گفتیم که در آموختن مهارت چه بهتر که هر بار مدتی بر گوشهیی از مهارت درنگ کنیم. برای مثال در آموختن مهارت نویسندگی میتوانیم چندگاهی تنها بر گسترش دایرهی واژگانمان تمرکز کنیم، اما همین هم گوشهی بزرگیست و میشود آن را به تکههای کوچکتری تقسیم کرد. برای نمونه میتوانیم چند ماه فقط روی کارواژهها (فعلها) تمرکز کنیم. در نتیجه میتوانیم به چنین کارهایی بپردازیم:
فهرستی از کارواژههای فارسی تهیه کنیم (نمونه).
دربارهی وضعیت فعل در زبان فارسی چند کتاب و مقالهی تخصصی بخوانیم.
تفاوت کارواژههای ساده و مرکب را دریابیم و از کارواژههای تککلمهیی و نغز فارسی بیشتر بهره ببریم.
در تمرینهایمان دقت بیشتری در استفاده از کارواژهها بهخرج بدهیم و بر تنوع کارواژهها در نوشتههایمان بیفزاییم.
در مطالعهی متون گوناگون به فعلها دقیقتر توجه کنیم. بیایید نخستین پاراگراف رمان «…و این تنها بازی جهان بود*» را از همین منظر بخوانیم:
«من عکسها دیدهام از همزادگان که از هم گسیختهاند؛ روحشان را به شیطان فروختهاند: به عفریتِ برفسیمایی که در وجودشان آشیان ساخته. ما از هم گسیختیم. نه این دم، در این گسیختگیِ واپسین، که ناگاه در هم فرو میرویم و دیگر تا ابدالآبادِ جهان از هم نمیگلسیم؛ و نه آن دم که اشتیاقمان برای برساختنِ جهانی نو در پسفردایِ عالم، ما را به جدالی پرکینه میکشاند؛ آن اشتیاق کشنده و شهوانی که از ادوارِ دور میآمد و تا مرز ستیزهای بیپایان پیش میرفت؛ و نه در آن جدلهای پیشپاافتادهی پیشین؛ جدالهای کودکی، که انگار بازیِ بیپایانی بود. ما در آن لحظهها از هم نگسیختیم؛ در آن دم گسیختیم که چشم گشودیم بر شمایلِ بوده و بودنیِ جهان. به یاد میآوری آن لحظهی گسلیدن را؟ که میدانستیم دیگر از هم گسیختهایم؛ جدا شدهایم؛ دیگر به هم بازنمیگردیم؛ درهم فرونمیرویم؛ برهم نمیسُریم؛ نمیلغزیم.»
به بسامد بسیار دو مصدر «گسیختن» و «گسلیدن» بنگرید و نقش آنها در بافت معنایی و شاعرانهی متن. از نویسندهی نمایشنامهی درخشان «فعل» کمتر از این هم انتظار نمیرفت.
*جلد اول مجموعه رمان «شرح واقعه» از محمد رضاییراد («شرح واقعه مجموعه رمانی پنج جلدی است که تاکنون دو جلد آن نوشته شده و جلد سوم آن در دست نگارش است.)