چگونه از یک تصمیم خوب حمایت کنیم؟

پاره‌ای اوقات در پی آنیم تا برای تصمیمی اشتباه، با بهانه‌های مختلف و شنیدن نظر تأییدآمیز دیگران بهتر سر خودمان شیره بمالیم. حرفم دربارۀ حمایت از چنین تصمیم‌هایی نیست.

بعضی وقت‌ها تصمیم سنجیده و نسبتن درستی می‌گیریم که می‌دانیم احتمالن برگزیدن راهی بهتر از آن در شرایط فعلی ما میسر نیست. در چنین شرایطی عملکرد ما می‌تواند به دو صورت باشد: برخی با تردید و به کندی دست به عمل می‌زنیم (یا نمی‌زنیم) و حتا ممکن است بعد از مدتی تصمیم خودمان را به فراموشی بسپاریم. گروهی دیگر جدی و مصمم در مسیر تصمیم تازه‌مان حرکت می‌کنیم و با فکر کردن به سایر گزینه‌ها ذهن خودمان را نمی‌فرساییم.

پایبندی به تصمیمی تازه نیازمند تدبیر است.

بیایید روانشناسی را در نظر بگیریم که تصمیم گرفته روی گوشۀ خاص و محدود دنیای وسیع رشته‌اش تمرکز کند. این فرد با توجه به مشاهدات و مطالعات خودش به این نتیجه رسیده که برای موفقیت و تمایز در کارش بهتر است نفر اول یک گوشۀ مشخص باشد تا اینکه نفر هزارم حوزه‌ای پت‌ و پهن. بنابراین برنامه می‌ریزد تا در زمینۀ موضوعی که برگزیده به طور منظم کتاب بخواند، محتوا تولید کند و کتاب بنویسد. تا اینجا همه چیز درست به نظر می‌رسد؛ اما در عمل می‌بینیم که او گرفتار تردید و روزمرگی و فراموشی است. نه انضباطی در مطالعه دارد و نه تداومی در تولید و نشر محتوا. وقت را می‌گذارند و گاهی دربارۀ تصمیمش خیالبافی می‌کند. چرا؟ چون چنین فردی تدبیر معینی برای حمایت از تصمیم خودش نیندیشیده است.

راهکار پیشنهادی برای حمایت از یک تصمیم:

تکرار روزانۀ دلایل اهمیت تصمیمی که گرفته‌ایم بهترین کاری است که فعلن به نظرم می‌رسد. من برای هر تصمیم مهمی فهرستی می‌نویسم از چراییِ آن تصمیم. به نتایج و دستاوردهای آن تصمیم فکر می‌کنم. به ضررهای حاصل از عدم پایبندی به تصمیم هم به خوبی فکر می‌کنم. و همۀ این افکار مکتوب را هر روز حتا شده چند ثانیه مرور می‌کنم.

تکرار محرک عمل است.

8 پاسخ

  1. واقعا درسته من بارها و بارها برنامه ریزی می کنم و ی مدت هم بهش عمل می کنم اما باز سرعتم کم میشه وخیلی وقت ها متوقف می شم. وسط راه میگم اصلا چرا؟آخرش که چی ؟نوشتن لیست اهداف از انجام کار ها فکر می کنم خیلی کمک کننده باشه حتما انجامش می دم .ممنون از شما و راهکار های فوق العادتون

  2. تکرار محرک عمل است👌👌👌

    راهکار پیشنهادیتون عالی بود استاد.
    رفتم که این راهکارو عملی کنم.
    تازه کلی هم صفحه میشه باهاش پر کرد😅
    همونکاری که ما عاشقشیم (پر کردن هرچه ببشتر صفحات دفتر)

  3. من فکر میکنم یکی از دلایلی که عنصر سستی رو پس از مدتی در وجود ما شکوفا میکنه، عدم توجه به نتایج بدست اومدهٔ حاصل از انجام کارِ. همین خودِمن. چرا راه دوری رو بریم. چالش ۱۰۰روزهٔ نوشتن با لغتنامه رو شروع کردم و تنها ۷روز بعد به شکستن این تصمیم و یا ناقص انجام دادن اون راضی شدم. بعد که اوضاع رو خیلی خیط دیدم و از عملکرد خودم بسیار ناراضی بودم، تصمیم گرفتم این تمرین رو از سر بگیرم. و عقب ماندگی های روز پیش رو هم جبران کنم. برنامهٔ روزانهٔ این چالش رو به درب کمد چسبوندم و شروع کردم. ضمناً حین این تمرین به نکات خوبی هم دست پیداکردم. راستی وقتی که دانشجو بودم، استادی داشتیم که مبانی معماری داخلی درس میداد. میگفت سابقاً علم فیزیک و علوم زیستی چندشاخهٔ بزرگ رو دربرمیگرفتهدو وسیع بوده. حال آنکه در حال خاضر همین علوم به زیرشاخه های کوچکتر و مختصر تر و البته تخصصی تری تبدیل شده. اینجوری بر کیفیت عملکرد هر شخص تو اون زیرشاخه هم افزوده میشه. میگفت یادتون باشه:« همه چی دون، هیچی دونِ».خب یعنی چی؟یعنی کسی که به قصد ناخونک زدن و یا کسب اطلاعات به اصطلاح عمومی به هر شاخه ای ناخونک بزنه و مقداری از برگ های اون رو بکنه، کسی است که هیچی نمیدونه. آخر سرهم خودش میمونه و یک عالم برگ های متفاوت از درخت های مختلف. تو رشتهٔ معماری داخلی هم نمونهٔ بارز اون وجود داره. برای مثال کسی که طراحی آشپزخونه میکنه باکسی که کارش طراحی اتاق خوابه توفیر داره. بماند که اتاق خواب هم خودش به دسته های گوناگونی تقسیم بندی میشه(اتاق خواب کودک، اتاق خواب زوج، اتاق مستر)

  4. من فکر میکنم یکی از دلایلی که عنصر سستی رو پس از مدتی در وجود ما شکوفا میکنه، عدم توجه به نتایج بدست اومدهٔ حاصل از انجام کارِ. همین خودِمن. چرا راه دوری رو بریم. چالش ۱۰۰روزهٔ نوشتن با لغتنامه رو شروع کردم و تنها ۷روز بعد به شکستن این تصمیم و یا ناقص انجام دادن اون راضی شدم. بعد که اوضاع رو خیلی خیط دیدم و از عملکرد خودم بسیار ناراضی بودم، تصمیم گرفتم این تمرین رو از سر بگیرم. و عقب ماندگی های روز پیش رو هم جبران کنم. برنامهٔ روزانهٔ این چالش رو به درب کمد چسبوندم و شروع کردم. ضمناً حین این تمرین به نکات خوبی هم دست پیداکردم. راستی وقتی که دانشجو بودم، استادی داشتیم که مبانی معماری داخلی درس میداد. میگفت سابقاً علم فیزیک و علوم زیستی چندشاخهٔ بزرگ رو دربرمیگرفتهدو وسیع بوده. حال آنکه در حال خاضر همین علوم به زیرشاخه های کوچکتر و مختصر تر و البته تخصصی تری تبدیل شده. اینجوری بر کیفیت عملکرد هر شخص تو اون زیرشاخه هم افزوده میشه. میگفت یادتون باشه:« همه چی دون، هیچی دونِ».خب یعنی چی؟یعنی کسی که به قصد ناخونک زدن و یا کسب اطلاعات به اصطلاح عمومی به هر شاخه ای ناخونک بزنه و مقداری از برگ های اون رو بکنه، کسی است که هیچی نمیدونه. آخر سرهم خودش میمونه و یک عالم برگ های متفاوت از درخت های مختلف. تو رشتهٔ معماری داخلی هم نمونهٔ بارز اون وجود داره. برای مثال کسی که طراحی آشپزخونه میکنه باکسی که کارش طراحی اتاق خوابه توفیر داره. بماند که اتاق خواب هم خودش به دسته های گوناگونی تقسیم بندی میشه(اتاق خواب کودک، اتاق خواب زوج، اتاق مستر).
    راستی متوجه شدم که محتوای چندیادداشت آخر بطور مشخصی دررابطه با محتوا و کسب وکاره.و بصورت موجز تر و تخصصی تر. ممنونم بابت مطالب خوبتون.

  5. چقدر خوشحال میشم وقتی می بینم کاری که من، اگرچه خیلی ساده انجامش میدم، شما هم درباره اش حرف می زنید. من تحت تاثیر فضا و نوشته ها و گفته های شما، کاری که در شرایط فعلی راهی بهتر از اون برام وجود نداره رو انجام دادم؛ یعنی زدن یه پیج اینستاگرام. هر چند وقت یکبار انرژی اولیه ام افت می کنه و دلم پا پس کشیدن می خواد ولی چون می دونم در آینده همین کار کوچیک که وقت کمی هم می گیره می تونه چه دستاوردهایی برام داشته باشه، با مرور دلایلی که شروع کردم و دوتا از اون ها رو توی پست اولم نوشتم که مدام بهم یادآوری بشه؛ دوباره به خودم شوق ادامه دادن رو میدم.
    ولی فکر می کنم بهتره که جدی بشینم و یه لیست تمیز و واضح از اهدافم و دلایلم بنویسم.

    (یه چیزی هم بگم که یه مدته خیلی ذهنم رو مشغول می کنه موقع خوندن متن هاتون. چرا کلمات تنوین دار رو به صورت -َن می نویسید؟ می تونید به جای این، از معادل های فارسیش استفاده کنید. نمیشه که فارسی سازیش کرد.
    البته این چیزی نیست که من بخوام بگم. مطمئنم خودتون اینقدر مطالعه دارید که همه چیز رو بهتر بدونید منتها یه مدته ذهنم رو درگیر کرده، یه توضیح کوچولو فقط برای رفع کنجکاویم! 🙂 )

    1. سلام مطهره عزیز
      از خوندن کامنت‌های شما لذت می‌برم.
      اما دربارۀ سوالتون:
      من هم قبلن کلماتی مثل «قبلاً» و «قطعاً» و «حتماً» و… رو به شکل رایج می‌نوشتم. اما مدتیه تصور می‌کنم که باید اینا رو فارسی بنویسم، چون این کلمات دیگه فارسی شدن، و من هم در حال فارسی نوشتنم، بنابراین این شکلی بهتره. همین. 😉 ارادت
      بذارید این نقل قول رو هم به کامنتم اضافه کنم:
      محمد پروین گنابادی از صادق هدایت نقل می‌کنه:
      «مرحوم هدایت معتقد بود به فرض که بخواهیم کلمه‌های تنوین‌دار را به کار ببریم، برای این که به آنها رنگ فارسی ببخشیم باید آن‌ها را همچنان که تلفظ می‌شوند بنویسیم تا این همه گرفتاری‌‌های املایی از میان برود و برای مثال، ابداً را ابدن و واقعاً را واقعن و اتفاقاً را اتفاقن بنویسیم.»

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *