چند بار شده که با کلی انگیره برای برنامهریزی وقت گذاشتهاید؛ اما نتوانستهاید به آن پایبند بمانید؟
در زندگی همۀ ما دهها سال نو و هزاران شنبه هست که برای شروع کارهای مختلف برنامهریزی کردهایم و در عمل شکست خوردهایم.
بخشی از آسیبهای روحی و روانی ما، ناشی از نقشههایی است که به محض کشیدن نقش بر آب شدهاند.
نتیجه این بوده که همه به برنامهریزی احترام میگذاریم؛ نمیتوانیم نقش آن را کتمان کنیم؛ اما در عمل، نه باوری به آن داریم و نه خودمان را در پایبندی به آن توانمند میدانیم.
در این یادداشت، هیچ فرمول و تکنیک جادویی ندارم که به شما بدهم. من هم در ابعادی از زندگی دچار بیبرنامهگی و کلافگی هستم.
اما در برنامهریزی برای یک چیز تا حدی خودم را موفق میدانم؛ موفقیت به این معنا که حتی اگر هزار بار هم در این برنامۀ خاص شکست بخورم، باز برنامۀ تازهای ترتیب میدهم.
برنامۀ یادگیری
ما ناچار از یادگیری هستیم. چارۀ افسردگی و فساد و فقر، دکتر و دولت و خیریه نیست. یادگیری است. بله، دولت در این موضوع سهم دارد، سیاستهای کلان هستند که آموزش عمومی را توسعه میدهند. اما چون در کشوری هیچ وقت، خبری از تفکر سیستمی و چشماندازهای بلندمدت نبوده، ما هم به عنوان فرد باید کرکره را پایین بکشیم؟
باری. تکرار این حرفها فایده ندارد.
به خودم میگویم: اگر برای هر نوع برنامهریزی خودت را ناتوان و بیمیل میدانی؛ فقط و فقط برای یک چیز برنامه داشته باش: یادگیری.
تو باید یک سند فردیِ یادگیری داشته باشی.
از عملی نشدن کامل برنامۀ یادگیری نترس، بیست درصد برنامه را هم اجرا کنی، بیست میگیری!
این مدل ذهنیِ حاصل از برنامهریزی برای یادگیری است که تو را برنده میکند.
اینکه تو برنامهای برای یادگیری داری، یعنی برنامهای برای تمام زندگی داری.
یادگیری، اصلیترین تمایز انسان و حیوان و تنها دلیل پیچیدگی افکار و رفتار اوست.
تمام برنامههای ما به این خاطر نقشبرآب میشوند، که به اندازۀ کافی آموزش ندیدهایم. پس بیش از هر چیزی باید برای آموزش دیدن برنامهریزی کنیم.
در برنامۀ یادگیریات بنویس:
میخواهی چه کتابهایی را بخوانی؟
در چه سایتهایی وقت بگذرانی؟
قصد شرکت در چه دورههای آفلاین و آنلاینی را داری؟
چه کتابهایی را میخواهی دوباره و چندباره بخوانی؟
مایل هستی چه چیزهایی را به دیگران یاد بدهی تا بهتر یاد بدهی؟
مصمم هستی در روز چقدر و چند نوبت را صرف یادگیری کنی؟
از چه افرادی میخواهی به عنوان مربی و راهنما کمک بگیری؟
چه برنامهای برای یادگیری روشهای بهتر یادگرفتن داری؟
قبل از اینکه بخواهی برای پیدا کردن شغل و پول در آوردن و هر کار دیگری برنامهریزی کنی، فقط یک برنامۀ یادگیری داشته باش.
برنامۀ یادگیری ما محرک و انگیزانندۀ ما برای برنامهریزی درست در دیگر ابعاد زندگی است.
برنامۀ یادگیری، مادر تمام برنامههاست.
فکر میکنم بعد از مطالعۀ این پست، خواندن لینک زیر هم برای شما سودمند باشد:
کتاب خریدن و کتاب خواندن | راهنمای کامل یک شکارچی کتاب!
شاهین کلانتری در تلگرام | اینستاگرام | توییتر | ویرگول | لینکدین
18 پاسخ
بسیار عالی بود. فقط یه سوال : خود این یادگیری نیاز به برنامه ریزی ندارد؟ یادگیری خیلی کلی هس؟ در چه زمینه ای؟ همه چیز که نمیشود ! کاش بیشتر توضیح میدادی که چطور و چگونه ؟
سلام حمید عزیز
سوالت خیلی خوبه.
و خب در درجۀ اول یادگیری بر اساس نیازهای ماست.
همین الان تو به سادگی میتونی بفهمی که به یادگیری چه چیزی نیاز داری.
و مرحلۀ بعدی اینه که خودت رو غرق یادگیری کنی.
مثلاً تو مرحلۀ اول تو میتونی وقت بذاری و یادگیری رو یاد بگیری.
اما یه نکته مهم:
من وقتی یادداشت های این وبلاگ رو مینویسیم، رو این حساب میکنم که مخاطب مجموعه ای از یادداشت های قبلی من رو خونده باشه. و با هر پست بتونم یکی از قطعات پازل مشترک خودم و مخاطب رو کامل کنم.
بنابراین تو خیلی از پست ها حرف هایی که قبلاً زدم رو تکرار نمیکنم.
دربارۀ یادگیری قبلاً مطالب خیلی خیلی زیادی نوشتم که تو آرشیو سایت موجوده.
آقاشاهین تاحالا کسی بهتون گفته شما سختترین هارو با نحوه ی نوشتنتون و قلم خوبی که دارین خیلی آسون میکنین؟!
منی که همیشه و تا به امروز فکر میکردم برنامه داشتن و با برنامه پیش رفتن یکی از سختی های زندگی هستش و ترجیح میدم کلا هرچی پیش آید خوش آید جلو برم یعنی برنامه نریزم امروز حتما کتاب باید بخونم من امروز کتاب میخونم اگه دلم بخواد کلا این مدلی هستم!
راستش حتی وقتی عنوان این مطلب رو خوندم که برای برنامه ریزی هستش میخواستم از خیر خوندنش بگذرم ولی خوشحالم خوندمش!
این متن باعث شد بفهمم برنامه داشتن سخت نیست حتی خیلی ساده و بهترم هست فقط کافیه مسیر یادگیری رو پیش برم تا برنامه ریزی و با برنامه پیش رفتن خیلی آسون تر بشه برام و هی نگم برنامه داشتن سخته!
اینجوری وقتی برنامهای برای یادگیری دارم،یعنی برنامهای برای تمام زندگی دارم!
زنده باد.
چه خوب که این متن نگرش تازهای بهت داده.
سلام به شاهینِ همیشه نوشین. کلاً دربارهی این یادداشتت و خصوصاً در بابِ این جملهات «یادگیری، اصلیترین تمایز انسان و حیوان و تنها دلیل پیچیدگی افکار و رفتار اوست» میخواهم این را بگویم:
برای من همیشه این سؤال است که نسل پدربزرگها و مادربزرگهای ما که سواد خواندن و نوشتن ندارند، وقتی تنها میشوند و برای فکرکردن فرصت مییابند، به چه و چهگونه فکر میکنند. وقتی خودم را جای آنها میگذارم تا آستانهی کلافگی پیش میروم. بارها خودم را جای اسیران، زندانیان، تبعیدیان و تکافتادگان گذاشتهام و هر بار، بهصِرفِ تصورِ اینکه میتوانم گوشهای بنشینم و در کتابی فروبروم یا قلمی به کف گیرم و متنی بنویسم، از صعوبت آن در نگاهم کاسته میشود؛ ولی حالِ بیسوادان انصافاً برایم تحملناپذیر است.
آخ معین عزیز
چه خوب گفتی.
این همیشه سوال من هم بوده.
و همیشه بعد از فکر به این افراد، یه نفس عمیق کشیدم و رفتن سراغ کتابام.
سلام و وقت بخیر
ممنون مطلب مفید و ارزشمندی بود
علت اینکه ما در اجرای بعضی برنامه ریزیهامون موفق نمیشیم این هست که یا اون هدف برای ما جذابیت کافی نداره یا انگیزه انتخاب چنین هدفی یک نیاز شدید و عمیق نیست
علم و دانایی و قدرت و توانایی دو بال صعود و پرواز ما از منجلاب شرایط کنونیه که هر دو به وسیله یادگیری شکل میگیره و تقویت میشه
و در صورتی که در عمق روح و وجودمون نیاز شدیدی را برای اونها احساس کنیم
خودمون را در هر شرایطی به برنامه ریزی برای یادگیری مقید و پایبند میکنیم
سلام جناب کلانتری.
این که گفتید: هیچ فرمول و تکنیک جادویی ندارم را متوجه نشدم.
شاید فرمولی ارائه ندادید اما یک تکنیک خوبی دارید آن هم لحن شیوه نوشتن شماست که آدم را هل می دهد به سمت عمل.
با این پست شما مشوق شدم تا یکی از برنامه هایم را بکوبم و از نو بسازم.
سلام محمد عزیزم
زنده باد. از اینکه چنین تصمیمی گرفتی خیلی خوشحال شدم.
با قدرت پیش برو. اگر وقفهای یا مانعی هم بود، دوباره از نو شروع کن و پیش برو. هیچوقت توقف نکن.
بسیار عالی . مطلب قابل تامل و تحملی بود
ممنونم حمید عزیز
شاد باشی.
چقدر این پست دوست داشتم.از جمله ها نمیتونستم راحت بگذرم.دلیلش به اعتقاد من این هست که واقعا با این جملات و طرز فکر هم عقیده ام.برنامه داشته باشیم که در زمینه های مورد علاقه یاد بگیریم و یاد بدیم و این کار بسیار ارزشمندی هست.
سلام حجت عزیزم
خوشحالم که دغدغۀ یادگیری داری.
من راستش آدمی رو واقعاً زنده میدونم که یادگیری براش اصله، نه حاشیه.
دوست فرهیخته ام ، شاهین عزیز
جالبی نوشته ات این بود که کار را سهل و آسان کردی . سنگ بزرگ نشانه ی نزدن است . نکته جالبی بود ” یادگیری ”
همان که گفته اند : ز گهواره تا گور دانش بجوی ”
قطعا وقتی یادبگیریم ، فرصت ها نیز به سویمان خواهند آمد .
مطلبی شیوا و جالبی بوده .ایده گرفتم تا در اولین فرصت ، درباره اش در وبلاگم بنویسم .
گفتم : وبلاگم !
تکرار مکررات است ولی بازم می گویم . و ساده و از ته دل :
شاهین عزیز ممنون که دنیای وبلاگ و نوشتن را برویمان باز کردی .
بدون اغراق می گویم . 45 سال سن دارم . سال هاست معلمم . ولی مهترین دستاورد زندگیم را پس از سال ها ، یک چیز می دانم
” باورت میشه ، وبلاگ نویسی “
رضا جانم
چقدر خرسندم از اینکه انقدر زود به این نتیجۀ طلایی رسیدی.
من خودم هنوز هم غرق حیرتم از قدرت وبلاگ نویسی.
و افسوس که عموم افراد فکر میکنن دورۀ وبلاگ سراومده و باید برن تو شبکه های اجتماعی بنویسن. نمیدونن وبلاگ چطوری ذهن آدم رو تربیت میکنه.
وبلاگ یه دانشگاه خارقالعادهست.
شرمنده دارم فضولی میکنم توی این کامنت!
اما خواستم بگم وبلاگ یه مدرسه و دانشگاه مثل هاگوارتز هست که فقط افرادی توش وارد میشن که میدونن چه شگفتی و سحرو جادویی توی نوشتن وبلاگ هست!
کاملاً و دقیقاً درسته …