تکرار نیک

«رنگ همکار ما هر روز زردتر می‌شد، رنگ همه‌ی همکاران ما هر روز زردتر می‌شد. سر همکار ما هر روز سفیدتر می‌شد، سر همه‌ی همکاران ما هر روز سفید می‌شد.»

در این پاره از سطرهای آغازین داستان «… و دیوارها گوش داشتند*» تکرار جلب توجه می‌کند. 

تکرار همیشه بد نیست. 

با تکرار می‌توان به ضرب‌آهنگ‌های خاص و جالب رسید، جمله‌ها را تقویت کرد و بر زیبایی نثر افزود. 

البته مقصود ما تکرار سنجیده و به‌جاست. 

تمرین:

برخی اوقات که بداهه‌ می‌نویسید، می‌توانید از این شیوه استفاده کنید:

یک جمله بنویسید. سپس در جمله‌ی بعدی همان جمله را با اندک تغییری بنویسید. سپس‌تر همان جمله را باز با قدری دگرگونی بنویسید. می‌توانید یک صفحه‌ی کامل را فقط با شکل‌های متفاوت یک جمله پر کنید.

چنین متنی شاید به کار انتشار نیاید، اما از آن تمرین‌های عضله‌ساز است که می‌تواند ظرفیت‌های تکرار را برایتان نمایان کند.

  

*از مجموعه داستان «… و دیوارها گوش داشتند»، سپوژمی زریاب، نشر آتنا، ۱۳۸۲

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *