دور تا دورم پر از کتابهای خوب است. کتابهایی که پشت خرید هر یک از آنها دلیل محکمی وجود دارد. هیچگاه زرتکی کتابی را به خلوت خودم راه نمیدهم. شاید برخی از کتابها چندان فاخر و حسابی به نظر نرسند، اما به عنوان قطعهای مفید در مسیر مطالعۀ من جایگاه خودشان را دارند. گاهی فکر میکنم شاید بزرگترین حسرتم در آخر زندگی این باشد: چرا بیشتر نخواندم. صدالبته که میدانم نباید بگذارم مطالعۀ بیش از حد خوداندیشی و خلاقیتم را تعطیل کند. باری، حالا وقت بیشتر خواندن است. مطالعۀ متنوع و گسترده است که به ما شیوههای مختلف بیان خودمان را میآموزد. با خواندن هر کتابی یک گام به بیان بهتر و خلاقانهتر درونیات خودمان نزدیک میشویم. کتابها حاصل کوشش نویسندگان برای کمکردن فاصلۀ ذهن و قلماند.
اما چگونه میتوانیم وقت بیشتری برای مطالعه فراهم کنیم؟
کارهایی که تاکنون آزمودهام:
استفاده از پارههای زمانی کوچک
یک راه آن استفاده از پارههای زمانی کوچکی هست که لابهلای پرداختن به کارهای روزمره وجود دارد، همان وقتهایی که اغلب صرف پرسه در اینترنت میکنیم. اما این هم شاید کفاف خواندن اینهمه کتاب خوب را ندهد. بیایید ببینیم دیگر چه میشود کرد.
تعیین زمان روزانه برای مطالعه
میتوانیم دو یا سه ساعت از روز را به طور متمرکز صرف مطالعه کنیم (در خانه، دفترکار یا کتابخانه) چنین برنامهای مفید است. چون بعد از پانزده بیست دقیقه ذهنمان گرم میشود و ظرف همین چند ساعت با سرعت بالایی پیش میرویم. اما حفظ چنین برنامهای گهگاه دشوار مینماید. شاید همیشه نتوانیم از ساعت 3 تا 6 بعد از ظهر در اتاق را به روی همه ببندیم و مشغول خواندن شویم.
تندخوانی
زمانی فکر میکردم اگر تکنیکهای تندخوانی را بیاموزم میتوانم روزی چند تا کتاب قورت بدهم. مدتی هم صرف تمرین جدی تندخوانی کردم. اما توان خودم در تندخوانی را بیشتر وامدار مداومت در مطالعه میدانم.
تندخوانی اما کافی نیست. میتواند مفید باشد، ولی بسیاری از کتابها را باید به شیوۀ دیگری خواند. مارشال مک لوهان گفته بود شیفتگان حقیقی مطالعه عاشق لمس و مزهمزهکردن واژگاناند (نقل به مضمون). البته در آموزشهای اصولی تندخوانی حرفی از سرسری خواندن نیست. بخش زیادی از تمرینهای تندخوانی برای افزایش عمق مطالعه از رهگذر تقویت تمرکز است. اما درد این است که برای تندخوانی هم باید وقت داشته باشی. با سرعت نور هم که بخوانی با روزی نیم ساعت کماکان بسیاری از کتابهایت خاک میخورند. پس باید روشهای دیگری را آزمود.
راهکارها و ایدههای تازه:
(این روشها برای درس خواندن هم مفیدند.)
1
ساعات ابتدایی روز را دریابیم
من حتا شب امتحان هم درس نمیخواندم. یکسال تمام نگاه به کتاب نمیانداختم و همه چیز را موکول میکردم به سه چهار ساعت مانده به آزمون. بیشتر امتحانات را هم قبول میشدم. قدرت صبحخوانی را در همین دوره کشف کردم. البته فشار امتحان هم بیتاثیر نبود.
مهم نیست چه ساعتی بیدار میشوید، مهم استفادۀ بهینه از یکی دو ساعت اول بیداری است. ساعتی که اغلب به کارهای بیحاصلی مانند تمیز کردن اتاق و شستشوی ظرفها و چک کردن موبایل و استحمام و … اختصاص میدهیم.
نخستین ساعت بیداری طلاست، به شرط آنکه شب قبل خوب خوابیده باشیم. یک ساعت مطالعه در صبح به اندازۀ چهار پنج ساعت مطالعه در ساعات دیگر موثر است، شاید بیشتر. ذهنِ صبح ذهنِ خسته و کارکرده نیست. ذهنی تازه است که بیشترین جذب ممکن را دارد.
ممکن است شما جزو افرادی باشید که صبحها با عجله بیدار میشوند و به سمت محل کار میشتابند یا در کلاس آنلاین مدرسه حاضر میشوند. برای شما چه میتوانم بگویم جز اینکه کاش حداقل نیم ساعت زودتر بیدار شوید و صرف مطالعه کنید. آنوقت روزتان را با ذهنی غنی میگذرانید و در طول روز فرصت خواهید داشت به آنچه خواندهاید بهتر بیندیشید.
در این فکرم که چالش تازهای را به لایوهای صبحگاهی بیفزایم. لایو روزانۀ من هر روز رأس ساعت هفت شروع میشود. میتوانم پیشنهاد بدهم که دوستان حاضر در لایو یک ساعت زودتر بیدار شوند و از ساعت 6 تا 7 را به خواندن اختصاص بدهند و بعد دربارۀ خواندههایمان در لایو حرف بزنیم. البته نیمی از این زمان میتواند صرف نوشتن صفحات صبحگاهی بشود. البته اگر این تمرین برایتان جالب است.
2
تعهد به گروه
باشگاه کتابخوانی خودتان را بسازید و برای آن یک اسم قشنگ انتخاب کنید، اسمی که در شما میل خواندن ایجاد کند (من مدتها دلم میخواست گروهی بسازم و اسم آن را بگذارم «حلقۀ چخوف» البته نه برای اینکه فقط چخوف بخوانیم؛ چون چخوف را دوست دارم دیدن این اسم لذت خواندن را برایم تداعی میکند).
راهاندازی چنین گروهی ساده است، یک گروه در واتساپ یا تلگرام میسازید و چند تن از رفقایتان را در آن اد میکنید. اما معمولن اینگونه گروهها سریع از هم میپاشند.
باید چراغ دست بگیرید و گرد شهر بگردید تا آدم پایه پیدا کنید، وگرنه با کسانی که نگاهی تفننی به موضوع دارند فقط خودتان را ناامید میکنید.
اگر در راهاندازی گروه موفق عمل کنید دستاوردی فراتر از روشهای انفرادی خواهید داشت. در گروه میتوانید به هم تعهد بدهید تا گزارش روزانه و حتا ساعتی بدهید، در مدت کوتاه و معینی کتابی را به پایان برسانید و از آن حرف بزنید. اعلام گزارش کار در گروه مانند پاداش عمل میکند، تشویقتان میکند دست بجنبانید تا از بقیه عقب نیفتید. در ضمن حواستان باشد که گروهتان را بیش از حد شلوغ نکنید. سه نفر آدم جدی بهتر از صد نفر آدم متفنن عمل میکنند.
3
نه گفتن برای خواندن
از این روش پیشازاین جایی صحبت نکردهام؛ سهل است و به امتحانش میارزد: فهرستی بنویسید از چیزهایی که به خاطر بیشتر خواندن به آنها نه میگویید.
مثال:
ندیدن فیلم همراه با خانواده و خواندن کتاب…
منصرف شدن از تماس تلفنی با فلانی و خواندن کتاب….
کنسل کردن قرار بیحاصل با سعید قائدی و خواندن کتاب…
چک نکردن اینستاگرام و خواندن کتاب…
مقابله با وسوسۀ بازی با موبایل و خواندن کتاب…
کنار گذاشتن وسواسم برای گردگیری خانه و خواندن کتاب…
صدالبته منظورم این نیست که کارهای مهم و ضروری خودتان را به خاطر مطالعه کنار بگذارید. حرف دربارۀ کارهایی است که شاید با کمی ضرر بتوان از آنها صرفنظر کرد؛ بالاخره به دست آوردن هر چیز مستلزم از دست دادن چیزهاییست.
هر وقت فهرست خودتان را ببینید دوباره انگیزۀ بیشتری برای ادامۀ این روند مییابید.
پیوسته موارد دیگری را به فهرست بیفزایید.
4
افزایش اشتهای خواندن
این پیشنهاد بیش از اینکه مستقیمن به یافتن وقتِ خواندن مربوط باشد، دربارۀ افزایش میل به مطالعه است؛ افزایش عطش مطالعه سبب میشود زمان بیشتری برای آن بیابیم.
تجربۀ این چند سال به من نشان داده که هر زمان بیشتر نوشتهام بیشتر خواندهام و نوشتن به عمق و کیفیت مطالعۀ من افزوده است.
وقتی مینویسید احساس کمبود میکنید، احساس میکنید در بیان خودتان ناتوانید، ایدههای جذابی ندارید و ذهن شما غنای کافی را برای نویسنده شدن ندارد. برخی در همین مرحله دلسرد میشوند و پا پس میکشند. اما بیایید به حس کمبود به چشم محرکی برای خواندن نگاه کنیم: با بیشتر نوشتن، بیشتر احساس کمبود میکنیم و احساس کمبود ما را به مطالعه وامیدارد.
دلیل دیگری که سبب میشود نوشتن بر حجم مطالعۀ ما بیفزاید دیدن تأثیر مثبت خواندهها بر نوشتههاست؛ میبینید که با هر کتاب کمی بهتر و روانتر از قبل مینویسید، و این مشوق شما برای یافتن فرصتهای بیشتری برای خواندن خواهد شد.
پس، حتا اگر به فکر نویسنده شدن نیستید و فقط میخواهید کتابخوان خوبی باشید، باز هم نوشتن را در برنامهتان بگنجانید.
52 پاسخ
منم یه مورد اضافه میکنم:
اولویتبندی کنید
همیشه از شب قبل، وقتی که کارهاتون رو انجام دادید، چکلیست فرداتون رو بنویسید. چکلیست شما الزامن نباید با کارهای خفنی پر شده باشه، بلکه میتونه مواردی مثل برقراری تماس تلفنی با فلانی، شستن لباسها، حمام و ورزش تا چیزهای دیگهای باشه. صدالبته که مطالعه کتاب هم در این برنامه میگنجه. شما باید از شب قبل، ۳ کار مهم فردا رو بهترتیب اولویت مشخص کنید. صبح بهمحض اینکه پا شدید و سراغ چکلیست امروزتون رفتید، بهترتیب از کار اول تا سومتون رو انجام بدید. به این ترتیب، شما در پایان روز، با چکلیستی تیکخورده روبهرو میشید.
استاد من ۴ ماهی هست که بهصورت خیلیخیلی جدی طبق چکلیست روزانه پیش میرم، خیلی از کتابایی که تو این مدت خوندمو به همین روال، خردخرد، عمیقتر و با سرعت مطمئنتری خوندم.
بسیار زیبا جذاب
مثل همیشه آموزنده و مفید
سپاس
این مقاله عجیب ساده نوشته شده و در عین حال پر مغز!
دقیقا ب حرفتون ایمان اوردم ک ساده نویسی اصلا آسون نیست!
از صمیم قلب امیدوارم با تلاش و همت روزی بتونم ساده نویسی رو از شما هم زیباتر بنویسم استاد🕊
برقرار باشید🌱
سلامت باشید الهام نازنین
امیدوارم در نوشتن خوش بدرخشید.
سلام خیلی ممنون از مطالب مفیدتون سایت شما مثل یک غار کشف نشده برای منی که مشتاق نوشتنم میمونه با هر کلیک یه راه جدید پیدا میشه و حتی در بعضی موارد نمیدونم از کجا شروع کردم در مورد کتاب خوندن یکی از مشکلات سخت پیدا کردن کتابیه که باب میلت باشه و وقتی دستت میگیری دیگه زمین نذاریش من بعضی کتابها رو چندین بار میخونم ولی بعضیها رو حتی پشیمون میشم از وقتی که براش صرف کردم و در مورد مطالعه صبحگاهی من دوساعت طول میکشه تا مغزم لوود بشه🤔🤔
درود شیما جان
اینکه برای خوندن و نوشتن تلاش میکنی عالیه. بهتدریج راه خودت رو پیدا میکنی.
سلام استاد عزیز
خیلی از خواندن این مقاله مفید لذت بردم و خیلی هم خوشحالم که به لطف شما وقتم را بیهوده هدر نمیدهم و در این مدت یاد گرفتم که چطور در وقتهایی آزاد مطالعه کنم. 🙏
اما کتابهایی هستند با چندین ترجمه که یک ترجمه بد عطش خواندن و میگیره چطور میشه کتاب خود را تشخیص داد یعنی باید کل مترجمان خوب و بلد باشیم یا نشر خوب پیدا بکنیم؟؟
ممنون میشم راهنمایی بکنید
درود
مدتی که در فضای کتاب و کتابخوانی باشید بهتدریج میتونید آثار خوب رو شناسایی کنید.
در ابتدا بهتره رسانهی آدمهایی که قبول دارید رو دنبال کنید تا از طریق اونها به کتابهای خوب برسید.
بسیار عالی بود استاد عزیزم
من هرموقه میخوام داستانک یا داستان کوتاه بنویسم، حتمن قبلش یک داستان میخونم بعد به طور معجزه آسایی ایدهها به ذهنم سرازیر میشن.
ممنون بابت اشتراک. آقای کلانتری مشغله های اقتصادی و کاهش ارزش پول ملی، پارامتری هست که نمی شود نادیده بگیریم تاثیرش رو بر سرانه مطالعه؛ بخصوص در سال های اخیر.
چقد این مقاله عالی و تاثیرگذار بود، خیلی به من کمک کرد. کمال تشکر رو از شما دارم
سلام خانم حیدری عزیز
سپاسگزارم از مهر شما.
شاد و برقرار باشید.
اگر هر یک از راهکارهای آزموده یا تازه را به فراخور زمانمان به مرحله اجرا در آوریم ، بی شک موفقیت در خواندن پاداشی ست که به ما داده خواهد شد.
سلام بر نازنین استاد داستاننویس
میخواستم یکی از راهکارهای خودم رو در این زمینه پیشنهاد بدم.
یکی از تکنیکهای کاربردی و در عینحال ساده، «زنده کردن زمانهای مرده» هستش. مرسومترین روش هم مطالعه هنگام متروسواری و نشستن تو تاکسی هستش. کافیه یک عدد کتاب مورد علاقه داخل کیف شخصی قرار بدیم و همیشه روی دوش بههمراه داشته باشیم.
بعد از مدت کوتاهی عادت میکنیم تا همیشه داخل وسایل نقلیه عمومی مطالعه کنیم. این قضیه وقتی جالبتر میشه که اعتیاد خاصی به این روش پیدا میکنی و به بهونههای مختلف سعی میکنی سوار مترو بشی تا بیشتر کتاب بخونی 🙂
هادی جان
پیشنهادت عالیه و دقیقن همین کاره که باعث شده من بتونم کلی از کتابها رو بخونم.
سلام به استاد بیهمتا، شاهین کلانتری
باز هم مثل همیشه مقالهی شما سرشار از ایده و خلاقیت است، که بعد از خواندنش گویی جان تازهایی میگیرم. و دلم میخواهد هر چه کتاب در قفسه دارم، را بخوانم و هر چه در افکارم هست، بنویسم.
و این بدست نمیآید مگر اینکه آنقدر کلامتان پربار و غنی میبایست تا اینچنین تاثیرگذار باشد. که قطعا این چنین است. ممنون و سپاسگزارم
سلام خانم مهدوی همیشه عزیز
از لطف شما سپاسگزارم و از صمیم قلب براتون بهترینها رو آرزو میکنم.
چقدر این نوشته برای من تاثیر گذار بود درست دغدغه فکریه من همین بود. دیر شروع کردم به کتاب خوندن و کند هم پیش میرم اما این چندتا راهکار که اینقدر روان و عالی نوشته شده صددرصد به من انگیزه خواهد داد تا بجنبم و از قافله عقب نمونم. ایده گروه کتابخوانی عااالی بووود استاد. خداروشکر که شاگرد شما هستم. از شاگرد تنبلای کلاسم کند پیش میرم اما متوقف نمیشم با انگیزه هایی که از شما گرفتم و خواهم گرفت. خسته نباشید.
سلام سارا جان
ممنونم از محبتت.
خوشحال شدم از خوندن کامنتت.
امیدوارم در مسیری که مطلوب میدونی، خوش بدرخشی.
سپاس از نظریه ی کاربردی و مفید استاد گرانقدرم.
ممونم از شما اسما عزیز.
بخش تهیەی گروە کتابخوانی مجازی عالی است، یە روز منم گروە تشکیل میدم.
چه خوب، حتمن این کارو انجام بدید.
ممنون
مثل همیشه هم مفید هم قشنگ هم درست.
اسم چخوف که اوردین یادم اومد همین چند سال پیش که 14 سالم بود شاید با چخوف آشنا شدم. و معجزه ی داستان هایی که چخوف می نوشت رو لمس کردم و تا به امروز برای من چخوف یک نویسنده ای بوده که حتی خواندن نامه هایش به افراد مختلف (البته این را هم بگویم که خیلی از لذت هایم را مدیون مترجم درجه یک این داستان ها بوده ام) برای من لذتخبش بنظر میرسه.
یکهو این به ذهنم رسید که منِ 14 ساله که نه دوستانم کتابخوان بودن و نه توی خونه کسی بود که کتاب بخونه و با نویسندگان معروف آشنایی داشته باشه از کجا با چخوف آشنا شدم و همون موقع اسم شما توی ذهنم حک شد.
شاهین کلانتری که درمورد چخوف با آب و تاب حرف میزد و باعث شده بود من چخوف رو برای اولین بار بشناسم.
توی زندگیم خیلی دارم به این نتیجه پی میبرم که سن نوجوونی دقیقا سنی هست که یا میشه همه چیز رو درست ساخت با دنبال کردن افرادی که سرشان به تنشان می ارزد و باعث رشد بقیه و خودشون میشن و یا میشه با نشون دادن الگو های غلط اون ها رو به راهی برد که واویلا. برخی الگو ها هستن که اول خوب بنظر میرسند ولی بعد تازه میفهمیم که چقدر بهتر بود اگر هیچوقت اون ها رو نشناخته بودیم.
و من الان که 17 سال و 8 ماه دارم و چند سال پیش به شدت پیگیر شما بودم دارم متوجه میشم هر روز که چقدر تصمیم درستی گرفته بودم. خداخیرتون بده.
از خدام بار ها شده که تشکر کردم بخاطر اینکه با شما آشنا کردم و بیخیالِ دنبال کردن نوشته ها و حرفاتون و پادکست هایی که ضبط میکردید نشدم.
(راستی کاش متوجه میشدیم ما آدما که نوجوون و کودک و شاید هم همه ی آدم ها برای رشد بیش از هر چیزی نیاز به الگو ذارن برای پیشرفت و ترقی)
طاعاتتون قبول باشه. دوستدار شما امیرمعین.
سلام امیرمعین عزیز
مدتها بود کامنتت رو نگه داشته بودم تا با حوصله جواب بدم.
امروز که اومدم جواب بدم قبلش چند ساعتی مشغول خوندن نوشتههای چخوف بودم.
الان توی اون حس و حال خوندن کامنت تو برام دلچسبتره.
من که کار خاصی نکردم. به تو تبریک میگم که تو این سن انقدر خوشذوق و خردمندی.
خیلی خوبه که آدم تو نوجوونی به اینجا برسه.
تو رو رو قلههای آینده میبینم.
بسیااار عالی بود استاد کلانتری نازنین
تجربه من در مورد خوب کتاب خوندن، داشتن موضوع مشخص و کنجکاوی راجع به اون موضوع هست که بسیار کمک کننده ست.
چقدر عالی آزاده خانم نازنین.
شما فوقالعادهاید.
سلام و درود
ممنون از تجربه های خوبی که به اشتراک گذاشتید.
من با چندتا از دوستانم چند ماهی است که روی بعضی از کتاب ها به صورت دقیق و تحلیلی کار می کنیم. تجربه خوبیه.
شما محمد قائد را معرفی کردید و من در حال خواندن کتاب میرزاده عشقی هستم و توان نویسندگی و کار پژوهشی ایشان بدای من خیلی جالبه.
همینطور کتاب، به عبارتی دیگر آقای نجف دریابندری. اگر این امکان باشد که با کمک شما و معرفی شما، روی کتاب به طور گروهی کار کنیم، فکر کنم تجربه خیلی خوبی باشد.
امیدوارم این گروه تشکیل بشه.
با سپاس
سلام خانم صفایی نازنین و خوش ذوق
چقدر عالی. از محمد قائد دفترچه خاطرات و فراموشی رو هم بخونید.
به عبارت دیگه هم حرف نداره. از نجف دریابندری ترجمۀ «چنین کنند بزرگان» رو بخونید، طنز خیلی خوبی داره.
شاد و برقرار باشید.
من بیماری زیاد خواندن دارم و کاملاً موافقم که آفت برای خلاقیته؛ و یک مشکل بزرگتر اینه اگر رمان و داستان هم زیاد بخونیم، خیلی سخت میتونیم در دنیای واقعی زندگی کنیم. چون قدرت ریسک رو از دست میدیم و شاید خودمون رو به چالش نکشیم. در دنیای داستان، خطر میکنیم، عاشق میشیم، فارغ میشیم، طلاق میگیریم، ورشکست میشیم، قهرمان میشیم بدون هیچ هزینهای!
سلام سال نوتون مبارک. چشم برنامه مطالعه صبحگاهی اول وقت برنامه خوبی هست . آقای کلانتری من با دستورالعملی که برا معرفی دادید، کتاب شاهراه تاثیرگذاری را معرفی کردم ممنون میشم نگاهی بکنید تشکر
زنده باد خانم قهرمانی عزیز.
سلام مثل همیشه مفید و عالی با خوندن مطالب شما همیشه به وجد میام و پر از ایده میشم و قلبا به داشتن استادی مثل شما افتخار میکنم
ممنونم از مهر شما.
سلام مثل همیشه مفید و عالی
سپاس.
بسیار عالی بود، استاد کاملا موافقم که تند خوانی غیر اصولی قدرت درک بهتر رو از مطالعه کننده میگیره ولی به نظرم برای خواندن دور اول بعضی کتابها میشه از کتابخانهای صوتی با دور تند استفاده کرد و خط برد البته این روش برای من که سرعت مطالعهام کن هست کمک کرد که بتونم کتابی که در مسیر نوشتن لازمه خونده بشه ولی خب از اهمیت بالایی هم برخوردار نیست خاک نخورد
وااای خدای من از آن نوشته های شوق برانگیز و هول دهنده و به آسمان پرت کن بود استاد عزیز.
خواندن در کتابخانه اگر فرصت و موقعیتش باشد خیلی تأثیر دارد. من توی کتابخانه آدم دیگه ای میشم. باورم نمیشه که ساعات طولانی روی صندلی چوبی های خشک غرق خواندن میشم و از خستگی خبری نیست. اگه هم چرتی بیاد سرمو روی میز میذارم و ده دقیقه ای میخوابم و شارژ میشم. هم چنین خواندن حین قدم زدن بین قفسه های کتاب فضای رویایی رو فراهم میکنه. تنفس بین یه عالمه کتاب کتابخانه خون تازه به ذوق و خلاقیتم میده.
پیشنهادات تازه تون استاد قشنگ و کاربردیست. حتما بخشی از ساعات اولیه روز رو به مطالعه اختصاص میدم. ساعات اولیه باید مثل ساعت پایانی شب دور از گوشی باشه.
سپاس استاد عزیز
سلام فاطمه جان
چه خوب که از حس و حال خودت نوشتی.
بزودی این چالش صبحگاهی رو شروع میکنیم.
درود بر شما استاد کلانتری گرامی
چه نکات خوبی را در مورد مطالعه در اینجا به اشتراک گذاشتید. در طول روز شده حتا یک ربع کتاب و مجله ی مورد علاقه ام را می خوانم. اما گاهی کارهای پیش بینی نشده رخ می دهد که از مطالعه غافل می شوم. زمانی هم که به بیرون از منزل هستم
کتابی در کیفم می گذارم و در طول مسیر در تاکسی و یا اتوبوس می خوانم. به خاطر دارم در اوج بحران بیماری مادرم تنها کتاب خواندن به من تسلی می داد و باعث
آرامشم شده بود.
با این حال سعی می کنم که در طول روز بویژه صبحها زمان بیشتری به مطالعه اختصاص بدهم.
ممنون از مطلب خوب و کاربردی تان
سلامت و برقرار باشید 🙏💐🍀
درود بر شما خانم دانش نازنین
برای مطالعه باید در دل همین روزمرگیها وقت پیدا کنیم. چه که چنین میکنید.
شاد باشید.
من به حرف شما باشگاه کتاب خوانی رو تاسیس کردم . خودم و یک نفر دیگه به این برنامه متعهد بودیم اما همین باشگاه باعث شده بود که وقتم رو الکی تو تلگرام بگذرونم برای همین وقتی دیدم خودم و عهدیه فقط عضو این باشگاه هستیم و بقیه تفننی هستن دیگه باشگاه رو تعطیل کردم. با این ایده شما که یک ساعت زودتر بیدار بشیم و مطالعه کنیم به شدت موافقم. شاید توفقیق بشه برای مطالعه بیشتر
سلام
بله، گروه شلوغ، بدون سنجش دقیق انگیزه و توان افراد، فقط وقت ما رو تلف میکنه.
چه چالش خوبی😍 صفحات صبحگاهی رو قبل از شروع لایوها مینویسم و میتونم درک کنم که مطالعه قبل از شروع لایوها چقدر میتونه بهمون کمک کننه.
درمورد گروه کاملا با شما موافقم. تجربهی همگروهی با سارا و ساخت یک گروه با هدف مشخص( هدفمون در جهت منافع وبسایتمون هست) باعث شد بیشتر و بهتر پای خواستهمون بمونیم. قبل از شروع تعطیلات هم تصمیم گرفتیم با شروع تعطیلات تا وقتیکه لازمه از کارهای روزانهمون( نوشتن و خواندن) به همدیگه گزارش بدیم. تاثیرش بیشتر از چیزی بود که فکر میکردیم. چون برنامه رو رها نکردیم، سریع به حالت خیلی بهتر از قبل رسیدیم.
زنده باد فاطمه جان
تلاش شما رو تحسین میکنم.
چقدر این مطلبتون حرف دلم بود. خیلی وقتا به این فکر می کنم که کاش بشه بیشتر کتاب بخونم و زمانم کش بیاد. یه روز چهل و هشت ساعت باشه اما خب نمیشه. به فکر فرو میرم و ناراحت میشم که هیچوقت نمیشه تمام کتاب ها رو خوند. بعضی اوقات هم ممکنه تمرکز کافی رو توی جاهای شلوغ نداشته باشیم که بخواهیم از همون پنج دقیقه برای خوندن استفاده کنیم.
دو سه بار گروه کتابخوانی راه انداختم اما به قول شما از هم پاشید و هیچ کسی یه کلمه توی گروه حرف نمی زد. واقعا باید دنبال افرادی گشت که سرشون بره چند صفحه مطالعه ی روزانه رو فراموش نمی کنن. من اگه یه روز نخونم و ننویسم عذاب وجدان می گیرم و انگار هیچ کار مفیدی نکردم.
درود بر تو زهرا جان
امیدوارم که بتونی یه گروه عالی متشکل از افرادی مثل خودت بسازی.
درود. اوقات به کام🍃
چه کنیم که مطالعه نه تنها خوداندیشی و خلاقیتمونو کور نکنه بلکه تقویت اش کنه؟ اون قید «بیش از حد» ی که فرمودین رو قبول دارم و تجربه کردم ، وقتایی که صرفا میخونم این حس ناکامی سراغم میاد،
اما بعضی اثرهای خیلی خوب هم که میخونم نه تنها ذهنم ترواش فکری نمیکنه بلکه احساس ضعف میکنه.. 🥲
سلام فائزه عزیز
در کنارش بنویسید و فکر کنید.
نذارید مطالعه بهانهای برای فرار از نوشتن بشه.
همین.