دو-سه هفتۀ اخیر به آزمایش یک ایده تازه گذشت.
بنا داشتم بهجای وبلاگنویسیِ روزانه، هر هفته یک جستار بلند منتشر کنم.
دو تا نوشته هم به همین سیاق هوا کردم؛ به نسبت قبل کامنتهای بیشتری گرفتم و بازدید سایت بالاتر رفت.
اما؛ حالا میخواهم دوباره به روال قبل برگردم؛ یعنی هر روز یادداشت کوتاهی منتشر کنم.
نوشتههای بلندتر هم بماند برای سایت مدرسه نویسندگی. البته بنا دارم در کنار تازهنویسی برخی پستهای قبلی سایت را هم بهروز کنم.
باری؛ چرا به وبلاگنویسی روزانه برمیگردم؟
بعد از سه سال روزانهنویسی قاطعانه میگویم که بدون نوشتن و نشر روزانۀ بخشی از کار هر روزم، انگیزه و توان نویسندگی در من فروکش میکند.
حالا که چند روز از این نظم جادویی فاصله گرفتم، بهتر میفهمم که چرا هزاران نفر از مشتاقان نوشتن، در نبرد روزمرگی و نوشتن، مغلوب اولی میشوند و همواره در حسرت دومی میمانند.
انجام روزانه برخی کارها دستاوردهایی دارد که شاید با انجام یک روز در میان آن کارها هرگز حاصل نشود.
وسوسه و شکوه انجام پیوسته و بیوقفۀ یک کار خوب بود که مرا به وبلاگنویسی روزانه رساند؛ و بعد دریافتم این گامی برای رسیدن به تمایز است.
با وبلاگنویسی روزانه مجبور میشدم هر روز، یک تکه فکر تولید کنم. ولو این تکه تکرار ایدههای قبلی من باشد، یا کوشش نافرجامی برای تبدیل یک جرقه به ایدهای مکتوب.
مهم این بود که این کار به رودخانۀ زندگی من جریان میداد.
البته طی این چند روز برای حرکت در رودخانۀ مردابشده کوشیدم که به یادداشتنویسی در تلگرام بپردازم، اما نتیجۀ نازلتر از حد تصورم بود. تلگرام دعوتکننده نبود، ترغیبم نمیکردم، تشخص و پذیرندگی سایت را نداشت.
این روزۀ روزانهننویسی! سبب شد که بفهمم یک عادت منظم روزانه، فقط یک عادت نیست، بلکه رهگذری برای کشف معنای زندگی در کشاکش با روزمرگیست.
کل جلسات و ملسات و پروژهها و مروژههایم، فدای یک تار موی گندیدۀ وبلاگم!
متنبیِ شاعر گفته بود:
هر که بزرگی خواهد
شبزندهداری کند
من هم به وام از او میگویم:
مجنونِ نویسنده شدن،
باید هر روز چیزکی منتشر کند!
احتمالاً بعد از مطالعۀ این نوشته، مطلب زیر هم برای شما سودمند باشد:
چند پیشنهاد دیگر:
دورههای حضوری و آنلاین نویسندگی و تولید محتوا
شاهین کلانتری در مدرسه نویسندگی | تلگرام | اینستاگرام | توییتر | ویرگول | لینکدین
25 پاسخ
سلام…
” این سایت نمیتواند هر روز تازه نشود ”
(شاید بهتره بگیم )این آدم نمی تواند هر روز به روز نشود !
درود به ستارۀ عزیز.
سلام جناب کلانتری عزیز.
گرچه در هر دو صورت از خوندن مطالب وبلاگتون لذت می برم و خوشحال میشم ولی خیلی خوشحالتر شدم که باز هم مثل قبل هرروز یه مطلب جدید ازتون میخونم.
پاینده باشد استاد.
سلام مریم نازنین
من هم خیلی خوشحالم که با روزانهنویسی میتونیم بیشتر در کنار شما دوستان نازنین خودم باشم.
شاد باشی دوست خوب من.
درود شاهین عزیز
کاملا درست می فرمایید. روزانه نوشتن به انسان انگیزه می دهد. روزانه کاری را انجام دادن نشانه ی زنده بودن است و زندگی کردن. امیدوارم هیچ گاه دچار روزمرگی نشوید.
ره رو آن است که اهسته ولی پیوسته رود . در رفتن هاست که یا به هدف میرسیم یا هدفی و مقصدی تازه پیدا می کنیم . روزانه نویسی که شما اینقدر به آن تاکید دارید باعث شد در مدتی حدود شش ماه با نوشتن های روزانه نوعی خودکاوی انجام بدهم . مثل کسی که در طبیعت بکر یک جنگل یا کوهستان پیاده روی می کند . در هر با پیاده روی چه آرام چه با شتاب چیزهایی جدید می یابیم . در نوشتن هم برای من این موضوع اتفاق می افتد . حتی اگر بارها و بارها از یک کلمه شروع کنم . مدتی از کلمه ” آنها ” شروع کردم و چه متن های خوبی در آمد . هر با” آنها ” چند نفر جدیدی می شوند که داستان زندگی شان با ” آنها ” های قبلی متفاوت است . مجموعه ای از زندگی های انسانهایی در زمان های مختلف و مکان های مختلف . از روشی که یاد دادید متشکرم . برایتان آرزوی شادکامی و نیک نامی دارم .
زنده باد پرویز خوش ذوق و خلاق
همیشه با خوندن کامنتها تو سرشار از لذت میشم.
دمت گرم باد ای نویسندۀ آتیهدار.
سلام،
وقتی این نوشته را خواندم، رفتم سراغ نوشته ای دیگر. اما حسی که از خواندن این چند خط در دلم به وجود آمد، نگذاشت بدون نوشتن چند سطر برایتان این صفحه را ترک کنم. هر روز نوشتن، برای من بزرگترین شادی زندگی است و اگر خداوند تنها نعمت خواندن و نوشتن را در زندگی به من داده باشد، کافی است که خوشبخت باشم. اما من هر روز چیزهایی را که می نویسم منتشر نمی کنم. از آخرین باری که سایتم را بروزرسانده ام تا امروز زیاد نوشته ام اما برای انتشارشان وسواس بی معنی دارم.
و اما در مورد این نوشته و در مجموع وبلاگ شما، آنچه در من برمی انگیزد شوق شریک شدن نوشته هایم با دیگران است. حتی بدون اطمینان از اینکه کسی نوشته ام را بخواند. مهم تر از شوق، جسارتی به من می دهد که بتوانم افکارم با دیگران در میان بگذارم و منتظر بازخورد باشم، در حالی که می دانم کاستی های دانش و قلمم چه رخنه ها که در نوشته ام ایجاد نکرده است.
لطفا همیشه اینجا بنویسید، حتی اگر روزی نوبل گرفتید یا موفقیتی بالاتر یا در سطحی دیگر به دست آوردید. رسالت شما فقط نوشتن نیست، راه انداختن آدم ها در مسیر نوشتن بشریت را به پیش می راند.
سلام وجیهه خوب و نازنین
چقدر کامنت شما برای من عزیز و دوستداشتنی بود.
ممنونم از مهرتون.
به سایت شما لینک دادم تو صفحۀ دوستان من.
از این جملۀ شما خیلی لذت بردم:
اگر خداوند تنها نعمت خواندن و نوشتن را در زندگی به من داده باشد، کافی است که خوشبخت باشم.
در کل نگرش بسیاری زیبایی دارید به نوشتن. پایدار باشید.
سلام استاد
وقتتون بخیر
آفرین به این نظم ، پشتکار، مداومت، پایبندی ، وفاداری ، مراقبت ، پاسداری و عشق آتشین به حریم مقدس نگارش و خوشا به حال به اون وبلاگی که یک موی گندیدش اینقدر فدایی داره
اینکه میگند ماهی با آب زنده است یه سو تفاهمه در واقع این جناب کلانتریه که با نوشتن زنده است
اینکه میگند اگه پر را از پرنده بگیری برای همیشه رویای پرواز را در اون کشتی حرفه
این قلمه که اگه از شاهین بگیری برای همیشه رویای زندگی را از اون گرفتی
اشتیاق سوزانتون به نوشتن من را به یاد شوق و سختکوشی و پشتکار ادیسون و اختراعش میندازه و اگه چنین اشتیاقی در همه ما باشه چه کاری کنیم کارستان و چه دنیایی بسازیم گلستان
امیدوارم شاد و موفق باشید و سایه قلم و نوشتن همیشه بر سرتون پایدار باشه
درود بر عزیز دل
ممنونم از لطف و محبت شما.
همیشه با کامنتهاتون منو خوشحال میکنید.
امیدوارم در تمام لحظات زندگی شاد باشید و همیشه لبتون بخنده.
آنقدر عاشقانه از نوشتن مینویسی که یاد داستانهای عاشقانه و وصال یار و اینجور قلیانهای عاطفی میافتم … من عاشق انسانهای عاشقم.
مصطفی جان
وجودت همیشه مایه دلگرمی منه.
خیلی خیلی خیلی خوشحالم که دوست فرهیختهای مثل تو دارم.
به نظر من هم میشه هرروز متن کوتاه نوشت در سایت و هم میشه هفتهای یک متن بلند نوشت
نه فاطمه جان، نمیشه.
نمیشه خر و خرما رو همزمان در کنار هم داشت.
به دست آوردن یک چیز، مستلزم از دست دادن چیزهای دیگهست.
استراتژی یعنی انتخاب کردن. برای انجام دقیق و خوب یک کار، باید به کلی کار دیگه نه بگیم. وگرنه در هم چیز میانمایه خواهیم بود.
شاهین جان سلام
نمیدونم چراهرکارمیکنم،برایه نوشتن نمیدونم بایدازکجاشروع کنم؟دیگه دارم ناامیدمیشم وتنهاصحبتهایه شماست که بهم امیدمیده،نوشتن واسم مثه یه بُت شده،میشه بیشترتوصیح بدی؟واینکه جستارنویسی وتولیدمحتوایعنی چی؟اگه ممکنه به زبان ساده تر
دمت گرم
سعید عزیز
با صفحات صبحگاهی شروع کن.
ممنون و سپاس به خاطر این تصمیم؛
راستش عادت کرده بودم هر روز به وبلاگت سر بزنم و پست جدیدت رو بخونم و ایده بگیرم، این چند روز سخت گذشت و هر بار که سایت رو رفرش میکردم و میدیدم خبری نیست غصه ام میگرفت! لطفا هر روز برامون بنویس تا موتور نوشتنمون رفرش بشه! ممنون
سلام حسن عزیزم
ممنون از مهرت.
به وجود دوستان خوبی مثل تو افتخار میکنم.
بیشتر برای من بنویس.
شاد باشی و برقرار.
سلام شاهین عزیز، منم خیلی خوشحال شدم که از این به بعد هر روز میخوایین پست بزارین چیه هفته به هفته دلمون گرفت بابا
دستت طلا
سلام آرزو جان
واقعاً طی این چند روز بدون روزانهنویسی، یه خلا بزرگ رو تو زندگی خودم حسی میکردم.
البته هر روز مینوشتم، خیلی هم زیاد. اما نوشتن در این وبلاگ یک عالم دیگهای داره. و تکام جذابیتش به خاطر داشتن دوستان خوبی مثل توئه.
خوشحالم که برگشتید
انتظارش رو داشتم
راستش هر روز عادت داشتم چک کنم ببینم نوشته جدیدتون چیه
حتی تو این مدت که دیگه هر روز نمی نوشتید
فدای تو رضا جان
خیلی خیلی خیلی دلم تنگ شده برای اینجا و دوستان ماهی مثل تو.
حس میکنم در فصل تازۀ روزانهنویسی، بتونم یادداشتهای خیلی بهتری بنویسم.
ســــــلام.
خیلی هم عالیه.
من ،هرروز که به اینجا سرمی زنم بیرون نمیام مگه اینکه یاشارژ موبایل تموم شه یا شارژخودم.
هر بار هم که تصمیم می گیرم بیشتر از 5پست نخونم نمیشه. قسمت مطالب پیشنهادی منو وسوسه می کنه.
خلاصه اینکه خوش حال شدم قراره به روال عادی کار برگردین.
تنتون سلامت، دلتون خوش وذهنتون پر از ایده های خوب . . .