تازه‌گویی مهم است یا تکرار؟

تازه‌گویی مهم است یا تکرار؟

بدون نوشتن، چقدر بیچاره بودم!

-خودم!

 

آیا باید یک ایدۀ مهم را، صرفاً به خاطر این‌که بارها و بارها تکرار شده، تکرار نکنیم؟

آیا به بهانۀ تازه‌گویی باید از تکرار ایده‌های مهم دست بکشیم؟

بگذارید در پاسخ به این سؤال خودم را مثال بزنم:

من از نوشتن می‌نویسم. نوشتن در معنایی گسترده؛ که فقط به جستار و داستان و شعر محدود نمی‌شود. اگر حرف زدن را شکل گفتاری زبان بدانیم، نوشتن، شکل نوشتاری آن است. پس انسان امروزی، برای بهتر اندیشیدن و رابطۀ اثربخش، ناگزیر است به هر دو شکل گفتاری و نوشتاری زبان مسلط باشد. کار من و مدرسه نویسندگی ترویج نوشتن در میان طیف وسیع‌تری از افراد است.

ممکن است یک نفر، تا سال‌های سال، در خلوت خودش برای بهتر زیستن، آرامش روان، و تصمیم‌گیری بهتر از نوشتن بهره ببرد، یا دیگری، از نوشتن برای توسعۀ برند شخصی و کسب‌وکارش کمک بگیرد. عدۀ معدودی هم ممکن است به داستان‌نویسی و دیگر قالب‌های ادبی روی بیاورند. اما در نهایت نوشتن، میز کار خلاقیت، برای همۀ انسان‌هاست. در دنیای شتاب‌زدۀ امروز، که میزان توجه و تمرکز افراد روز به روز رو به کاهش است، نوشتن، یعنی تبدیل جریان سریع فکر، به واژه‌ها، عملی مراقبه‌گونه، برای تأمل و رسیدن به آرامش است.

باری، مقدمه طولانی شد. حرفم این است که من دوست دارم تا جملۀ زیر را در هزاران یادداشت تکرار کنم:

فقط وقتی می‌نویسی، می‌فهمی که چقدر محتاج نوشتن بوده‌ای.

در این جملۀ ساده چه رازی هست؟ چرا دوست دارم بارها و بارها آن را تکرار کنم؟

هر بار که به آزادنویسی می‌نشینم، انگار دوباره قدرت نوشتن را کشف می‌کنم. طوری که دوست دارم بروم وسط چهارراه بایستم و فریاد بزنم، آهای، ایهاالناس، شما هم بنویسید و کیف کنید. دیگر مجبور نمی‌شوید برای بهتر کردن حالتان به سیگار و مشروب و قرص و شبکه‌های اجتماعی و مشاور پناه ببرید!

قبل از نوشتن این یادداشت پریشان بودم. موضوعات مختلف ذهنم را خسته کرده بودند. اما فقط کافی بود تا هزار کلمۀ اول را بنویسم. از هر دری، بنالم، بکوبم روی دکمه‌های کیبورد، فریاد بکشم سر واژه‌ها، تا:

به سرخوشی و خلاقیتی برسم که با تمام خوشی‌های تخدیری و زودگذر فرق می‌کند. تا احساس توانمندی کنم. تا حس کنم حتی در یک سرزمین رو به زوال هم، می‌توان در نوشتن، اندکی راه‌های تازه‌ای گشود.

نوشتن، هُل است. تو فقط باید خودت را هل بدهی سمت نوشتن، بعد دیگر خود نوشتن تو را هل می‌دهد سمت تمام کارهای ارزشمند دیگر. من عملگرایی‌ام را مدیون نوشتن هستم. خواندن شاید سوخت عمل باشد، اما این نوشتن است که هل می‌دهد و حرکت ایجاد می‌کند.

به قدرت تکرار، بیش از همیشه باور دارم. پس دوباره تکرار می‌کنم:

فقط وقتی می‌نویسی، می‌فهمی که چقدر محتاج نوشتن بوده‌ای.

راستی، برای فهم یادداشت بالا باید دست به عمل زد. من تا به حال قورباغه نخورده‌ام. پس هیچ‌وقت هوس خوردن قورباغه هم نمی‌کنم. نوشتن هم همین‌طور است، تا وقتی حداقل نیم میلیون کلمه آزادنویسی نکرده‌ای، شاید لذت واقعی حاصل از آن را تجربه نکنی. آدم هوس خوردن چیزی را می‌کند که قبلاً طعم آن را چشیده باشد.

 

 فکر می‌کنم بعد از مطالعۀ این پست، خواندن لینک زیر هم برای شما سودمند باشد:

قدرتی که ما داریم

دورۀ آنلاین نویسندگی خلاق

شاهین کلانتری در تلگرام | اینستاگرام | توییتر | ویرگول | لینکدین

12 پاسخ

  1. جانا سخن از زبان ما می‌گویی…
    آخ آخ، هرچی که توی دل و مغز من می‌گذره شما می‌نویسین. چقدر تا بی‌نهایت از خوندن متن ‌های زیباتون لذت می‌برم، طوری اشتهای نوشتن در من زیاد میشه که توصیف کردنی نیست.
    پایدار باشین استاد خوبم🌷

    1. راضیه خانم عزیز
      وجودتون مایه دلگرمی و افتخاره.
      شاد و سلامت باشید.

  2. یکی از سایت های برتر یا به قول معروف باحال ایران سایت شاهین کلانتری یا بهتر بگم خود شاهین کلانتری است.
    من با سایت شما بود که صفحات صبحگاهی نویسی را شروع کردم و الانم رو به داستان های کوتاه آوردم و می نویسم که می نویسم.
    دم همه شاهین های شوق نوشتن گرم

    1. زنده باد محمد جان.
      خوشحالم که نوشتن رو جدی گرفتی و به طور منظم ادامه میدی.

  3. سلام دوست عزیز
    وبلاگ شما خیلی هیجانبخش آموزنده و خلاقانه است تبریک و سپاس

  4. “آدم هوس خوردن چیزی را می‌کند که قبلاً طعم آن را چشیده باشد.”
    پس زنده باد چشیدن طعم‌های گوناگون و گسترده کردن دامنه‌ی هوس‌ها برای انتخاب بهترین هوس!
    ممنون شاهین

  5. سال های دوووووووووور توی یک دوره از زندگیم نسبت به کلمه هام و نوشته هام و آرامشی که از نوشتن بهم منتقل میشد زیادی خسیس بودم دلم نمیخواست این آرامش رو از نوشتن به کسای دیگه یاد بدم!
    به صورت خیلی خودخواهانه فقط برای خودم میخواستم کلمه ها رو…!
    اما وقتی بیشتر جلوتر رفتم حس کردم بهتره بخشنده تر باشم این کلمه ها رو من خلق نکردم که اینطوری خسیسانه بخوام از بقیه بگیرمشون یا فقط تنها من نیستم که رازِ شگفت انگیز نوشتن رو میدونم از چهارسال پیش تا حالا هرکی ازم راز موفقیتم رو برای داشتن آرامش پرسیده بهش یه کلمه پاسخ دادم”نوشتن”…
    نوشتن هزار فایده برای آدمی داره و یکی از فایده های خوبش آرامشی هست که بعد نوشتن و حین نوشتن وجودت رو دربرمیگیره!
    وقتی میبینم شما این همه سال زحمت کشیدین برای اینکه دیگران رو از راز شگفت انگیز نوشتن باخبر کنین شرمنده میشم که یه زمانی خودخواه بودم!
    اینم بگم بهتون کم از سر چهارراه داد زدن نیست این همه تلاشتون برای اینکه بقیه رو متوجه معجزه ی نوشتن کنین و مطمئنم خیلی ها هستن که از همین سایت شما و کلام شیوای شما شروع به نوشتن کردن و طعمِ معجزه اش رفته زیردندنشون که هر لحظه بخوان قورت بدن کلمه ها رو برای نوشتن…!

  6. سلام
    من بجز ایدهء صفحات صبحگاهی و هزار کلمه های جادویی از یک ایدهء دیگه هم استفاده می کنم و می خواستم نظرتون رو راجع بهش بدونم
    من هر روز به مدت بیست دقیقه جلوی آینهء قدی کمدم با صدای بلند بداهه گویی می کنم و همزمان صدام رو هم ضبط می کنم و بعد دفتر و قلم رو میارم و با گوش دادن به اون فایل صوتی ضبط شده، اون رو مکتوب می کنم. هرچند این کار خیلی سخت و طاقت فرسائه ولی من می خوام در انجامش استقامت به خرج بدم.

    1. عالیه این کار فاطمه جان.
      من کتاب چرا باید زیادتر حرف بزنیم، کلاً برای توضیح شگفتی همین کار نوشتم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *