کنش رازآمیز نوشتن

برخی از اینکه نوشته‌هایشان دقیقن شبیه تصوراتشان نمی‌شود ملول می‌شوند. این که بد نیست. البته من می‌فهمم جنبۀ آزاردهندۀ قضیه کجاست. نویسندۀ نوپا چون توان بیان درست و دقیق آنچه می‌خواهد ندارد می‌رنجد؛ ولی حرف این است که بعد از به دست آوردن مهارت هم ممکن است هرگز نتوانیم آنچه در ذهن داریم نعل به نعل پیاده کنیم؛ اما جنبۀ جالب قضیه این است که گاهی آنچه شکل می‌گیرد از آن‌چه می‌پنداشته‌ای بسیار بهتر می‌شود. دیدگاه زیبایی صفی یزدانیان به این ماجرا را بخوانیم:

«همیشه درست همان چیزی را  نمی‌نویسیم که می‌خواسته‌ایم بنویسیم.
این را هر که با نوشتن آشناست نیک می‌داند. کتاب و مقاله که هیچ، حتی نامه‌ای که به دوستی یا خویشی می‌نویسیم، دست آخر، متنی است بیرونِ ما، که عین قصدمان از نوشتن نیست.
قلم را کنار می‌گذاریم و نوشته‌مان را می‌خوانیم: مجموعه‌ای از اَشکال قراردادی، که زبانِ نوشتاری‌اش می‌نامند روبه‌رومان است که تنها به آن قصد نخست شباهتی دارد و بس.
این جهانی یک‌سر تازه است. در این میان، هر آن‌چه متن که پیام‌آوران شوق یا نفرت‌اند، یا برملاکنندگانِ فریب، یا گواهانی بر عشق به گفتن و شنیدن، و در شورِ آفرینش سهیم شدن و سهم یافتن؛ همه،  به رازی باز می‌گردند که سازنده‌اش کنشی در اساس رازآمیز به نامِ «نوشتن» است.»
منبع: کتاب «ترجمۀ تنهایی»

4 پاسخ

  1. “پنداشته ای ” ….
    از شما آموختم نه تنها به محتوا، بلکه افعال به کار گرفته توسط نویسنده به گونه ای تازه بنگرم.
    سپاسگزارم
    پی نوش

    1. زنده باشید فرزانه خانم پوربهرام نازنین.
      براتون بهرین‌ها رو آرزو می‌کنم.

  2. چقدر این یادداشت برای من ملموس بود.
    گاهی وقتا از چیزی که نوشتم تعجب میکنم و با شگفت زدگی نگاهی به نوشتم میندازم و میگم: واقعا اینو من نوشتم؟😳
    این اتفاق دقیقا زمانی رخ میده که من تلاشی برای نوشتن نمیکنم و قلم رو به دست ذهنم میسپارم و اونوقته که ذهنم با اعجازش منو غافلگیر میکنه.
    و این آموخته جدید منه: فاطمه به ذهنت اعتماد کن!
    البته قبلا از شما زیاد شنیده بودم ولی تجربه نکرده بودم.
    سپاس بیکران از حضور گرم، مفید و همیشگی شما🙏🏻

    1. زنده باد فاطمه عزیز
      اعتماد به توان ذهنمون واقعن نکتۀ مهمیه تو مسیر نوشتن.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *