یک واقعیت تلخ دربارۀ تولید محتوا+واقعیت شیرین!

یک واقعیت تلخ دربارۀ تولید محتوا+واقعیت شیرین!

در حال حاضر بیش از 100 سایت مرتبط با محتوا در ایران وجود دارد؛ و روزبه‌روز بر این تعداد افزوده می‌شود؛ اما به شکل تکرار‌شونده‌ای اغلب این سایت‌ها پس از چند هفته فعالیت، عطای محتوا را به لقایش می‌بخشد.

راستی چرا یخِ کار محتوا به سرعت نمی‌گیرد؟

اگر بخواهیم استراتژی و بازاریابی محتوا را به یک رشتۀ تحصیلی تبدیل کنیم، قطعاً باید چند واحد اساسی آن را به صبر و تحمل یا به عبارت درست‌تر به نگاه بلندمدت و تفکر سیستمی اختصاص داد.

چه استراتژیست محتوا باشیم یا تولیدکننده محتوا، درهرحال به سبدی از مهارت‌ها نیاز داریم که یک‌شبه پر نمی‌شود.

مهارت‌های زبانی، ذوق ادبی و هنری، تسلط به تبلیغات و بازاریابی و سواد رسانه‌ای بخشی از کلیدی‌ترین اجزای سبد مهارت‌های یک فعال محتوایی هستند.

البته آدم‌های زرنگی هم هستند که هوس راه‌اندازی پلتفرمِ تولید محتوا می‌کنند تا کار گل با بقیه باشد و سود کار برای آن‌ها؛ اما درست به همین دلیل شکست می‌خورند، چون کم‌تر کسی حاضر است با چندرغاز بسازد و مدام مشغول آموختن و آزمودن کاری باشد که هنوز چندان به رسمیت شناخته نشده است.

کار محتوا زمان‌بر است. در قیاس با تبلیغات که با سرعت عجین شده:

باوجود گسترش بسترهای ارتباطی، زمان اثربخشی محتوا روزبه‌روز طولانی‌تر می‌شود. وقتی جاروجنجال زیاد است، باید صدای خیلی بلندتری داشته باشیم.

دیگر واقعاً با کار محتوایی چندماهه و داشتن فعالیت رسانه‌ای نیم‌بند نمی‌تواند مخاطب را به مشتری تبدیل کرد.

درنتیجه هیچ بعید نیست که سفارش‌دهنده و تولیدکنندۀ محتوا به این نتیجه برسند که: نمی‌صرفد.

بله؛ در کوتاه‌مدت قطعاً نمی‌صرفد؛ و این واقعیت تلخ بازاریابی محتواست.

و اما واقعیت شیرین:

خب، در کشور نزدیک‌بین‌ها، وقتی اصولاً کم‌تر کسی بیشتر از چند هفته روی اهدافش وقت می‌گذارد؛ آیا نمی‌توان با کمی مداومت، به فردی بی‌رقیب تبدیل شد؟

منتسکیو زمانی گفته بود:

موفقیت ما تا حد زیادی به این بستگی دارد که بدانیم زمان رسیدن به موفقیت چقدر طول می‌کشد.

 

 فکر می‌کنم بعد از مطالعۀ این پست، خواندن لینک زیر برای شما سودمند باشد:

چرا تولید محتوا دشوار است؟

همچنین برای ثبت‌نام ویژه در طرح آموزشی مدرسه نویسندگی فقط تا پایان شهریور فرصت هست:

شرکت در طرح آموزشی مدرسه نویسندگی

15 پاسخ

  1. نمی دونم چرا نمی تونم کامنت هایی که برای تو دوست خوبم ارسال می کنم رو با چیزی به جز
    مطلب خیلی خوبی بود ، ممنون
    شروع کنم! از اینکه این مطلب رو خوندم لذت بردم و از نتیجه ای که حاکی از نگاه تیزبین نویسنده هست لذت بیشتری بردم.
    برای تو آرزوی موفقیت می کنم و امیدوارم در این راه بی رقیب باشی 🙂

    1. ممنونم از مهرت عباس جان
      من همیشه از دیدن اسمت خوشحال میشم.
      تو به یک وبلاگ نویس فوق موفق تبدیل میشی. شک ندارم.

      1. سلام و ممنونم ازت شاهین عزیز.
        راستش مدت خیلی زیاده که برای هیچ کس کامنت نگذاشتم! حتی اونقدر درگیر یادگیری مسائل جدید بودم که درست و حسابی نتوستم وبلاگ دوستانم رو مطالعه کنم.
        این کامنت رو برات ارسال می کنم تا بدونی که همیشه جزو یکی از بهترین دوستان من خواهی بود 🙂
        برای تو دوست خوبم، آرزوی موفقیت روز افزون دارم.

        1. درود عباس عزیز
          اتفاقا برام سوال بود که چرا دیگه نیستی.
          امیدوارم هر جا که هستی موفق و برقرار باشی.

          1. سلام شاهین عزیز
            امروز داشتم برای کسب و کارم به دنبال چند مطلب می گشتم، که مربوط به حوزه ی تولید محتوا بود، اینکه اسم تو دوست عزیزم با تولید محتوا گره خورده واقعا عالیست.
            چقدر خوشحال شدم وقتی که در بین مطالب، وبلاگ یکی از دوستان قدیمی ام رو دیدم، چه خاطره های خوبی که در ذهنم مرور شد 🙂
            همونطور که احتمالا خودت هم متوجه شده باشی، مدت هاست که دیگه ننوشتم ( حتی دیگه دامین قبلی ام که mrshakiba بود رو هم ندارم و الان این دامین توسط شخص دیگری ثبت شده که از این بابت هم خوشحالم و هم ناراحت ). توی این مدت که از نوشتن دور شده بودم، داشتم روی خودم کار می کردم و کسب و کاری رو شروع کردم که بهم احساس زندگی میده.
            با خوندن دوباره ی وبلاگت بعد از دو سال و به یاد آوردن خاطرات زمانی که می نوشتم، دوستان خوبی مثل خودت، برای لحظاتی دوباره همون احساس شور و شوق زمانی که می نوشتم اومد به سراغم، انگار قلبم تندتر میزد 🙂
            مثل اینکه هنوزم چیزی درون من نوشتن رو دوست داره 🙂 این رو یک نشانه می دونم چرا که، آخرین ایده ای که برای رشد و کسب و کارم بهم الهام شد مربوط به حوزه ی محتوا میشد. حالا با قدرت بیشتری سعی می کنم نوشتن رو با کسب و کارم پیوند بزنم و قدم کوچکی اول از همه در جهت سیراب کردن خودم با نوشتن بردارم و بعد دعوت دیگران به نوشتن.

            1. عباس عزیز
              دلتنگت بودم و خیلی خوشحال شدم که اسمت رو دوباره دیدم.
              فاکنر می‌گه ارادۀ ادبی سرکوب‌شدنی نیست.
              و خوشحالم که وسوسۀ نوشتن دست از سرت برنمی‌داره.
              چراغ وبلاگ جدیدت رو همیشه روشن نگه دار.

  2. درود
    صبر واژه غریب این روزهای بشری
    رهرو آن نیست که گهی تند و گهی خسته رود
    رهرو ان است که آهسته و پیوسته رود
    معلوم نیست چی از جون خودمون میخوایم که اینقدر عجله داریم که یه کاری مثلا به انتهاش برسه ،سفر همش مقصد نیست بلکه لذت بردن ازمسیر و کو هها وخیره شدن دشت و دیدن با تامل طلوع و غروب خورشید اری باید صبر کرد و به نتیجه دلخوش .
    #ٍهمین
    #صبر
    #شاهین کلانتری
    #نوشتن
    #نوشتن
    #خواندن
    #رسیدن

  3. مطلب بسیار مهم در رابطه با چرایی این عمل البته جای دیگری است.
    کما اینکه در آخرین نوشته‌ام که روز به روز در حال تکمیل‌تر شدن است، به آن اشاره کرده‌ام:
    استراتژی اساسا «سه» سطح مختلف دارد: سطح سازمانی، سطح کسب‌وکار و سطح عملکردی

    در سطح سازمانی ما ارزش‌‌های کلیدی و تیمی که به خاطر ارزش‌های کلیدی تشکیل داده‌ایم را داریم.
    در سطح بیزنس یا کسب‌وکاری ما برنامه و هدفی برای کسب درآمد از ارزش‌های کلیدی و پتانسیل تیم داریم و در نهایت در سطح عملکردی ما این برنامه‌ها را اجرایی می‌کنیم، کم‌کم اشکالاتش را رفع می‌کنیم و بهبودش می‌بخشیم.

    در دنیای محتوا استراتژی محتوا برای تبدیل سطح سازمانی استراتژی به مبانی محتوای دیجیتال است؛ استراتژی بازاریابی محتوایی به بحث بیزنس می‌پردازد (در واقع بین بخش قبلی و بعدی پل می‌زند) و بازاریابی محتوایی استراتژی عملکرد و تاکتیک‌ها را برای ورود به دنیای دیجیتال پیاده می‌کند.

    بیشتر و بگذار بگویم بیشتر کسانی که وارد دنیای محتوای دیجیتال شده‌اند، صرفا در سطح عملکردی گیر کرده‌اند. حتی اگر قرار باشد ما «برندسازی شخصی» کنیم و فریلنسر محتوا باشیم، باز نیازمند تعریف سطوح مختلفی در استراتژی هستیم: ارزش کلیدی که باعث می‌شود یاور مشیرفر یکتا و نمونه باشد، روشی که باید از این یکتا بودن پول دربیاورد و در نهایت راهکارها و تاکتیک‌ها. در نهایت «تحویل ارزش به صورت دائمی و طولانی‌مدت» ( من کمپانی بنز و ردبول را بهترین مثال‌ها میدانم. در طی چند دهه به صورت بی‌وقفه، مشغول تحویل ارزش‌های‌شان به مخاطبان خاصی بوده‌اند و هستند و خواهند بود.)
    بدون داشتن سطوح مختلف و بدون اطلاع‌داشتن از استراتژی «نمی‌توان» جریان دائمی ارزش‌آفرینی ایجاد کرد و بدون جریان دائمی ارزش‌آفرینی، شخصیت و هویت و برند ما نمایان نمی‌شود.

    یاور مشیرفر باید در حدی باشد که اگر نام و لوگوی او را از نوشته‌هایش جدا کردی، باز خواننده بتواند مطمئن باشد که این نوشته طعم و رنگ و بوی یاور مشیرفر را میدهد. اگر چنین نباشد، یعنی استراتژی این فرد از پایه دچار ایرادات فراوان است و یا به بیان ساده‌تر این فرد «استراتژی» نمی‌فهمد.

    من بسیاری از این حتی برندهای نام‌آشنا را می‌بینم که در این چرخه ناقص هستند. صرفا بازار را گرفته‌اند، چون رقیبی نبوده‌است. تکنولوژی جدیدی آورده‌اند و اولین بوده‌اند، نه این‌که بهترین باشند.

    چنین رویکردی در فضای دیجیتال و محتوای دیجیتال هم شدیدا چشم‌گیر است و متأسفانه‌تر این‌که بیشتر گرایش‌ها از «جریان دائمی» به سمت «بازاریابی چریکی» و البته «تبلیغات مستقیم» و تا حدی «تهاجم به مخاطب» پیش رفته‌است.

    با مهر
    یاور

    1. بعضی کامنت‌ها هستن که آدم رو به فکر کردن وادار میکنن.
      بعضی کامنت ها علاوه بر فکر، شوق نوشتن رو هم در آدم بیدار می کنن.
      کامنت خوبت محرک بود تا برم هزارکلمه ای بنویسم و فکر کنم.

      زنده باشی یاور پر مهر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *