اغلب آدمها انقدر که در حرف زدن استاد هستند، هنگام عمل عاجز وناتوانند ویا تظاهر می کنند.
بزرگان ما در آثارشان بارها به این موضوع اشاره کرده اند.
مصداق جمله معروف فردوسی پاکزاد:
بزرگی سراسر به گفتار نیست دوصد گفته چون نیم کردار نیست.
سعدی شیرین سخن هم فرمودند:
سعدیا گرچه سخندان ومصالح گویی به عمل کار برآید به سخندانی نیست.

پاسخ
Nakhshinfathi
۱۴۰۰-۰۶-۲۱ ۲:۲۱ ب.ظ

درود آقای کلانتری عزیز،ممنون از تلاش و پیگیریتان.شما الگوی خوب عملگرا و پرتلاش برای ماهستین،موفق وشاد باشین .استاد من تمرین امروزو کجا بفرستم که بخونید و نظر بدید؟میتونم وبلاگمو براتون بفرستم؟اونجا تمرینامو گذاشتم.

پاسخ
شاهین کلانتری
۱۴۰۰-۰۹-۲۹ ۵:۳۰ ب.ظ

سلام
ارادت.
بله لینک وبلاگ رو همینجا بذارید.

پاسخ
Nakhshin fathi
۱۴۰۰-۰۶-۲۱ ۱۰:۲۵ ق.ظ

درود آقای کلانتری عزیز،سلامت باشید و حالتون خوب وشاد،ممنون که اینقد پرتلاش وپیگیر هستین.واقعا شما الگوی خیلی خوبی برای تلاشگربودن واهل عمل
برای ما هستین.
لطفا اگه براتون مقدوره سری به وبلاگم بزنید،چون اونجا تمرین سی روزه یادداشت نویسی جملات رو نوشتم ،چون واقعیتش دوست داشتم بخونیدش و راهنماییم کنید و جاییو بهتر ازاونجا سراغ نداشتم.ممنون میشم.پیروز وشاد باشید.nakhshin.blogfa

پاسخ
لهراسب
۱۴۰۰-۰۶-۲۱ ۶:۳۸ ق.ظ

عالي

پاسخ
لیلا
۱۴۰۰-۰۶-۲۱ ۴:۴۰ ق.ظ

برای نوشتن در باره این جمله ابتدا بایستی پاسخی برای این پرسش اساسی یافت که فلسفه چیست؟ همواره از ۲۵ قرن پیش که توسط یونانیان باستان فلسفه ابداع سد، این پرسش مطرح بوده است. شاید بتوان به طور موجز و کوتاه گفت که فلسفه شیوه ای از تفکر و اندیشه ورزی در باب مفاهیم و موضوعات ابدی همانند، عشق، عدالت، خدا، ازادی ، زندگی، هستی و… بوده است. با این تعریف می توان تمامی علوم را زیر مجموعه ای از علم فلسفه دانست. فلسفه برای ان پیدا شد که ارتباط طبیعی میان تمام این علوم را پیدا کند و به پرسش های اساسی که از همان ابتدای تاریخ بشریت تا کنون درباره این مفاهیم وجود داشته است، پاسخ گوید.
با این تفسیر به جای ده ها جلد شاید بتوان هزاران جلد در باب فلسفه نوشت. چرا که تفکر که منشا ان ذهن است ، هیچ انتهایی ندارد و همانند دریایی است که هرچه در ان پارو میزنی، به هیچ ساحلی نمی رسی و در نهایت بعد از دست و پا زدن های فراوان در ان دریا غرق می شوی. فیلسوفانی مثل ارسط، افلاطون ، نیچه ، فارابی و… در باب فلسفه تعبیرهای جالبی داشته اند.
افلاطون: فلسفه، لذتی گرامی است. خاستگاه فلسفه، شگفتی در برابر جهان است.
ارسطو: فلسفه، علم به موجودات است از آن رو که وجود دارند.
ویتگنشتاین: فلسفه، نبردی است علیه ذهن افسون زده شده، توسط زبان.
کانت: فلسفه، شناسایی عقلانی است که از راه مفاهیم حاصل شده باشد.
فیشته: فلسفه، علمِ علم یا علم معرفت است.
و هر کسی که بخواهد با تعریف اولیه علم فلسفه می تواند، تعریف و تعبیری جدید و نو که زاییده تفکر باشد را ارائه کند. بنابراین سخت نیست نوشتن در باب فلسفه اما انجا که پای عمل به میان می اید، اجرای درست قواعد و به کارگیری صحیح ان در زندگی کار سخت و تا حدودی نا ممکن می شود. چرا که فلسفه برای زندگی بهتر ارایه شده است اما با نگاهی به تاریخ می بینیم در عمل هیچ کدام از این قواعد درست رعایت نشده است یا شاید عده قلیلی از مردم توصیه ها را به کار گرفته باشند. که اگر عامه مردم از ان بهره می جستند هستی حقیقتا جای بهتری برای زندگی بود

پاسخ
درسا نصیری
۱۴۰۰-۰۶-۲۱ ۳:۵۶ ق.ظ

نوشتن ممکن است در ابتدا برای بسیاری از ما سخت بنظر بیاید، برای من که می‌نویسم، ثبت کردن افکار و مشکلات بسیار لذت بخش است و در اغلب موارد موجب می‌شود تا به معایب کار هایم که هرگز درکشان نمی‌کردم پی ببرم، من با این جمله موافقم، چرا که انجام راه حل هایی که در حین نوشتن به آنها پی می‌بریم و شروع روش های جدید در زندگی به مراتب از نوشتن آنها سخت تر است.
نوشتن یک تمرین ذهنی است برای پی بردن به جوانب مختلف دغدغه و آماده تر شدن برای تغییری مفید.
فكر می‌كنم نوشتن پيش از عمل همچون گرم كردن قبل از ورزش، ضمن آمادگی و بخش آسان‌تر روند است.

پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

من عاشقِ انجیر خیس‌خورده و نوشتنم

پیشنهاد مطالعه

چگونه نوشتن را راحت‌تر شروع کنیم؟ نوشتن چیست؟
چگونه نوشتن کتاب را شروع کنیم

آخرین دیدگاه‌ها

  • شاهین کلانتری در فهرست کلمات و اصطلاحاتی که دوست ندارم
  • امیررضا صفری در فهرست کلماتی که با یک واو به شکل آهنگینی به هم وصل می‌شوند
  • فاطمه در فهرست کلماتی که با یک واو به شکل آهنگینی به هم وصل می‌شوند
  • آزادمهر دانش در فهرست کلمات و اصطلاحاتی که دوست ندارم
  • آزادمهر دانش در فهرست کلماتی که با یک واو به شکل آهنگینی به هم وصل می‌شوند
  • لیلاالسادات ازغندی در فهرست کلماتی که با یک واو به شکل آهنگینی به هم وصل می‌شوند
  • سید هادی هادیان در فهرست کلماتی که با یک واو به شکل آهنگینی به هم وصل می‌شوند
  • فاطمه فرخی در فهرست کلماتی که با یک واو به شکل آهنگینی به هم وصل می‌شوند
  • سمانه در فهرست کلماتی که با یک واو به شکل آهنگینی به هم وصل می‌شوند
  • زهره در فهرست کلمات و اصطلاحاتی که دوست ندارم

دریافت خبرنامه اختصاصی:

با عضویت در خبرنامه، هر هفته گزارشی از پست‌های سایت و مطالب مهمی که به تازگی خوانده‌ام، دریافت خواهید کرد.
loader

جدیدترین مطالب:

  • دوره‌ی پریشانکاری
  • نشان زیبایی | از شعرهای محبوبم
  • فهرست کلماتی که با یک واو به شکل آهنگینی به هم وصل می‌شوند
  • فهرست کلمات و اصطلاحاتی که دوست ندارم
  • و هفت‌سالگی | نویسندگی: اصول و مسائل
  • فهرستی از عمیق‌ترین و بدترین اشتباهات دنیای نویسندگی
  • آیا شما هم به تدریس علاقه دارید؟ | درباره‌ی نویسنده‌مدرس شدن
  • گا‌ه‌شمار روزانه | چگونه با نوشتن زندگی کنیم؟
  • ماجرای نردبان نویسندگی چیست و چگونه هر روز از آن بالا برویم؟
  • از مدرسه نویسندگی چه خبر؟ فراخوان کلاس‌های جدید
  • وبینار روزانه‌ی اهل نوشتن (حضور برای همه آزاد و رایگان است)
  • آفوریسم چیست؟ | درباره‌ی گزین‌گویه و گزین‌گویه‌نویسی
  • نوشته‌های شما | آدم‌ها، کارها، لینک‌ها
  • کریستین بوبن چرا و چگونه می‌نویسد؟ | دانلود ۲۵مین وبینار زبان‌آور
  • تبدیل یادداشت‌ روزانه به اثر ادبی | دانلود ۲۴مین وبینار زبان‌آور
  • پنج نامه‌ی متفاوت | دانلود ۲۳مین وبینار زبان‌آور
  • کتاب «زبان، گفتگو، حقیقت» | دانلود ۲۲مین وبینار زبان‌آور
  • ساده‌ترین تمرین نوشتن | دانلود ۲۱‌مین وبینار زبان‌آور
  • گفت‌وگوهای دوره‌ی وبلاگ‌نویسی
  • چگونه مانیفست بنویسیم؟ | دانلود بیستمین وبینار زبان‌آور
  • دیالوگ‌نویسی برای ایده‌یابی | دانلود نوزدهمین وبینار زبان‌آور
  • تاریخ جایگزین در داستان‌نویسی | دانلود هجدهمین وبینار زبان‌آور
  • نگرش‌های محدودکننده در نویسندگی | دانلود هفدهمین وبینار زبان‌آور
  • فصل تازه‌ی کانال مدرسه نویسندگی در تلگرام
  • از «می‌خوام»‌ به «دارم»
  • یک سؤال و صد جواب | دانلود شانزدهمین وبینار زبان‌آور
  • شروع برنامه‌‌ی گسترس دایره‌ی واژگان | دانلود پانزدهمین وبینار زبان‌آور
  • ده سال، رایگان انجامش بده | دانلود چهاردهمین وبینار زبان‌آور
  • کتاب «شفاف بیندیش» | دانلود سیزدهمین وبینار زبان‌آور
  • از کانت تا کامنت | دانلود دوازدهمین وبینار زبان‌آور

دانلود رایگان کتاب:

مجلۀ عشق نوشتن:

آموزش تولید محتوا:

تولید محتوا

ویدیوهایی دربارۀ نویسندگی:

نوشتن تی وی

جمله‌ورزی:

شاهین بلاگ

بایگانی شمسی

  • بهمن ۱۴۰۱ (۵)
  • دی ۱۴۰۱ (۷)
  • آذر ۱۴۰۱ (۲۵)
  • آبان ۱۴۰۱ (۲۸)
  • مهر ۱۴۰۱ (۱۷)
  • شهریور ۱۴۰۱ (۱)
  • مرداد ۱۴۰۱ (۴)
  • تیر ۱۴۰۱ (۱۳)
  • خرداد ۱۴۰۱ (۱۲)
  • اردیبهشت ۱۴۰۱ (۴)
  • فروردین ۱۴۰۱ (۱۲)
  • اسفند ۱۴۰۰ (۸)
  • بهمن ۱۴۰۰ (۱۵)
  • دی ۱۴۰۰ (۲۴)
  • آذر ۱۴۰۰ (۲۹)
  • آبان ۱۴۰۰ (۱۶)
  • مهر ۱۴۰۰ (۲۵)
  • شهریور ۱۴۰۰ (۲۸)
  • مرداد ۱۴۰۰ (۲۹)
  • تیر ۱۴۰۰ (۲۸)
  • خرداد ۱۴۰۰ (۳۰)
  • اردیبهشت ۱۴۰۰ (۲۹)
  • فروردین ۱۴۰۰ (۲۹)
  • اسفند ۱۳۹۹ (۱۷)
  • بهمن ۱۳۹۹ (۹)
  • دی ۱۳۹۹ (۲۵)
  • آذر ۱۳۹۹ (۴)
  • آبان ۱۳۹۹ (۱۰)
  • مهر ۱۳۹۹ (۱۷)
  • شهریور ۱۳۹۹ (۱۳)
  • مرداد ۱۳۹۹ (۷)
  • تیر ۱۳۹۹ (۱۳)
  • خرداد ۱۳۹۹ (۳)
  • اردیبهشت ۱۳۹۹ (۵)
  • فروردین ۱۳۹۹ (۱۲)
  • اسفند ۱۳۹۸ (۱۷)
  • بهمن ۱۳۹۸ (۱۴)
  • دی ۱۳۹۸ (۱۷)
  • آذر ۱۳۹۸ (۲۴)
  • آبان ۱۳۹۸ (۲۷)
  • مهر ۱۳۹۸ (۲۹)
  • شهریور ۱۳۹۸ (۱۹)
  • مرداد ۱۳۹۸ (۲۲)
  • تیر ۱۳۹۸ (۲۵)
  • خرداد ۱۳۹۸ (۱۱)
  • اردیبهشت ۱۳۹۸ (۱۰)
  • فروردین ۱۳۹۸ (۲۶)
  • اسفند ۱۳۹۷ (۲۳)
  • بهمن ۱۳۹۷ (۲۰)
  • دی ۱۳۹۷ (۱۸)
  • آذر ۱۳۹۷ (۱۸)
  • آبان ۱۳۹۷ (۱۵)
  • مهر ۱۳۹۷ (۱۸)
  • شهریور ۱۳۹۷ (۱۳)
  • مرداد ۱۳۹۷ (۱۵)
  • تیر ۱۳۹۷ (۲۳)
  • خرداد ۱۳۹۷ (۲۲)
  • اردیبهشت ۱۳۹۷ (۲۵)
  • فروردین ۱۳۹۷ (۲۲)
  • اسفند ۱۳۹۶ (۲۲)
  • بهمن ۱۳۹۶ (۲۵)
  • دی ۱۳۹۶ (۲۸)
  • آذر ۱۳۹۶ (۲۴)
  • آبان ۱۳۹۶ (۲۹)
  • مهر ۱۳۹۶ (۲۶)
  • شهریور ۱۳۹۶ (۲۵)
  • مرداد ۱۳۹۶ (۳۱)
  • تیر ۱۳۹۶ (۲۹)
  • خرداد ۱۳۹۶ (۳۴)
  • اردیبهشت ۱۳۹۶ (۴۲)
  • فروردین ۱۳۹۶ (۳۱)
  • اسفند ۱۳۹۵ (۲۵)
  • بهمن ۱۳۹۵ (۲۳)
  • دی ۱۳۹۵ (۲۲)
  • آذر ۱۳۹۵ (۲۰)
  • آبان ۱۳۹۵ (۲۹)
  • مهر ۱۳۹۵ (۱۷)
  • شهریور ۱۳۹۵ (۲۱)
  • مرداد ۱۳۹۵ (۲۱)
  • تیر ۱۳۹۵ (۶)
  • خرداد ۱۳۹۵ (۱)
  • اردیبهشت ۱۳۹۵ (۲)
  • فروردین ۱۳۹۵ (۲)
  • اسفند ۱۳۹۴ (۶)
  • بهمن ۱۳۹۴ (۴)

موضوعات:

  • 10 جمله (22)
  • 101 جمله (2)
  • آفوریسم (5)
  • آموزش دستور زبان فارسی (6)
  • آموزش ساخت محصول آموزشی (2)
  • آموزش نویسندگی (71)
  • آنافورا (4)
  • از تدریس (8)
  • از نوشتن (430)
  • استراتژی محتوا (74)
  • استعاره (2)
  • استعاره‌هایی که با آن‌ها زندگی می‌کنم (1)
  • اطلاع رسانی (12)
  • اون می‌گه (1)
  • این آدم‌های دوست‌داشتنی (4)
  • این شکسته‌ها (2)
  • با شما نبودم (29)
  • با هم بنویسیم (4)
  • با و بی حوصله (5)
  • باشگاه تولیدکنندگان محتوا (3)
  • باورهای من (6)
  • برای اعضای دورۀ آنلاین لذت نویسندگی (1)
  • برگزیده‌ها (17)
  • برند شخصی (2)
  • بهترین لینک‌های هفته (1)
  • بهره وری (26)
  • پادکست (28)
  • پادکست بهترین عادت (1)
  • پادکست شاهین کلانتری (3)
  • پادکست محتواتیم (5)
  • پادکست مهم (1)
  • پاره‌ها (2)
  • پرت و پلا (1)
  • پرسش و پاسخ (5)
  • پست‌های چندصدایی (1)
  • پیاده روی (14)
  • تبلیغ نویسی و کپی رایتینگ (6)
  • تجربه‌ی شرکت در کارگاه تمرین نوشتن (1)
  • تسلط کلامی (9)
  • تعریف‌های تازه (18)
  • تفکر نقادانه (1)
  • تکنولوژی (5)
  • تکنیک تبلیغ نویسی (5)
  • تکه‌های طلایی هفته (7)
  • تلگرام (7)
  • تلگرامات (7)
  • تمرین (23)
  • تمرین افزایش دایره لغات (12)
  • تمرین نویسندگی (36)
  • توسعه فردی (274)
  • تولید محتوا (111)
  • توییتر من (1)
  • تیتربازی (1)
  • جستار هفته (1)
  • جستارنویسی (2)
  • جملات کوتاه (57)
  • چالش جستارک (3)
  • چرا باید زیادتر حرف بزنیم؟ (1)
  • چگونه نویسنده شویم؟ (4)
  • حرف کتاب (2)
  • خرده‌گفته (1)
  • خلاقیت (79)
  • داستان (17)
  • داستان دوست (6)
  • دل نوشته ها (30)
  • دهه هشتادی ها (2)
  • دوست (5)
  • دیالوگ روز (1)
  • دیجیتال مارکتینگ (12)
  • رابطه (23)
  • رادیو کاماک (1)
  • رادیو نویسندگی (21)
  • رادیونوشته (1)
  • رسانه‌سازی (7)
  • رویاها (9)
  • ریزنوشته‌ها (1)
  • زندگی (11)
  • سبک زندگی (15)
  • سبک‌های نویسندگی (2)
  • سخنرانی (3)
  • سمپوزیوم توسعه فردی (16)
  • سمپوزیوم نویسندگی (21)
  • سوال (7)
  • شاعرانه‌ها (12)
  • شاهین کلانتری (1)
  • شاهین‌شو (3)
  • شبکه های اجتماعی (6)
  • شعر (11)
  • شعر نوشتن (1)
  • شکسته‌نویسی (5)
  • شما و شاهین (1)
  • عشق (5)
  • فروش (1)
  • فکر و تفکر (9)
  • فهرست‌ها (5)
  • فیلم (3)
  • فیلم نامه نویسی (3)
  • فیلمسازی (6)
  • قدرت (1)
  • قصه گویی (3)
  • قلم‌انداز (17)
  • کارتون و کاریکاتور (17)
  • کارگاه تولید محتوا (7)
  • کارگاه کلمات (20)
  • کانال مهارت های نویسندگی در تلگرام (4)
  • کتاب الکترونیکی (8)
  • کتاب قدرت تکرار (17)
  • کتاب و کتابخوانی (134)
  • کسب و کار (15)
  • کشکول کلانتری (24)
  • کلاس کپی رایتینگ (4)
  • کلاس نویسندگی (7)
  • کلمات قصار (13)
  • کلمه (26)
  • کلمه‌برداری (8)
  • گروه‌سازی (1)
  • گزارش زندگی (1)
  • گفت‌وگوی روزانه درباره‌ی نوشتن (2)
  • لینک های خوب (20)
  • مجلۀ عشق نوشتن (2)
  • محتواتیم (1)
  • محتواگران (1)
  • مدرسه نویسندگی (6)
  • مدیریت پروژه (1)
  • مسترکلاس نویسندگی (7)
  • مصاحبه (8)
  • مصاحبه با علی اکبر قزوینی (3)
  • معرفی کتاب (12)
  • مقالات گروهی (1)
  • مقالۀ هفته (5)
  • مهارت های نویسندگی (188)
  • مواد خام برای تولید محتوا و جستارنویسی (1)
  • مواد خام تولید محتوا و جستارنویسی (1)
  • موفقیت (22)
  • مونولوگ‌های شکسته (5)
  • نامه (10)
  • نامه ها (3)
  • نامه‌های شاهین کلانتری (1)
  • نانومحتوا (1)
  • نثرهای یومیه (31)
  • نخستین سطرها (1)
  • نسیم نیکلاس طالب (3)
  • نظرت برگزیدۀ هفته (3)
  • نقل قول (156)
  • نکته‌ها و تکه‌ها (1)
  • نگرش (3)
  • نمایشنامه‌نویسی (3)
  • نوشتار پولساز (1)
  • نوشتن TV (6)
  • نوشتن کتاب (4)
  • نوشته‌های شما (1)
  • نویسندگی آنلاین (23)
  • نویسندگی استراتژیک (1)
  • نویسندگی خلاق (8)
  • نویسندگی کودک و نوجوان (1)
  • نویسندگی مثبت نگر (3)
  • هر روز یک دفتر شعر (4)
  • هزار و یک ایده (124)
  • همۀ کتاب‌های نویسندگی (2)
  • هوش کلامی (5)
  • وبلاگ نویسی (75)
  • وبینار اهل نوشتن (1)
  • وبینار زبان‌آور (26)
  • ولاگ (8)
  • ویدیو (20)
  • یادداشت روز (85)
  • یادگیری (43)
  • یک کار تازه (2)
  • یوتیوب آموزش نویسندگی (1)
© ۱۳۹۴-۱۴۰۱ | این وب‌سایت برای شاهین کلانتری است. | طراحی و پشتیبانی: سعید قائدی