لازم نیست همیشه شق و رق پشت میز تحریر بنشینم و بنویسیم.
گاهی میتوانیم موقعیتهای فیزیکی متفاوتی را برای نوشتن امتحان کنیم.
مثلاً میتوانیم کف آشپزخانه دراز بکشیم و بنویسیم.
میتوانیم برویم کنار بخاری، قهوهای بنوشیم و با کلمهها بازی کنیم.
میتوانیم برویم پشتبام، نفس عمیق بکشیم و چند خطی بنویسیم.
گاهی میتوانیم توی رختخواب، در حالی که دستمان از زیر پتو بیرون آمده، دو سه پاراگراف بنویسیم.
گاهی میتوانیم کنار پیاده رو بنشینم و حین تماشای رفت و آمد مردم، توی دفترچه یادداشتمان هر چیزی را که به ذهنمان میرسد بنویسیم.
حتی میشود گاهی توی راه پله خانه، روی پلهها نشست و نوشت و به نگاه عاقل اندر سفیه همسایهها بی توجه بود.
مهم این که فرصت نوشتن در وضعیتهای مختلف را از دست ندهیم.
گاهی عوض کردن جای همیشگیمان منجر به کشف ایدههای بدیعی میشود، ایدههای که میتوانند حس و حال تازهای را وارد زندگی نویسندگی ما کنند.
11 پاسخ
نوشتن در فضا و موقعیت مختلف سبب شناخت و آشنایی بیشتر با نوشتن می شود.
عادت به نوشتن در مکان های مختلف دیوار سهمگین ترس از نوشتن را فرو می ریزد.
من با نوشتن سفر می کنم و با واژه ها جابجا می شوم.
زنده باد محسن کرمی عزیز
من شک ندارم که تو به قلههای نوشتن میرسی.
عشق به نوشتن وعلاقه ی وافری که ب نوشتن دارم من رو محدودبه مکان یاحالت خاصی نمیکنه هرجاکه باشم توی مینی بوس حین رفتن به دانشگاه یا سرکلاس یاهرجای دیگه…اتفاقا خیلی مفیدهم هست بانگاه کردن به آدمها به درختهاحتی میوه های رنگارنگ میوه فروش کلی لذت خوب توذهنم میادک دوست دارم اون هارو درقالب متن وزیبادربیارم این یک هنره که بتونی به همه چی عشق بورزی وازش استفاده کنی
بانو مهستی هم در همین رابطه پیشنهادهای جالبی دارن.
روی خاک مثلا
رو درخت
رو پر پرنده بدبخت
رو ابرا آخه؟!
گاهی میتوانی سرکلاس، و در حالی که دبیر درس مزخرفی را تدریس می کند ،
به بهانه ی اینکه مثلا داری
صحبت هایش را یاد داشت می کنی
در دنیایی دیگر بنویسی.
البته لازم است هر چند دقیقه یکبار به او نگاهی بیندازی و سرتکان دهی تا همه چیز طبیعی به نظر برسد.
در این صورت دبیر خیال می کند ، داردحرف های مهمی میزند و با ذوق بیشتری ادامه می دهد.
تو نیز با شوقی بیشتر ،برای هدفی مهم تر، ادامه می دهی.
یکدفعه دبیر به سمت تو حمله می کند وکاغذ را بر می دارد خوش بختانه آنقدر بد خط نوشته ای که نمیتواند چیزی بخواند.
او می گوید اگر نمیخواهی به درس گوش دهی بهتر است
بیرون بروی.
وتو با خوش حالی بسیار به حیاط می روی . زیر درختی می نشینی و ادامه می دهی.
و آن سه صفحه می شوند بهترین صفحات صبحگاهی ات…
تاریخ این پست سال 95 هست ولی هنوزسبزه وماندگار….همه ی مطالبتون سبزه آقای کلانتری
درود افشین جان
ممنونم از مهرت.
مشتاقم سایتت رو بیشتر به روز کنی و بیشتر بخونمت.
راستی من نه تنهاعاشق انجیر خیس خورده هستم که هیچ وقتی بچه بودم اونو میفروختم
زنده باد عباس عزیز
پس ایشالا یه روزی در آینده انجیر بزنیم با هم!
سلام..
پیشنهاد میکنم یکبار سر و ته بشوید پاهایتان را به دیوار تکیه بدید و در حالی که فشار هجوم خون به رگ های مغزتان را حس میکنید بنویسید با اینکه نیروی جاذبه بدن شما رو بیشتر و بیشتر در حس کرخ بودن پیش میبرد اما خلاقیت و ایده ها در سیاره دیگری روی زمین زندگی میکنند که از قانون جاذبه پیروی نمی کند !
از دست تو!
خوب بود، تست میکنم!