طرح مسئله:
دور تا دورم پر از کتابهای خوب است. کتابهایی که پشت خرید هر یک از آنها دلیل محکمی وجود دارد. هیچگاه زرتکی کتابی را به خلوت خودم راه نمیدهم. شاید برخی از کتابها چندان فاخر و حسابی به نظر نرسند، اما به عنوان قطعهای مفید در مسیر مطالعۀ من جایگاه خودشان را دارند. گاهی فکر میکنم شاید بزرگترین حسرتم در آخر زندگی این باشد: چرا بیشتر نخواندم. صدالبته که میدانم نباید بگذارم مطالعۀ بیش از حد خوداندیشی و خلاقیتم را تعطیل کند. باری، حالا وقت بیشتر خواندن است. مطالعۀ متنوع و گسترده است که به ما شیوههای مختلف بیان خودمان را میآموزد. با خواندن هر کتابی یک گام به بیان بهتر و خلاقانهتر درونیات خودمان نزدیک میشویم. کتابها حاصل کوشش نویسندگان برای کمکردن فاصلۀ ذهن و قلماند.
اما چگونه میتوانیم وقت بیشتری برای مطالعه فراهم کنیم؟
روشهای رایج+کارهایی که تا به حال آزمودهام:
استفاده از پارههای زمانی کوچک
یک راه آن استفاده از پارههای زمانی کوچکی هست که لابهلای پرداختن به کارهای روزمره وجود دارد، همان وقتهایی که اغلب صرف پرسه در اینترنت میکنیم. اما این هم شاید کفاف خواندن اینهمه کتاب خوب را ندهد. بیایید ببینیم دیگر چه میشود کرد.
تعیین زمان روزانه برای مطالعه
میتوانیم دو یا سه ساعت از روز را به طور متمرکز صرف مطالعه کنیم (در خانه، دفترکار یا کتابخانه) چنین برنامهای مفید است. چون بعد از پانزده بیست دقیقه ذهنمان گرم میشود و ظرف همین چند ساعت با سرعت بالایی پیش میرویم. اما حفظ چنین برنامهای گهگاه دشوار مینماید. شاید همیشه نتوانیم از ساعت ۳ تا ۶ بعد از ظهر در اتاق را به روی همه ببندیم و مشغول خواندن شویم.
تندخوانی
زمانی فکر میکردم اگر تکنیکهای تندخوانی را بیاموزم میتوانم روزی چند تا کتاب قورت بدهم. مدتی هم صرف تمرین جدی تندخوانی کردم. اما توان خودم در تندخوانی را بیشتر وامدار مداومت در مطالعه میدانم.
تندخوانی اما کافی نیست. میتواند مفید باشد، ولی بسیاری از کتابها را باید به شیوۀ دیگری خواند. مارشال مک لوهان گفته بود شیفتگان حقیقی مطالعه عاشق لمس و مزهمزهکردن واژگاناند (نقل به مضمون). البته در آموزشهای اصولی تندخوانی حرفی از سرسری خواندن نیست. بخش زیادی از تمرینهای تندخوانی برای افزایش عمق مطالعه از رهگذر تقویت تمرکز است. اما درد این است که برای تندخوانی هم باید وقت داشته باشی. با سرعت نور هم که بخوانی با روزی نیم ساعت کماکان بسیاری از کتابهایت خاک میخورند. پس باید روشهای دیگری را آزمود.
راهکارها و ایدههای تازه:
(این روشها برای درس خواندن هم مفیدند.)
۱
ساعات ابتدایی روز را دریابیم
من حتا شب امتحان هم درس نمیخواندم. یکسال تمام نگاه به کتاب نمیانداختم و همه چیز را موکول میکردم به سه چهار ساعت مانده به آزمون. بیشتر امتحانات را هم قبول میشدم. قدرت صبحخوانی را در همین دوره کشف کردم. البته فشار امتحان هم بیتاثیر نبود.
مهم نیست چه ساعتی بیدار میشوید، مهم استفادۀ بهینه از یکی دو ساعت اول بیداری است. ساعتی که اغلب به کارهای بیحاصلی مانند تمیز کردن اتاق و شستشوی ظرفها و چک کردن موبایل و استحمام و … اختصاص میدهیم.
نخستین ساعت بیداری طلاست، به شرط آنکه شب قبل خوب خوابیده باشیم. یک ساعت مطالعه در صبح به اندازۀ چهار پنج ساعت مطالعه در ساعات دیگر موثر است، شاید بیشتر. ذهنِ صبح ذهنِ خسته و کارکرده نیست. ذهنی تازه است که بیشترین جذب ممکن را دارد.
ممکن است شما جزو افرادی باشید که صبحها با عجله بیدار میشوند و به سمت محل کار میشتابند یا در کلاس آنلاین مدرسه حاضر میشوند. برای شما چه میتوانم بگویم جز اینکه کاش حداقل نیم ساعت زودتر بیدار شوید و صرف مطالعه کنید. آنوقت روزتان را با ذهنی غنی میگذرانید و در طول روز فرصت خواهید داشت به آنچه خواندهاید بهتر بیندیشید.
در این فکرم که چالش تازهای را به لایوهای صبحگاهی بیفزایم. لایو روزانۀ من هر روز رأس ساعت هفت شروع میشود. میتوانم پیشنهاد بدهم که دوستان حاضر در لایو یک ساعت زودتر بیدار شوند و از ساعت ۶ تا ۷ را به خواندن اختصاص بدهند و بعد دربارۀ خواندههایمان در لایو حرف بزنیم. البته نیمی از این زمان میتواند صرف نوشتن صفحات صبحگاهی بشود. البته اگر این تمرین برایتان جالب است.
۲
تعهد به گروه
باشگاه کتابخوانی خودتان را بسازید و برای آن یک اسم قشنگ انتخاب کنید، اسمی که در شما میل خواندن ایجاد کند (من مدتها دلم میخواست گروهی بسازم و اسم آن را بگذارم «حلقۀ چخوف» البته نه برای اینکه فقط چخوف بخوانیم؛ چون چخوف را دوست دارم دیدن این اسم لذت خواندن را برایم تداعی میکند).
راهاندازی چنین گروهی ساده است، یک گروه در واتساپ یا تلگرام میسازید و چند تن از رفقایتان را در آن اد میکنید. اما معمولن اینگونه گروهها سریع از هم میپاشند.
باید چراغ دست بگیرید و گرد شهر بگردید تا آدم پایه پیدا کنید، وگرنه با کسانی که نگاهی تفننی به موضوع دارند فقط خودتان را ناامید میکنید.
اگر در راهاندازی گروه موفق عمل کنید دستاوردی فراتر از روشهای انفرادی خواهید داشت. در گروه میتوانید به هم تعهد بدهید تا گزارش روزانه و حتا ساعتی بدهید، در مدت کوتاه و معینی کتابی را به پایان برسانید و از آن حرف بزنید. اعلام گزارش کار در گروه مانند پاداش عمل میکند، تشویقتان میکند دست بجنبانید تا از بقیه عقب نیفتید. در ضمن حواستان باشد که گروهتان را بیش از حد شلوغ نکنید. سه نفر آدم جدی بهتر از صد نفر آدم متفنن عمل میکنند.
۳
نه گفتن برای خواندن
از این روش پیشازاین جایی صحبت نکردهام؛ سهل است و به امتحانش میارزد: فهرستی بنویسید از چیزهایی که به خاطر بیشتر خواندن به آنها نه میگویید.
مثال:
ندیدن فیلم همراه با خانواده و خواندن کتاب…
منصرف شدن از تماس تلفنی با فلانی و خواندن کتاب….
کنسل کردن قرار بیحاصل با سعید قائدی و خواندن کتاب…
چک نکردن اینستاگرام و خواندن کتاب…
مقابله با وسوسۀ بازی با موبایل و خواندن کتاب…
کنار گذاشتن وسواسم برای گردگیری خانه و خواندن کتاب…
صدالبته منظورم این نیست که کارهای مهم و ضروری خودتان را به خاطر مطالعه کنار بگذارید. حرف دربارۀ کارهایی است که شاید با کمی ضرر بتوان از آنها صرفنظر کرد؛ بالاخره به دست آوردن هر چیز مستلزم از دست دادن چیزهاییست.
هر وقت فهرست خودتان را ببینید دوباره انگیزۀ بیشتری برای ادامۀ این روند مییابید.
پیوسته موارد دیگری را به فهرست بیفزایید.
۴
افزایش اشتهای خواندن
این پیشنهاد بیش از اینکه مستقیمن به یافتن وقتِ خواندن مربوط باشد، دربارۀ افزایش میل به مطالعه است؛ افزایش عطش مطالعه سبب میشود زمان بیشتری برای آن بیابیم.
تجربۀ این چند سال به من نشان داده که هر زمان بیشتر نوشتهام بیشتر خواندهام و نوشتن به عمق و کیفیت مطالعۀ من افزوده است.
وقتی مینویسید احساس کمبود میکنید، احساس میکنید در بیان خودتان ناتوانید، ایدههای جذابی ندارید و ذهن شما غنای کافی را برای نویسنده شدن ندارد. برخی در همین مرحله دلسرد میشوند و پا پس میکشند. اما بیایید به حس کمبود به چشم محرکی برای خواندن نگاه کنیم: با بیشتر نوشتن، بیشتر احساس کمبود میکنیم و احساس کمبود ما را به مطالعه وامیدارد.
دلیل دیگری که سبب میشود نوشتن بر حجم مطالعۀ ما بیفزاید دیدن تأثیر مثبت خواندهها بر نوشتههاست؛ میبینید که با هر کتاب کمی بهتر و روانتر از قبل مینویسید، و این مشوق شما برای یافتن فرصتهای بیشتری برای خواندن خواهد شد.
پس، حتا اگر به فکر نویسنده شدن نیستید و فقط میخواهید کتابخوان خوبی باشید، باز هم نوشتن را در برنامهتان بگنجانید.
24 دیدگاه. دیدگاه جدید بگذارید
بسیااار عالی بود استاد کلانتری نازنین
تجربه من در مورد خوب کتاب خوندن، داشتن موضوع مشخص و کنجکاوی راجع به اون موضوع هست که بسیار کمک کننده ست.
چقدر عالی آزاده خانم نازنین.
شما فوقالعادهاید.
سلام و درود
ممنون از تجربه های خوبی که به اشتراک گذاشتید.
من با چندتا از دوستانم چند ماهی است که روی بعضی از کتاب ها به صورت دقیق و تحلیلی کار می کنیم. تجربه خوبیه.
شما محمد قائد را معرفی کردید و من در حال خواندن کتاب میرزاده عشقی هستم و توان نویسندگی و کار پژوهشی ایشان بدای من خیلی جالبه.
همینطور کتاب، به عبارتی دیگر آقای نجف دریابندری. اگر این امکان باشد که با کمک شما و معرفی شما، روی کتاب به طور گروهی کار کنیم، فکر کنم تجربه خیلی خوبی باشد.
امیدوارم این گروه تشکیل بشه.
با سپاس
سلام خانم صفایی نازنین و خوش ذوق
چقدر عالی. از محمد قائد دفترچه خاطرات و فراموشی رو هم بخونید.
به عبارت دیگه هم حرف نداره. از نجف دریابندری ترجمۀ «چنین کنند بزرگان» رو بخونید، طنز خیلی خوبی داره.
شاد و برقرار باشید.
من بیماری زیاد خواندن دارم و کاملاً موافقم که آفت برای خلاقیته؛ و یک مشکل بزرگتر اینه اگر رمان و داستان هم زیاد بخونیم، خیلی سخت میتونیم در دنیای واقعی زندگی کنیم. چون قدرت ریسک رو از دست میدیم و شاید خودمون رو به چالش نکشیم. در دنیای داستان، خطر میکنیم، عاشق میشیم، فارغ میشیم، طلاق میگیریم، ورشکست میشیم، قهرمان میشیم بدون هیچ هزینهای!
سلام سال نوتون مبارک. چشم برنامه مطالعه صبحگاهی اول وقت برنامه خوبی هست . آقای کلانتری من با دستورالعملی که برا معرفی دادید، کتاب شاهراه تاثیرگذاری را معرفی کردم ممنون میشم نگاهی بکنید تشکر
زنده باد خانم قهرمانی عزیز.
سلام مثل همیشه مفید و عالی با خوندن مطالب شما همیشه به وجد میام و پر از ایده میشم و قلبا به داشتن استادی مثل شما افتخار میکنم
ممنونم از مهر شما.
سلام مثل همیشه مفید و عالی
سپاس.
بسیار عالی بود، استاد کاملا موافقم که تند خوانی غیر اصولی قدرت درک بهتر رو از مطالعه کننده میگیره ولی به نظرم برای خواندن دور اول بعضی کتابها میشه از کتابخانهای صوتی با دور تند استفاده کرد و خط برد البته این روش برای من که سرعت مطالعهام کن هست کمک کرد که بتونم کتابی که در مسیر نوشتن لازمه خونده بشه ولی خب از اهمیت بالایی هم برخوردار نیست خاک نخورد
وااای خدای من از آن نوشته های شوق برانگیز و هول دهنده و به آسمان پرت کن بود استاد عزیز.
خواندن در کتابخانه اگر فرصت و موقعیتش باشد خیلی تأثیر دارد. من توی کتابخانه آدم دیگه ای میشم. باورم نمیشه که ساعات طولانی روی صندلی چوبی های خشک غرق خواندن میشم و از خستگی خبری نیست. اگه هم چرتی بیاد سرمو روی میز میذارم و ده دقیقه ای میخوابم و شارژ میشم. هم چنین خواندن حین قدم زدن بین قفسه های کتاب فضای رویایی رو فراهم میکنه. تنفس بین یه عالمه کتاب کتابخانه خون تازه به ذوق و خلاقیتم میده.
پیشنهادات تازه تون استاد قشنگ و کاربردیست. حتما بخشی از ساعات اولیه روز رو به مطالعه اختصاص میدم. ساعات اولیه باید مثل ساعت پایانی شب دور از گوشی باشه.
سپاس استاد عزیز
سلام فاطمه جان
چه خوب که از حس و حال خودت نوشتی.
بزودی این چالش صبحگاهی رو شروع میکنیم.
درود بر شما استاد کلانتری گرامی
چه نکات خوبی را در مورد مطالعه در اینجا به اشتراک گذاشتید. در طول روز شده حتا یک ربع کتاب و مجله ی مورد علاقه ام را می خوانم. اما گاهی کارهای پیش بینی نشده رخ می دهد که از مطالعه غافل می شوم. زمانی هم که به بیرون از منزل هستم
کتابی در کیفم می گذارم و در طول مسیر در تاکسی و یا اتوبوس می خوانم. به خاطر دارم در اوج بحران بیماری مادرم تنها کتاب خواندن به من تسلی می داد و باعث
آرامشم شده بود.
با این حال سعی می کنم که در طول روز بویژه صبحها زمان بیشتری به مطالعه اختصاص بدهم.
ممنون از مطلب خوب و کاربردی تان
سلامت و برقرار باشید 🙏💐🍀
درود بر شما خانم دانش نازنین
برای مطالعه باید در دل همین روزمرگیها وقت پیدا کنیم. چه که چنین میکنید.
شاد باشید.
من به حرف شما باشگاه کتاب خوانی رو تاسیس کردم . خودم و یک نفر دیگه به این برنامه متعهد بودیم اما همین باشگاه باعث شده بود که وقتم رو الکی تو تلگرام بگذرونم برای همین وقتی دیدم خودم و عهدیه فقط عضو این باشگاه هستیم و بقیه تفننی هستن دیگه باشگاه رو تعطیل کردم. با این ایده شما که یک ساعت زودتر بیدار بشیم و مطالعه کنیم به شدت موافقم. شاید توفقیق بشه برای مطالعه بیشتر
سلام
بله، گروه شلوغ، بدون سنجش دقیق انگیزه و توان افراد، فقط وقت ما رو تلف میکنه.
چه چالش خوبی😍 صفحات صبحگاهی رو قبل از شروع لایوها مینویسم و میتونم درک کنم که مطالعه قبل از شروع لایوها چقدر میتونه بهمون کمک کننه.
درمورد گروه کاملا با شما موافقم. تجربهی همگروهی با سارا و ساخت یک گروه با هدف مشخص( هدفمون در جهت منافع وبسایتمون هست) باعث شد بیشتر و بهتر پای خواستهمون بمونیم. قبل از شروع تعطیلات هم تصمیم گرفتیم با شروع تعطیلات تا وقتیکه لازمه از کارهای روزانهمون( نوشتن و خواندن) به همدیگه گزارش بدیم. تاثیرش بیشتر از چیزی بود که فکر میکردیم. چون برنامه رو رها نکردیم، سریع به حالت خیلی بهتر از قبل رسیدیم.
زنده باد فاطمه جان
تلاش شما رو تحسین میکنم.
چقدر این مطلبتون حرف دلم بود. خیلی وقتا به این فکر می کنم که کاش بشه بیشتر کتاب بخونم و زمانم کش بیاد. یه روز چهل و هشت ساعت باشه اما خب نمیشه. به فکر فرو میرم و ناراحت میشم که هیچوقت نمیشه تمام کتاب ها رو خوند. بعضی اوقات هم ممکنه تمرکز کافی رو توی جاهای شلوغ نداشته باشیم که بخواهیم از همون پنج دقیقه برای خوندن استفاده کنیم.
دو سه بار گروه کتابخوانی راه انداختم اما به قول شما از هم پاشید و هیچ کسی یه کلمه توی گروه حرف نمی زد. واقعا باید دنبال افرادی گشت که سرشون بره چند صفحه مطالعه ی روزانه رو فراموش نمی کنن. من اگه یه روز نخونم و ننویسم عذاب وجدان می گیرم و انگار هیچ کار مفیدی نکردم.
درود بر تو زهرا جان
امیدوارم که بتونی یه گروه عالی متشکل از افرادی مثل خودت بسازی.
درود. اوقات به کام🍃
چه کنیم که مطالعه نه تنها خوداندیشی و خلاقیتمونو کور نکنه بلکه تقویت اش کنه؟ اون قید «بیش از حد» ی که فرمودین رو قبول دارم و تجربه کردم ، وقتایی که صرفا میخونم این حس ناکامی سراغم میاد،
اما بعضی اثرهای خیلی خوب هم که میخونم نه تنها ذهنم ترواش فکری نمیکنه بلکه احساس ضعف میکنه.. 🥲
سلام فائزه عزیز
در کنارش بنویسید و فکر کنید.
نذارید مطالعه بهانهای برای فرار از نوشتن بشه.
همین.