زنده رود از مجلههای جدی و جذاب جمهوری ادبیات است. در شمارۀ تازۀ زندهرود در جستار جذاب «دفتر متفرقهها» از آقای احمد اخوت نازنین میخوانیم:
کشکول، اصلاً واژهای آرامی یعنی جامع کل شیئی، «به معنای گداست. یعنی شخصی که گدایی میکند. کاسه گونهای باشد که درویشان و صوفیان به کار برند و در آن مایحتاج خود را از خوراکی و مالیات مال صدقات ریزند. معنی آن کشیدن به دوش است، چه کش به کشیدن و کول دوش و کتف را گویند.(لغتنامۀ دهخدا)» واضح است که اینجا نه با کشکول درویشان بلکه با کشکول کتابی سر و کار داریم، یعنی «کتابی که مطالب کوتاه و گوناگونی چون شعر و داستان، لطیفه و قطعه ادبی در آن گردآوری و تالیف شدهاند. نمونه: کشکول جمالزاده، کشکول شیخ بهایی. (فرهنگ سخن تالیف حسن انوری)»
حالا بگذارید بگویم چرا از ایدۀ کشکول خوشم آمد. آقای اخوت جستارش را با صحبت از کشکولهای محمدعلی جمالزاده شروع میکند:
«او بیشتر عمرش از کتابهایی که میخواند یادداشت برمیداشت و اینها را در دفترهایی مینوشت و سپس به صورت کتاب منتشر میکرد.»
عنوان کشکولهای منتشر شده از محمدعلی جمالزاده: هزاربیشه (1326)؛ کشکول جمالی (1339)؛ صندوقچۀ اسرار (1342).
جالب اینجاست که جمالزاده این کار را بیش از نیمقرن داده؛ و همین الهامبخش من شد تصمیم بگیرم بخش کشکول این وبلاگ را بسازم. خوبی کشکولساختن در عنترنت این است که میتوانی با سرعت بیشتری یادداشتهایت را با دیگران به اشتراک بگذاری.
قبلاً هم البته در بخش نقل قول تقریباً گاه به گاه این کار را انجام میدادم، اما این نقل قول از امرسون در جستار آقای اخوت باعث شد بخواهم از این پس هر روز در دستۀ کشکول چیزی هوا کنم:
«هر کس باید کتاب مقدس خود را تدوین کند و در این کتاب واژههای موردعلاقهاش و جملههای دلیاش را بنویسد. دارید کتابی را میخوانید به دلایلی جملههایی نظرتان را جلب میکنند، اینها را فوراً، قبل از آنکه یادتان برود در دفترتان بنویسید. اینها منادیانی هستند که مانند غرش شیپورهای موسی، یوحنا، سنکا و شکسپیر ما را صدا میزنند و به خود میخوانند.»
من متنوع و گسترده میخوانم و حالا میخواهم گزیدهای از جملات و پاراگرافهای آنچه میخوانم را همینجا در همین وبلاگ فوراً بگذارم جلوی شما. اینجوری حس میکنم از مطالعه بیشتر بهره میبرم.
یک خاصیت این کار هم این است که وبلاگ مدام بهروز میشود و دوستانی که هر روز به اینجا سر میزنند میتوانند چیزکی بخوانند که شاید ایدهای به ذهنشان متبادر کند.
کشکول امروز:
این چند جمله را هم از جستار آقای اخوت نقل میکنم تا بخشی از اولین کشکول کلانتری باشند، پیشنهاد میکنم متن کامل نوشته را در مجلۀ زنده رود بخوانید:
من سالیان دراز است که بهقول یکی از دوستان به بیماری لاعلاج یادداشتنویسی مبتلا هستم. هر جا مطلب تازه جالب و تازهای میخوانم آن را روی تکه کاغذی یادداشت میکنم. یا مطالبی را به خودم یادآوری میکنم. («مقالۀ مجلۀ سان را یادم نرود بنویسیم»). بعداً اینها را به دفتر یادداشتهایم منتقل میکنم.
اغلب یادداشتهایم تاریخ و شأن نزول دارند: اشاره به این که چرا این را نوشتهام.
در دفتر یادداشتهای پراکنده، متفرقهها و کشکول چیزهایی باهم پیوند پیدا میکنند که در زندگی معمول احتمال ارتباطشان کم است.
امروز که رفته بودم کتابفروشی دکتر شاطریان در میدان انقلاب چشمم خورد به کتاب تازۀ توماس فریدمن (ممنون که دیر آمدید)، این جمله را از مقدمۀ کتاب یادداشت کردم تا برایتان نقل کنم:
در زندگی نباید از چیزی ترسید. تنها باید آن را فهمید. اینک زمانۀ فهم بیشتر برای ترس کمتر است.
-ماری کوری
خب، سری هم بزنیم به فیسبوک. در صفحۀ ناصر کرمی میخوانیم:
انسان تنها موجودی است که حتی وقتی منابع زیستی کافی فراهم کرده باز هم تکاپو میکند. این رفتار انسان او را شبیه مورچگان و خیلی از حشرات میکند. اما میدانیم حشرات عمر کوتاهی دارند و به آسانی منقرض میشوند. انسان ذاتا به سگسانان و گربهسانان بزرگجثه بیشتر از پشهها شباهت دارد. پس بهتر است بیش از این به تنبلی احترام بگذارد و اینقدر آن را نکوهش نکند. هر تلاشی لزوما مفید نیست و غالبا هیچ تلاشی نکردن مفیدتر است. دست کم اینکه باعث ذخیره انرژی ما میشود.
این هم عکسنوشتهای از صفحۀ دکتر محمدرضا رجبیشکیب:
و مطلب خوبی از صفحۀ نویسندۀ ارجمند، خانم محبوبه موسوی عزیز:
دوستان مترجم، سروران، ای آشنایان به هر زبان غایب، به پیر به پیغمبر، به مسیح و یهودا و مارادونا و هر که قبول دارید، ترجمه از یک زبان به زبان دیگر به معنای گرتهبرداری نیست که نعل به نعل، و مثلا برای وفاداری به متن، عکس برگردان همان کلمات خارجی را به فارسی برگردانیم. یکی از این نعل به نعلها، فعل مزخرف شروع کردن است. ما در فارسی شروع به خندیدن نمیکنیم بلکه میزنیم زیر خنده. ما در فارسی شروع به راه رفتن نمیکنیم بلکه قدم برمیداریم. در فارسی شروع به خوابیدن نمیکنیم بلکه دارد خوابمان میبرد یا داشت خوابمان میبرد یا آمدم بخوابم یا چشمم گرم شد یا هر کوفت دیگری جز شروع کردن. حتی شروع به کار را برای زمانی به کار میبریم که قرار است ساعت بزنیم یا اولین روز کاری است یا چیزهایی از این دست. بنابراین در مواقع معمول شروع به کار نمیکنیم بلکه دست به کار میشویم. شروع به گریستن هم نمیکنیم یا اشکهایمان بی اختیار میریزد یا میزنیم زیر گریه. ولی کارهایی هم هست که شروع میکنیم مثل شروع به ترجمه میکنیم که البته قشنگ نیست ولی خب بعضی شروع کردن را دوست دارند و کاریش نمیشود کرد. و وقتی شروع به ترجمه کردیم باید علم زبان بدانیم نه معنای لغات و زبان سلسله پیچیدهای از روابط فرهنگ و عرف و سنت است به علاوه ادبیات یک ملت. وقتی شروع به ترجمه میکنیم، شروع به مطالعه هم بکنیم بد نیست. از ما گفتن.
خبر تلخ امروز مرگ عباس صفاری بود. این شعر زیبای شادروان صفاری را در صفحۀ اینستاگرام سعید عقیقی خواندم:
هر از گاهی آینه دستشویی من
به زبان میآید و حرفهای عجیبی میزند.
مثلا میگوید: تنهایی بهای سنگین زلال ماندن است.
46 پاسخ
کشکول تان پاینده باد جناب استاد
زنده باشی ماریا جان.
سلام و درود
شاهین جان به نظرم کشکولت میتواند با تأملات دانیال کشانی «زیبا» شود.
این جمله را از او نقل میکنم:
بعضی موقعها نمیدانی چطور کسی را خوشحال کنی و یادت میرود که شادمانی در ارتباط عمیق انسانیست و نه در داشتنها.
این هم آدرسش : https://daanial.com/
امیدوارم از خواندن و بوییدنش لذت ببری.
با مهر
یاور
سلام یاور عزیز و ارجمند
مرسی به خاطر این لینک خوب. چه گرافیک زیبایی هم داره. حتما مطالبش رو میخونم.
بوس
چه ایدهی خوبی بود!
چون خودم همیشه دلم میخواد چیزایی که میخونم و خوشم میاد برای همه تعریف کنم!
خیلی لذتبخشه.
اول ممنون بابت کشکولهای پربار، دوم اینکه حتما این کار رو انجام میدم 🙂
مرسی فاطمه جان.
حتما حتما این کار رو بکن.
کشکول ایده ای خلاق و مفید بود . گاهی نکته ای کوتاه در یک مجموعه کشکول تمام ان گشایشی است که دنبالش می گشتم.
چه عالی.
امیدوارم که همیشه شاد و برقرار باشید افرا جان.
استاد عالی بود مطلب👏👏👏 واقعا از ترکیب این آموزه ها و تنوع مطالب در یک مقاله یا به قول شما کشکول را لذت بردم.👌👌👌
خوشحالم که دوست داشتید خانم فربد عزیز
سلامت باشید و برقرار.
کشکول واقعا ایدهای عالی بود. من از همین کشکول شما یادداشت برداری را شروع کردم.
ممنون استاد
زنده باد فاطمه عزیز. چه خوب.
سلام شاهین جان یکی از علاقمندی های من هم یادداشت برداری است از نقل قولها و جملات تازه بزرگان و نویسندگان.همیشه در کنار کتاب دفتر یادداشتی هست وتاکنون 6 دفترچه یادداشت برداشتم.امیدوارم روزی انتشار دهم
عالیه مهدی جان
حتما این کار رو بکن.
خیلی عالی و مفید بود، سپاس مثل همیشه
سپاسگزارم معصومه خانم بینظیر
من با هر نوشته شما ناخودآگاه چند صفحه می نویسم بدون هیچ برنامه ریزی و خیلی هم حرفهای واقعی ام میشود یعنی احساسات واقعی و حتی کشف یک احساس عمومی مثلا امشب شفاف سازی کردم در فرهنگ ما صبوری یعنی بیچاره گی ، ناچاری و چقدر سبک شدم هیچ ربطی هم دیدگاهم نداشت
سلام تانیا جان
چه خوب. خوشحالم که نوشتهها محرک نوشتن شما هستن.
همیشه با قدرت ادامه بدید.
وااای چه ایده جالبی… چون تقلید یک روش یادگیریه😉پس برای وب سایتم استفاده میکنم با همین اسم شایدم رو اسم دیگه تقلید نکردم😅
جون عاشق اینم چیزایی که میخونم و حالبن به بقیه بگم که باعث پرحرفیم شده یک تیر و چند نشان میشه اینطوری و کم حرف میشم😅
راستی استاد پیام های دوره خلاقیت رو جواب نمیدین منتظریم😅البته شرمنده ها
بهترین کار رو کردی فاطمه جان
خیلی خوبه که سریع اجرا کردی ایدۀ کشکول رو.
حتما به کشکولت سر میزنم.
چقدر لذت بردم… عالی بودن👌
برقرار باشید لیلای عزیز و ارجمند
سلام
چقدر خوب
حالا كه اينطور شد شاهين جان، من هم به تأسي از كشكول كلانتري، يه همچين چيزي رو براي سايت خودمم درست خواهم كرد 😉
به به رستم جون
زنده باد.
ببینم چه میکنی.
سلام استاد جان. خیلی ایده ی خوبیه که چکیده ی مطالب مفیدی که براتون جذاب بوده رو، با ما به اشتراک میذارید تا ما هم بهره ببریم. ممنونم
سپاس از توجه شما مرجان خانم نازنین و خوش ذوق
چقدر این کشکول ایده ی جالبی بود شاهین جان. مدتی بود که دنبال راهی برای جمع آوری یادداشت هام بودم. این کشکول بهترین استعاره و بهترین راه برای جمع آوریِ یادداشت هاست. مرسی.
فدای تو پوریای عزیزم
حتما کشکول خودت رو بساز.
سلام
مطالب بسیار جالب و آموزندهای بود بهخصوص که نامش من را یاد یکی از هزاران ایدهٔ به قول شما «ترشیشده در کاسه سر» انداخت؛ زمانی که دقیقاً به ذهنم رسید یک کانال تلگرامی با نام کشکول هوا کنم و از شیر مرغ تا جان آدمیزاد در آن بریزم و به خورد ملت شریف بدهم.
به به حوریه جان
برای ترشیگریزی ناچاریم از این کارا بکنیم.
حتما کشکول خودتو هوا کن.
«کشکول کلانتر» اسم بهتریه به نظرم
چرا علی جان؟
چه ایدهی خوبیهی آقای کلانتری … کشکول نویسی وبلاگی …
از طرفی باعث میشه که مطالعات وبلاگنویس با کیفیتتر و بیشتر بشه، چرا که خواندههای خودش رو قراره بازنشر و منتشر کنه و از همین گذر هم خوانندهها با گزیدههای ارزشمندی روبهرو میشن که ممکنه حداقل یکی از اونها به دردشون بخوره … و از طرف دیگه یک عادت نوشتن روزانه یا هر دو روز یه بار برای وبلاگنویس به وجود میاد که این کار باعث تقویت مهارت نویسندگی میشه …
در این فکرم که قسمت «کشکول» وبلاگ خودم رو شروع کنم … مرسی بابت اشتراک این ایده …
زنده باد محمدرضا جان
چه خوب که از جنبههای مختلف به این موضوع نگاه کردی.
حتما این کار رو در وبلاگت بکن.
فدایت
به به
خوشمان آمد.
به مزاج ذوق و ابتهاج و تنوع خواهی و تحرک جویی و نکته سنجی و علم طلبی درونمان خوش آمد.
ممنونم استاد که خیر کثیرتان در خلوت را در اختیار ما قرار میدید.
این بیت ناصر خسرو رو خطاب به خودم میگم که حواسم به این کشکول وزین و با شکوه باشه:
تو با هوش و رای از نکو محضران چون
همی بر نگیری نکو محضری را
زنده باد فاطمه خوش ذوق و ماه
راستی سایتت مبارک. چه دامنۀ زیبایی.
عالی شده.
ممنون استاد ممنون 🙏 🌺🙏
ایده کشکول عالی و بی نظیر بود من خیلی لذت بردم و با اشتیاق زیاد، تمام مطالب کشکول رو خوندم منتظر هواشدن بقیه کشکول های استاد عزیز هستم.
سپاس از مهر و توجه شما خانم علیزاده نازنین
زنده باد🌺