در خابوبیدارِ دمِصبح به ایدهیی رسیدم دربارهی نحوِ جمله، نه مضمون جمله، و خشنودم که توی خاب هم «نحو» است مسئلهام نه موضوع.
ذهنم سرریز بود از متنی سراسر از «از»؛ افسوس متنی که در خاب به همین نحو نوشتم فراموشیدم و اکنون، کوششی برای بازیافت آن الهام:
«از عشق که کلمهی همیشه است از تقدیمنامهی کتاب اولِ نشر از تقدیم کتاب به همسفرانم از ماندن و نوشتن از به یداله رویایی و «از دوستت دارم» و از «ازها»ی ناتمامِ رضا قاسمی در سایت «دوات» و از این ساعت شب که از ماندهام و از شب مینویسم از زبانی زرگرانه که برساختهام از از خودم را میازم از از و خوش دارم بشکنم هر چه را نحوِ مسلط اجبار میکند از تو که ازهام را اوهام نمیپنداری و از با ازهات میپیوندی به ازهام از نوشتن آزادی میخاهی از هایهای و هویهوی و میل به هذیان از زبان از که میشود بلای جان از بیجرأتی از بی ازازانگی از دانهدانههای بلال زبان بنایی ساختن از پیتزای قصهی عاشق برشی برداشتن از ازآب نهراسیدن از ازیدهها و ازدودهها از اینکه نترس از بشکن و بشکن بزن از خوشیِ درهمشکستن هر قاعده.»
گاه برای گشودن بندهای کهنهی ذهن ناگزیریم از نحوشکنی، از.
*«نَحو (به انگلیسی: syntax) یا جملهشناسی در زبانشناسی به دانش مطالعهی قواعد مربوط به نحوهی ترکیب و در کنار هم آمدن واژهها بهمنظور ایجاد و درک جملات در یک زبان گفته میشود. (+)»